سرویس بین الملل جوان آنلاین: آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان بعد از پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ۲۰۱۶ امریکا، ابراز امیدواری کرد «آلمان بتواند در زیر سایه ارزشهای دموکراتیک با رئیسجمهور امریکا همکاری کند.» این امید در چهار سال ترامپ محقق نشد که هیچ، جای آن را روابطی پرتنش و خصومتآمیز گرفت تا جایی که ترامپ طرفهای اروپایی و به خصوص شخص مرکل را به تندی خطاب قرار داد و حتی در مکالمه اواخر ژوئن او را «احمق» و فردی «تحت نفوذ روسها» خواند و مرکل نیز به نوبه خود اعلام کرد که امریکا دیگر قابل اعتماد نیست. حالا شرایط تغییر کرده است؛ جو بایدن به جای ترامپ آمده و انتظار میرود آمدن او به کاخ سفید باعث شود روابط گرم گذشته بین امریکا و اتحادیه اروپا دوباره از سر گرفته شود. تمام نشانههای حکایت از این موضوع دارد، اما باید توجه داشت واقعیتهای این چهار سال حتی بر دولت بایدن و سیاست خارجی او نیز سایه انداخته و به همین جهت، نمیتوان با اطمینان خاطر گفت که روابط گرم گذشته بین دو سوی اقیانوس اطلس دوباره به همان وضع گذشته باز خواهد گشت.
تغییر در رهبری اروپا
وضعیت اروپای امروز با چهار سال قبل تفاوتهای قابل توجهی دارد. تفاوتها، با مسئله برگزیت، تغییر رهبران اروپایی و توافقات اقتصادی و تجاری جدید به وجود آمدهاند. بریتانیا تا چهار سال قبل هنوز عضوی از اتحادیه اروپا بود، گرچه برگزیت لندن را ملزم به خروج از آن کرده بود. جوان جاهطلب و بلندپروازی مثل امانوئل مکرون به ریاست جمهوری فرانسه نرسیده بود و از همه مهمتر، آنگلا مرکل نه تنها کنترل صدارت آلمان را در دست داشت بلکه همچنان سکاندار اصلی اتحادیه اروپا در برابر دولت جدید ترامپ بود. حالا بریتانیا به طور کامل از اتحادیه اروپا خارج شده و دیگر نمیتواند مثل سالهای قبل نقش اسب تروای امریکا و دولت بایدن را در اتحادیه اروپا بازی کند. جاهطلبیهای مکرون طوری آشکار شده که اعلان موضع صریحش در مورد پیمان ناتو باعث رنجش همپیمانان سنتی فرانسه شد. او گفته بود: «ناتو دچار مرگ مغزی شده است.» از همه مهمتر، مرکل تا چند ماه دیگر صدراعظم آلمان نخواهد بود و این مقام را بعد از انتخابات سپتامبر آینده پارلمان فدرال یا بوندستاگ، به دیگری خواهد سپرد. آرمین لاشت در ۱۶ ژانویه رهبری حزب دموکرات مسیحی را از مرکل تحویل گرفت و حالا گمانهزنیها بر سر این است که آیا او خواهد توانست مقام صدارت عظمای آلمان را هم در انتخابات سپتامبر به دست بیاورد. نظرسنجیها حکایت از چنین چیزی ندارند، زیرا شانس او بر طبق نظرسنجیهای اخیر ۱۲ درصد آراست، در حالی که رقیبش از اتحادیه سوسیال مسیحی آلمان مارکوس سودر ۴۲ درصد آراست. به این ترتیب، معلوم نیست که چه کسی رهبری بزرگترین اقتصاد اروپا را به دست خواهد گرفت و خلأ فرد قدرتمندی مثل مرکل شرایط رسیدن امریکا به تفاهمی با اتحادیه اروپا را سخت میکند.
جبران گذشته
گذشته از خلأ رهبری قدرتمند در اتحادیه، مسئله پیش رو این است که دولت بایدن تا کجا حاضر است برای جبران این چهار سال از سیاستهای یکجانبهگرایانه و تهاجمی دولت ترامپ را جبران کند. برای مثال، خط لوله نورد استریم ۲ یکی از مواردی بود که دولت ترامپ سیاست تهاجمی مقابل آن در پیش گرفت. این خط لوله گاز طبیعی روسیه را به طول ۱۲۲۲ کیلومتر از شهر ویبورگ روسیه و بعد از عبور از بستر دریای بالتیک به شهر گرایفسوالد واقع در ایالت مکلنبورگ-فورپومرن آلمان میرساند. آلمان امیدوار است با شروع فعالیت این خط لوله، وابستگی خود را به خط لولهای کم کند که گاز روسیه را از اوکراین به اروپایی مرکزی میرساند. دولت ترامپ مدعی بود این خط لوله باعث وابستگی بیشتر آلمان و اروپا به انرژی روسیه میشود و اهرم فشاری را به دست مسکو میدهد تا با آن در سیاست اروپایی اعمال نفوذ کند. با این حال، شکی نیست که امریکا از طرح این ادعاها دغدغه اقتصادی دارد تا با تعطیل کردن پروژه نورد استریم ۲، اروپا را وابسته به صادرات گاز مایع خود کند. با چنین هدفی بود که دولت ترامپ سلسله تحریمهایی علیه این پروژه به راه انداخت و فشار این تحریمها باعث شد شرکت گازپروم روسیه به عنوان مجری اصلی پروژه نتواند لولهگذاری خود را به مدت یک سال انجام دهد. آلمان، به خصوص دولت محلی در ایالت مکلنبورگ-فورپومرن تمهیداتی برای دور زدن تحریمهای امریکا اندیشیدهاند و برای مثال، صندوق حمایتی با عنوان محیط زیستی در این ایالت تشکیل شده تا به شرکتهایی کمک شود که به واسط تحریمهای امریکا خسارت دیدهاند. گزارش شده که جو بایدن هم مثل ترامپ مخالف این پروژه است به ویژه اینکه توافق نظر دو حزبی در کنگره برای تحریم نورد استریم وجود دارد. به این ترتیب، مشکل امریکا و آلمان در دولت بایدن نیز برطرف نخواهد شد و شکی نیست که این موضوع بر روابط دو سوی اقیانوس اطلس سایه خواهد انداخت.
مسئله چین
مسئله دیگر نقش چین در برابر امریکا و اتحادیه اروپاست. چین در چهار سال قبل نه آنچنان با امریکا وارد جنگ تعرفهها شده بود و نه روابط ویژهای با اتحادیه اروپا داشت. دولت ترامپ با جنگ تعرفهها در عمل پکن را به سمت اروپا سوق داد چنانکه یکجانبهگرایی این دولت اروپا را هم از خود دور کرد و به سمت چین راند. نتیجه این دو جریان امضای توافق جامع سرمایهگذاری، CAI، در ۳۰ دسامبر بود که در نشست مجازی و با حضور رئیسجمهور چین شی جین پینگ، رئیس کمیسیون اتحادیه اروپا اورزلا فون درلاین، رئیس شورای اروپا چارلز میشل، آنگلا مرکل و امانوئل ماکرون انجام شد. لازم به ذکر است که امضای این پیمان در زمان ریاست دورهای آلمان بر شورای اتحادیه اروپا انجام شد و تردیدی نیست که مرکل از این موقعیت برای به امضا رسیدن این پیمان استفاده کرده بود. آمار منتشر شده از ارزش مبادلات تجاری بین اتحادیه اروپا با چین از ماه ژانویه تا سپتامبر ۲۰۲۰ در مقایسه با امریکا در همین بازه زمانی اهمیت امضای این پیمان را نشان میدهد. ارزش مبادلات تجاری اتحادیه اروپا با چین طی این مدت ۴۲۵/ ۵ میلیارد یورو بوده در حالی که ارزش مبادلات تجاری اتحادیه با امریکا در همین مدت کمتر از این و در حد ۴۱۲/ ۵ میلیارد یورو بود و چین توانست طی ۹ ماه از سال ۲۰۲۰ شریک اول تجاری اتحادیه اروپا باشد. هر چند که رهبران اروپایی هنوز بر سر مسائل دیگر از جمله حقوق بشر با پکن اختلافنظر دارند، اما سند ۲۰۱۹ اتحادیه اروپا در مورد چین نشان میدهد که این اتحادیه با تعریف چین به عنوان «شریک راهبردی و رقیب نظاممند»، روابط استراتژیک با آن را ضروری میداند. در واقع، دولت ترامپ با یکجانبهگرایی خود این ضرورت را برای اتحادیه اروپا ایجاد کرد و حالا باید دید دولت ترامپ با این میزان از روابط نزدیک اقتصادی چین و اتحادیه اروپا چه خواهد کرد. به عبارت دیگر، پیمان جامع سرمایهگذاری بستر قابل اعتمادی برای اتحادیه اروپا ایجاد کرده است تا فاصله خود را با امریکا حفظ کند و این بستر تلاش بایدن برای احیای روابط گذشته با اتحادیه را دچار مشکل میکند. واقعیت این است که تجربه چهار ساله از دولت ترامپ مبنای اعتماد متقابل در دو سوی اقیانوس اطلس را چنان تخریب کرده که اروپا حتی با وجود میل به احیای روابط گذشته نمیتواند این واقعیت را نادیده بگیرد، چنانکه وزیر دارایی و اقتصاد فرانسه برونو لومیر در این مورد گفت:
«این فقط دیدگاه فرانسه نیست، بلکه یک اجماع فزاینده در اروپاست. بهرغم علاقه بایدن به یک رابطه سالم بین دو سوی اقیانوس اطلس، آینده امریکا، اما اکنون کمتر قابلپیشبینی و قابل اعتماد است.» شاید دست کم به دو سال زمان نیاز باشد تا بایدن بتواند خسارتهای چهار سال ریاست جمهوری ترامپ بر روابط امریکا با اتحادیه اروپا را به میزان زیادی کاهش دهد، اما این مدت زمان یا شاید کل چهار سال ریاست جمهوریاش در مورد اعتماد از دست رفته کفایت نمیکند و اتحادیه اروپا فاصله گرفتن از امریکا را به عنوان اقدام ضروری برای تأمین حاشیه امن پذیرفته است.