سرویس سبک زندگی جوان آنلاین:جزئیات مشخصی در زندگی روزمره وجود دارد که شرح حال نویسان، مورخان و روزنامهنگاران زمانیکه برای روایت داستانهای واقعی خود خاطرات را زیر و رو میکنند خواهان آنها هستند، اما چنین آثاری همواره با هشدار جایزالخطا بودن انسان همراه هستند. اکنون دانشمندان به حدسیاتی رسیدهاند که نشان میدهد حافظه انسان تا چه حد میتواند نامطمئن باشد. بنابر پژوهش جدیدی حتی افرادی که حافظه بسیار قویای دارند نیز مستعد داشتن «خاطرت اشتباه» هستند و از نظر نویسندگان این پژوهش که در مجله پی. ان. ای. اس منتشر شد، این را نشان میدهد که «نادرستی خاطرات در انسانها امری بنیادین و شایع است و شاید بعید باشد که کسی در برابر آن مصون باشد.»
پژوهش پی. ان. ای. اس، که لارنس پاتیهیس هدایت آن را بر عهده داشت، اولین تحقیقی است که در آن افراد دارای حافظه بسیار قوی تحت آزمایش قرار گرفتهاند تا مشخص شود آنها نیز خاطرات نادرست دارند یا خیر. این افراد میتوانند جزئیات اتفاقات روزمرهای را که از کودکی تا امروز برایشان اتفاق افتاده به خاطر بیاورند و زمانیکه درستی این جزئیات با استفاده از مجلات، فیلمها و اسناد دیگر مورد ارزیابی قرار میگیرد، مشخص میشود که ۹۷ درصد از آنها درست بودهاند.
به ۲۰ نفر از افرادی که چنین حافظهای دارند اسلایدهایی نشان داده شد که در آنها مردی با تظاهر به اینکه در حال کمک به یک زن است کیف پول او را میدزدد و بعد از آن اسلایدهایی به آنها نشان داده شد که در آن مردی با کارت اعتباری قفل ماشین را باز کرده و از داخل آن اسکناسهای یک دلاری و گردنبند را میدزدد. سپس آنها دو روایت درباره این اسلایدها خواندند که حاوی اطلاعات نادرست بود. وقتی بعد از خواندن این روایات درباره اسلایدها از آنها سؤال شد، به همان میزان که افراد با حافظه عادی درباره وقایع اشتباه میکنند آنها نیز وقایع دروغین را با حقیقت اشتباه گرفتند. برای پاتیهیس و همکارانش در پروژه تحقیقاتی پی. ان. ای. اس عجیب است که چرا بعضی از افراد (با حافظه اتوبیوگرافیک بسیار قوی) جزئیات بیاهمیت، چیزهایی مثل اینکه ۱۰ سال پیش نهار چه خوردهاند را به خاطر میسپارند، اما جزئیات دیگر، چیزهایی مثل فهرستی از کلمات یا عکسهای یک مجموعه را فراموش میکنند. «پاسخ این پرسش ممکن است این باشد که آنها احتمالاً برخی از معانی شخصی مربوط را از برخی جزئیات بیاهمیت استخراج میکنند و از آنها داستانی درباره یک روز مشخص میسازند.»
برای همه ما، هر چه احساسات مربوط به یک لحظه قویتر باشد، آن بخشهایی از مغز که درگیر آن خاطره هستند، بیشتر فعال میشوند. شما نمیتوانید تمام رفتوآمدهای روزمره خود را به خاطر بیاورید، اما اگر در یکی از این رفتوآمدها شاهد یک تصادف مرگبار باشید، احتمالاً رفتوآمد آن روز را به خاطر خواهید آورد. خاطراتی که به ما چسبیدهاند و رهایمان نمیکنند؛ خاطراتی هستند که رنگ و بوی احساسی دارند.
ریچارد مایر، فینالیست دو دوره از مسابقات گزارشنویسی پولیتزر میگوید: «حافظه معیوب برای روزنامهنگاران قطعاً یک مشکل به حساب میآید. چطور باید در برابر آن از خود محافظت کنیم؟»
هیچ ضمانت قطعیای وجود ندارد که همه چیز در یک روایت غیرداستانی حقیقت محض باشد، «اما شما بهعنوان نویسنده ملزم هستید تا جایی که برایتان ممکن است به حقیقت نزدیک شوید و تنها راه برای انجام این کار گزارشکردن زندگی بهشکلی بسیار زیاد است.»
برایان بوید در کتاب درباره منشأ داستانها مینویسد: ذهن و حافظه اطلاعات و تجربیات را صرفاً ضبط و بازیابی نمیکنند، بلکه همچنین از آنها نتیجهگیری کرده، شکافهایشان را پر میکنند و آنها را میسازند. «به نظر میرسد عدم توفیق حافظه رویدادی در فراهمآوردن نسخههای بدل دقیق از تجربیات نه یک محدودیت که نشان از یک طراحی انطباقپذیر باشد.»
روایت از هستیای که در شکل دیگر خود تنها تشویش و هرجومرج است، معنا و نظم میآفریند. این یکی از نکات مهمی است که علاقهمندان به آثار غیرداستانی، وقتی درباره نقاط مشترک داستان و خاطره صحبت میکنند، ممکن است در نظر داشته باشند. در هر دو آنها هارمونی وجود دارد.
نقل از: وب سایت ترجمان/ نوشته: اریکا هایاساکی/ ترجمه: امیر قاجارگر
/ تلخیص: سیمین جم/ مرجع: آتلانتیک