سرویس ورزش جوان آنلاین: کمبود مدیران کاربلد یکی از معضلات ورزش ایران است. در سالهایی که میتوانستیم مدیران جوان را برای تصدی پستهای مهم تربیت کنیم، همه حواسها معطوف به حواشی ورزش و اهداف غیرورزشی بود. تا جایی که قحطالرجال شده یا سیاسیون ناآشنا به ورزش پایشان به ورزش باز میشود یا اینکه همان معدود مدیران موفق گذشته سودای تصدی پستهای مهمتر به سرشان میزند، ولی نه تنها در تکرار موفقیتهای قبل ناکام میمانند بلکه با ورود به حواشی مدیریتی وجهه مقبول قبلی خود را نیز زیر سؤال میبرند. در این بین راه پیدا کردن به ساختمان وزارت ورزش در خیابان سئول و وارد شدن به زمین فوتبال اصلیترین عواملی هستند که چرخش ۱۸۰ درجهای و نمایان شدن آن روی آقایان مدیر را به همراه دارند. در ادامه به چند نمونه از مدیران ناموفق و پرحاشیهای اشاره میکنیم که روزگاری جزو موفقترینهای عرصه مدیریت ورزش محسوب میشدند.
کفاشیان، از دوومیدانی تا فوتبال
سالها در خارج از مستطیل سبز در سمتهای مختلف فعالیت کرد، اما حواشیاش به محض ورود به فوتبال آغاز شد. علی کفاشیان روزگاری رکورددار دویبامانع ایران محسوب میشد و اتفاقاً ۱۷ سال هم ریاست فدراسیون دوومیدانی را بر عهده داشت و چهار سال نیز دبیرکل کمیته ملی المپیک بود، ولی سودای ریاست فدراسیون فوتبال زندگی او را تغییر داد. کفاشیان در سال ۸۶ و بعد از تعلیق فوتبال کشورمان در انتخابات این فدراسیون کاندیدا و به گفته خودش به صورت اشتباهی و تحمیلی به عنوان نفر اول مدیریت فوتبال برگزیده شد! کفاشیان مدیریت خنده را سرلوحه کارش قرار داد و با همین فرمان ۹ سال رئیس فدراسیون بود. مهمترین دستاورد در دوران ریاست او، استخدام کارلوس کیروش بود که با توجه به همان نوع مدیریت، نکات مثبت این دستاورد جای خود را به طلبکاری و نارضایتی همیشگی کیروش داد. کوتاه آمدن در مقابل بهانهتراشیهای عربستان و ناامن خواندن کشورمان نیز در دوره دوم ریاست کفاشیان اتفاق افتاد؛ پذیرفتن بازی در زمین بیطرف نهایت تلاش رئیس خوشخنده برای فوتبال ما بود. بعد از پایان دوره دوم ریاست، کفاشیان و مهدی تاج اتاقهایشان را با هم طاق زدند؛ تاج از نایبرئیسی به ریاست فدراسیون رسید و کفاشیان رئیس به پست نایبرئیسی تنزل کرد. محرومیت پنج ساله به خاطر پرونده فساد مالی از سوی کمیته اخلاق اوج هنرنمایی این مدیر ورزشی بود. البته این حکم بعد از اعتراض به کمیته استیناف رفت و محرومیتش به یک سال کاهش یافت تا خرداد ماه امسال به عنوان سرپرست فدراسیون فوتبال دوباره به خیابان سئول بازگردد.
داورزنی؛ عقبگرد به والیبال
روزهای خوشی را در فدراسیون والیبال سپری کرد، ولی معاونت وزارت ورزش سمتی نبود که حتی محمدرضا داورزنی به آن نه بگوید. داورزنی از جمله مدیرانی است که روزهای پرحاشیه و سختی را در وزارتخانه پشت سر گذاشت و در نهایت هم ترجیح داد به صندلی ریاست فدراسیون بازگردد. معاون پیشین وزیر چهار سال هم رئیس فدراسیون چوگان بود، اما شهرت اصلیاش را مدیون والیبال است. او در سال ۸۵ جانشین یزدانیخرم در فدراسیون والیبال شد و پس از ورود او به این رشته والیبال افتخارات جدیدی به ارمغان آورد. او ۱۰ سال رئیس بود و یک سال هم به عنوان سرپرست همهکاره والیبال کشور محسوب میشد. در دوران مدیریتی داورزنی تیم ملی والیبال پس از ۵۲ سال به المپیک راه یافت. صعود به لیگ جهانی و درخشش در این رقابتها و همچنین مسابقات قهرمانی جهان از دیگر افتخارات والیبال در زمان حضور داورزنی به شمار میرود. منتها سلطانیفر که وزیر ورزش شد، داورزنی پیشنهاد معاونت او را پذیرفت و در سال ۹۶ پس از ۱۱ سال والیبال را ترک کرد. ورود به وزارتخانه آغاز راهی سخت بود؛ معاون قهرمانی وزیر در این دو سال با انتقادهای زیادی روبه روبه شد؛ از جمله اعمال نفوذ در فدراسیونها و گرفتن قدرت عمل از رؤسای آنها. ضمن اینکه برخی اخبار حاشیهای در خصوص فرزند داورزنی نیز او را وادار به واکنش و تکذیب کرد. با اینکه اوضاع نابسامان و بلاتکلیفی والیبال بهانهای بود برای بازگشت به عقب، ولی داورزنی این بار قدر این فرصت را دانست و سال گذشته با کاندیدا شدن در انتخابات پس از دو سال دوری دوباره به عنوان رئیس فدراسیون کارش را در آزادی از سر گرفت. در قحطالرجال بودن ورزش ایران همین بس که اهالی والیبال پس از مدتها بلاتکلیفی و نابسامانی مجبور شدند به معاون وزیر اعتماد کنند.
علی نژاد؛ ووشوکاری که به وزارت رسید
مهدی علینژاد همان پزشکی است که همانند داورزنی در رشته محبوبش کارنامه موفقی از خود به جای گذاشت، ولی او نیز با سودای رسیدن به وزارت قید ادامه حضور در فدراسیون را زد. رئیس فدراسیون ووشو در ۱۳ سالی که عهدهدار این سمت بود به موفقیتهای زیادی دست یافت. ووشوی ایران با مدیریت علینژاد توانست پلههای ترقی را چند تا یکی طی کند و نام و آوازه ووشوکارانمان بیش از پیش در دنیا طنینانداز شد. رقابت شانه به شانه با چینیها و کنار زدن رقیبی که خود را مهد ووشو میداند، باید ثمره مدیریت رئیس باسابقه عنوان کرد. در این ۱۳ سال علینژاد با تاکتیکهای خاص خود اجازه بروز حاشیه و مشکل را در ووشو نداد ضمن اینکه او اعتقاد زیادی به ورزش بانوان داشت و تیمهای بانوان پابهپای تیم مردان به رقابتهای مهم بینالمللی اعزام میشد. با رفتن داورزنی، سلطانیفر یک بار دیگر از یک رئیس فدراسیون موفق خواست تا دست راستش شود؛ علینژاد هم این فرصت را از دست نداد تا از آذرماه سال گذشته رسماً معاون قهرمانی وزیر لقب بگیرد. منتها تغییر صندلی مدیریتی از ووشو به وزارت ورزش حتی در لحن صحبت علینژاد هم تأثیر گذاشت. دکتر در این مدت بارها با لحنی تند خبرنگاران، ورزشکاران و مدالآوران را خطاب قرار داده و در مقابل انتقادها نیز معمولاً موضعگیری میکند. باید دید علینژاد با این ترفندهای مدیریتی تا چه زمانی در وزارت دوام میآورد.
افشارزاده؛ موفق در کمیته، ناکام در استقلال
چهرهای شناختهشده در مدیریت ورزش که با یک تصمیم احساسی روزهای پرحاشیه و تلخ زیادی را در فوتبال تجربه کرد. بهرام افشارزاده، مرد مو سفید کرده ورزش سالها پای ثابت تیم ملی ژیمناستیک بود و چند سالی هم ریاست فدراسیون این رشته را بر عهده داشت. هفت سال رئیس فدراسیون بیسبال بود و هفت سال هم سکان مدیریت فدراسیون وزنهبرداری را در دست داشت. اما اهالی ورزش افشارزاده را هنوز به عنوان دبیرکل کمیته ملی المپیک میشناسند. درواقع این مدیر اصفهانی در چهار دورهای که این سمت را در کمیته بر عهده داشت، آنقدر بر کارش مسلط بود که با کمترین انتقاد و مشکل مواجه شد. شاید او از معدود مدیرانی در کشور باشد که ساعت ۶ صبح در دفترش در کمیته ملی المپیک حاضر میشد، جلسه تشکیل میداد و با روی خوش پذیرای اصحاب رسانه بود. عضویت در شورای المپیک آسیا و همچنین حضور در کاروانهای ایران در المپیک و بازیهای آسیایی مختلف شهرت او را در بین ورزشکاران غیرفوتبالی دوچندان کرد. منتها زندگی این مدیریت باسابقه با پیشنهاد گودرزی وزیر وقت ورزش تغییر کرد؛ در اردیبهشت سال ۹۳ بهرام افشارزاده مدیرعاملی باشگاه استقلال را پذیرفت تا فصل جدیدی در زندگیاش آغاز شود. مدیر آرام و باتجربه ورزش با ورود به دنیای فوتبال با کوهی از حواشی و اتفاقاتی مواجه شد که تا کنون تجربه نکرده بود. افشارزاده که همزمان معاون وزیر ورزش هم بود، دو سال به دوشغله بودنش ادامه داد و در این مدت آبیها فقط یک بار قهرمان جام حذفی شدند و در لیگ هم جایگاههایی بهتر از سوم و ششم کسب نکردند. مرداد ۹۵ بهرام افشارزاده به دلیل دوشغله بودن عطای کار در استقلال را به لقایش بخشید. او بعدها در مصاحبهای صراحتاً عنوان کرد: «به عقب برگردم هرگز مدیرعامل استقلال نمیشوم» تا شدت پشیمانیاش از تصمیمش را نشان دهد.
رحیمی؛ از هندبال تا پرسپولیس
سودای حضور در دو باشگاه پرطرفدار فوتبال ایران اغلب مدیران ورزش کشور را وسوسه میکند، حتی اگر سالها سابقه ریاست یک فدراسیون را در اختیار داشته باشند. علیرضا رحیمی، یکی دیگر از مدیران اصفهانی ورزش است؛ مدیری که ۱۸ سال (چهار دوره متوالی از سال ۷۲ تا ۸۸ و یک دوره از سال ۹۵ تا ۹۷) رئیس فدراسیون هندبال بود و در دوران او این رشته توپی اوج گرفت و طرفداران زیادی پیدا کرد. هر چند که انتقادهای زیادی نیز نسبت به مدیریت رحیمی در هندبال در آن سالهای طلایی وجود دارد، اما این مدیر هم در برههای فوتبال را بر هندبال ترجیح داد. مدیرعاملی باشگاههای سپاهان، راهآهن و پرسپولیس جزو سوابق مدیریت علیرضا رحیمی در فوتبال است. جدا از سپاهان و راهآهن، مدت زمان حضور این مدیر باتجربه در جمع قرمزپوشان بسیار کوتاه بود. رحیمی طی چهار ماه مدیرعاملی در پرسپولیس به اندازه تمام عمر مدیریتیاش طعم حاشیه، چالش، درگیری و جنگهای فوتبالی را چشید تا چارهای جز استعفا نداشته باشد. او که پشت دستش را داغ کرد و دیگر به پرسپولیس برنگشت، در سال ۹۵ دوباره سکاندار هندبال ایران شد.