مریم بصیری، نویسنده رمان «دخیل عشق» در این کتاب به موضوع دخیل بستن پرستاری به نام صبوره در کنار ضریح حضرت امام رضا (ع) پرداخته است. صبوره نزد امام رضا (ع) نذری دارد و آن هم اینکه با یک جانباز دفاع مقدس ازدواج کند. او که سالهای زیادی از زندگیاش را در زمان جنگ در بیمارستانهای صحرایی گذرانده و به پرستاری رزمندگان مجروح پرداخته است، در آسایشگاهی که جانبازان در آنجا بستری هستند، دلباخته جانبازی به نام رضا میشود که هردو پا و یک دست خود را در جبهه از دست داده است. فضا و مکان آغازین داستان، آسایشگاه جانبازان است و در ادامه داستان، نویسنده با نقبهایی که به گذشته میزند، مخاطب را به فضاهای متفاوتتری مثل جبهه و خانهای که رضا در آنجا زندگی میکرده میبرد و همچنین خانه صبوره تا مخاطب را با زندگی و گذشتههای تلخ و شیرین این زوج آشنا کند. درواقع صبوره پرستار و رضای جانباز هردو از شخصیتهای کلیدی داستان هستند. از خصوصیات بارز رمان این است که نویسنده با نگاهی تازهتر و واقعبینانهتر و دور از احساسات کذایی به سراغ جانبازان جنگ رفته است و به مشکلات اجتماعی رزمندگان پس از جنگ اشاره کرده است که کمتر نویسندهای به آن پرداخته است. رضا جانبازی است که وقتی پس از جنگ به آغوش خانواده برمیگردد، مورد سرزنش پدر قرار میگیرد. پدررضا، او و مادرش را یک روز ترک میکند و میرود. مادر رضا پس از چند سال زندگی و تروخشک کردن رضا از دنیا میرود و رضا از روی ناچاری، با بغضی تلخ در گلو و روحیهای پریشان به آسایشگاه منتقل میشود. اما در ادامه عشق خالصانه یک پرستار، باعث لبخندزدن زندگی دوباره به رضا میشود که دیگر امید چندانی به زندگی ندارد. از طرفی برای پرستاری که داوطلبانه میخواهد به خاطر نذرش زندگیاش را وقف آن جانباز کند، خواستگار جدید میآید. نویسنده در این رمان به چگونگی زندگی و مشکلات بعد از جنگ جانبازان و پرستاران جنگ پرداخته است. اما موضوعی که نمیتوان از آن گذشت چگونگی پرداخت داستان و زاویه دیدی است که مریم بصیری برای داستانش انتخاب کرده است. نویسنده برخلاف خیلی از نویسندههای دیگر در این کتاب از زبان دانای کل روایت حال گزارشی (میرود) استفاده کرده است. معمولاً داستاننویسان برای نگارش یک رمان رئال سراغ اول شخص حال میروند تا به ساختار داستان و اوج و فرودهایش بیشتر مسلط باشند و اگر هم بخواهند زبان دانای کل را انتخاب کنند، از شیوه سوم شخص گذشته (رفت) کمک میجویند. به این قسمت از داستان توجه کنید: «صدای دختر انگار از جایی دور میآید. گوشهای رضا هنوز از موج انفجار سوت میکشد؛ همان انفجاری که پرتش کرده بود طرف میدان مین و سیمهایخاردار. نمیتواند از جایش تکان بخورد و فقط دست چپش به کمک دست راستش میآید - صدای من رو میشنوی رضا؟ - از من دل بکن حوری! من دیگه نمیتونم بمونم. حوریه سینهخیز خودش را از روی خاکریزی بالا میکشد و نگاهش را به رضا میدوزد. رضا در میان سیمهایخاردار گیر افتاده است...» این سبک از نگارش گزارشی آن هم به زبان حال، بیشتر در فیلمنامهنویسی جواب میدهد که نویسنده خود در داستان حضور نداشته باشد، اما راوی کل داستان و دو شخصیت اول قصه باشد. در گوشههایی از داستان هم نثر، زبانی محاوره به خودش میگیرد که از یکپارچگی پرداخت آن میکاهد. رمان دخیل عشق را انتشارات جمکران در۲۹۴صفحه منتشر کرده است.