سکوهای مملو از جمعیت سالهاست که به خاطرات پدران و پدربزرگها محدود شده است، نه، چون کرونا در ورزشگاهها را به روی تماشاگران بسته که به دلیل عدم جذابیت بازیهایی که فقر گلزنی در آن میتواند یکی از عوامل مهم باشد. گلزنی در رقابتهای فوتبال بیشک بزرگترین عامل ایجاد هیجان در تماشاگران است، اما این مهم در فوتبال ایران سالهاست که روندی نزولی را طی میکند، به طوری که حالا بهطور جدی شاهد فقر گلزنی در لیگ برتر هستیم و گواه آن نیز آمار ۱۵ بازی صفر- صفر تا پایان هفته هشتم است. آماری ناخوشایند که عوامل متعددی را شامل میشود. عوامل کیفی و کمی تأثیرگذاری که برخی قابل استناد هستند و برخی نیز غیرقابل شمارش. با وجود این جلال چراغپور، کارشناس فوتبال ایران در مصاحبه با روزنامه «جوان»، عمده دلیل فقر گلزنی در ایران را با نحوه آموزش فوتبال در ایران از پایهها و بیتوجهی محض به این داستان مرتبط میداند که سالها به چالش و معضلی جدی تبدیل شده است.
مسائل مختلفی میتواند در تساویهای بدون گل نقش داشته باشد. یکی از عواملی که باعث میشود در دیدارهای لیگ برتر کمتر شاهد رد و بدل شدن گل باشیم، عدم نقش داشتن تماشاچیها در سرنوشت مالی بازیهاست. در فوتبال ایران برخلاف فوتبال دنیا تماشاگران سرنوشت مالی بازیها را تعیین نمیکنند، به همین دلیل مربیان اهمیتی به گل نمیدهند و همه برای بقا میجنگند، اما نه صرفاً برای بقای تیم که برای بقای خود، چراکه تعداد بالای تساویها باعث کنار گذاشته شدن یک مربی نمیشود و مربیان با اینگونه نتایج حداقل تا هفتههای دهم، دوازهم دوام میآوردند، اما کسب دو یا سه باخت پیدرپی میتواند کار آنها را یکسره کند. به همین دلیل مربیان خیلی به این مسئله توجه نمیکنند. در حالی که در فوتبال دنیا این مسئله پذیرفتنی نیست، به طوری که مثلاً وقتی رافائل بنیتس در رئال اندکی دفاعی بازی میکند همه تماشاگران در استادیوم با به دست گرفتن دستمالهای سفید میگویند که او را نمیخواهند، چراکه آنها برای دیدن گل به ورزشگاه میآیند، اما در فوتبال ایران شاهد چنین داستانی نیستیم و اگر هم باشیم این مسائل تأثیرگذار نیست.
توپ در خدمت تاکتیک نیست.
اما اینکه چرا مهاجمان در فوتبال ایران کم گل میزنند اندکی تخصصیتر است. مهاجم در جلوترین نقطه قرار دارد که برای رسیدن توپ به او یکسری پیشدرآمدی در میانه زمین باید رخ دهد، یعنی توپ در اختیار تاکتیک قرار بگیرد. حالا این تاکتیک چیست؛ تاکتیک را اگر خیلی واضح بخواهیم توضیح بدهیم، همان نتها در موسیقی است که تبدیل میشود به نوا، آهنگ و سپس موزیک. در فوتبال هم درست به همین شکل است. فرار با توپ یا بدون توپ، حرکتهای کوچک یک و دو، پاس لنز، اورلب، اور وال و کراس اور مجموعهای هستند که تاکتیک را تشکیل میدهند. توپ در میانه زمین باید شکل و زاویه آن برای پاس تنظیم و فضاها به موقع باز و از آن استفاده شود برای رسیدن به مهاجم. اینکه در میانه زمین زمانسوزی نشود و در وقت مناسب پاسی با زاویه درست داده شود اهمیت بالایی دارد. در میانه زمین هافبکهای بزرگ خلاقیت دارند و از زمان به بهترین شک ممکن استفاده میکنند. فضا را خوب میشناسند و همه زمان را مصرف نمیکنند و ضربه اضافه به توپ نمیزنند. آنها دفاع را سورپرایز میکنند، یعنی پاسی که میدهند قابل خواندن نیست. مسیر پاسهایی که میدهند شناسایی نمیشود و فریب و کلک دارد. زاویه پاسهایی که ارسال میکنند تنظیم شده است و میبینند که مهاجم کجا میرود. اتفاقاتی که در فوتبال ایران رخ نمیدهد و دیده نمیشود.
تغذیه بد مهاجمان
در فوتبال ایران میانه تا جایی که توپ پتانسیل دارد از آن استفاده میکند و خیلی کم ممکن است طرف چند ثانیه زمان داشته باشد برای حفظ توپ و یکی، دو تقه نزده آن را پاس میدهد. در واقع نمیتوانیم مهاجمان را به خوبی تغذیه و دفاع را گم و گور و گیج کنیم. پاسهای میانه همواره با آدرس همراه است و وقتی به مهاجم پاس میدهیم، دفاع میتواند دست پاسدهنده را بخواند و همزمان با توپ خودش را به مهاجم برساند. در اصل ما تکنولوژی ساخت پاس در میانه را نداریم، چون فوتبالمان ضعیف است. ضعفی که البته در آسیا به وضوح دیده میشود.
مربیان پایه خوب نیستند
این مشکل اساسی به نحوه آموزش ما برمیگردد. پایههای ما ضعیف است، چون آموزشهایمان ضعیف است، چون مربی پایه نداریم و آنهایی که در پایه کار میکنند، مربیان c و d هستند که برای پر کردن دوره دو، سه سالشان و درآمدزایی با بچهها کار میکنند، به همین دلیل بچههای ۱۰، ۱۲ ساله یهو میشوند ۱۷ ساله بدون اینکه تکنیک فوتبال را آموزش دیده باشند. اینها از آن بنیان ضعیف بالا میآیند، به همین دلیل هم هست که میبینیم در یک نسل همه مثلاً در خط هافبک ضعیف هستند و هیچ هافبک طراحی نداریم، چون آموزش ندادیم و وقتی هافبک طراح نداریم، یعنی در تغذیه خط حمله لنگ میزنیم.
ضعف کار تخصصی با بازیکن
تمام مشکل، اما به خط میانه برنمیگردد. فورواردهای ما در گرفتن توپ ضعیف هستند، چون مسترینگشون ضعیف است، یعنی استادی در دریافت ندارند. برای نمونه شما مسی یا سوارز را میبینید که چطور در حرکت و در زاویه توپ را میگیرند و صاف و درست آن را گل میکنند، اما مهاجمان ما در این مقوله کاملاً ضعیف هستند. ممکن است این سؤال پیش بیاید که چرا در تیمهای اروپایی شاهد عملکرد متفاوت همین نفرات هستیم. مثلاً طارمی در پرسپولیس از هر هفت توپ یکی را گل میکرد، اما در پورتو از سه توپی که به او میرسد یکی مثمرثمر است. آنجا با بازیکن تخصصی کار میشود، ضمن اینکه بازیکن برای پست تخصصی و کاری که باید به کار گرفته میشود و از آنجایی که هوش بازیکنان ایرانی خوب است، میتوانند با آموزشی که به آنها داده میشود عملکرد خوبی داشته باشند.
تلاش اصولی صورت نمیگیرد
یکی از مسائل حائز اهمیت به نحوه تمرین برمیگردد. ما سهگونه برنامه تمرینی داریم. فانگشنال، یعنی تمرینی که به وظیفه طرف در سیستمی که تیم بازی میکند بستگی دارد. یکی پوزیشنال، یعنی برنامه تخصصی براساس پست بازیکن، مثل تمرینات اختصاصی که با گلرها انجام میشود و باید بهطور تخصصی با مدافعان و مهاجمان نیز انجام شود که معمولاً نمیشود و سومی ایندیویژوال که براساس شرایط طرف به لحاظ وزنی انجام میشود. در ایران کسی که مثلاً ۶۰ کیلو است همان تمرینی را انجام میدهد که آنهایی که اضافه وزن دارند و کسی که قدبلندتر است و سرعتش کمتر یا بیشتر است. برای ما فرقی ندارد که ضربان قلب یک بازیکن چقدر است و هرز دستگاهی نداریم که ببینیم زئودوماکس این بازیکن چقدر است و برای بازیکن بعدی چقدر. ما فقط ادای فوتبال بازی کردن را درمیآوریم و ۴۵ درصد آنچه را هم که در فوتبال دنیا انجام میشود انجام نمیدهیم، چه در تمرینات و چه در بازی و چه در رختکن. از پرس حرف میزنیم، اما نمیدانیم حتی سوخت پرس چیست. مثل اینکه با پراید و پیکان فرمول یک برگزار کنیم، بیاهمیت به اینکه لازمه فرمول یک چیست.
فقر گلزنی در فوتبال ایران به دلیل عوامل متعددی است که ما حتی تلاشی برای داشتن آن هم نمیکنیم، اما وقتی ستارههایی، چون طارمی از فوتبال ایران میروند و کمتر شاهد گلزنی هستیم و منشا با پنج گل زده در هفته هشتم میشود آقای گل لیگ برترمان، تازه این معضل را حس میکنیم. معضلی که حل آن به ساختن اصولی بازیکن از ردههای پایه برمیگردد، همان نقطهای که بیشترین ضعف را در آن شاهد هستیم.