سرویس سیاسی جوان آنلاین: هفت سال از حضور مؤثر جماعت اصلاحطلب در دولت برآمده از اصلاحات میگذرد که حاصل این حضور ناکارآمدیهای انباشته در مدیریت کشور است و تکرار آن ملالآور شده است، اما اکنون این جریان در آستانه انتخابات ۱۴۰۰ نه تنها دستاوردی برای دفاع از عملکرد خود ندارد که حتی نمیتواند نقش اپوزیسیون دولت را هم بازی کند چراکه هر نقد و انتقادی از دولت مستقر مانند بومرنگ بر پیشانی خودش فرود خواهد آمد، از این رو آنها برای فرافکنی از ناتوانیهای خود راهی ندارند جز مرزبندی مصنوعی با دولت متبوع از یک سو و ارجاع ناتوانیهای مدیریتی خود به مجموعه حاکمیت و ساختارهای حاکمیتی. اما آیا این رویکرد خواهد توانست ذهن افکار عمومی را از واقعیات موجود و مطالبات انباشته مردم منحرف کند و پایگاه رأی ۱۴۰۰ را به سوی خود متمایل سازد؟ بسیار بعید به نظر میرسد، اما باید منتظر ماند و دید تحولات به کدام سمت رقم خواهد خورد، البته این جریان در مردمگرایی خود چندان صادق نیست چراکه فعلاً برای تخریب رقبا و جریان انقلابی هر حرکت مردمی را با برچسب انتخاباتی منکوب میکند.
سودای سوخته
جریانی که امروز ضربات جبرانناپذیری به کشور و جامعه وارد کرده، در سودای ریاستجمهوی ۱۴۰۰ هم بوده و از ماهها قبل در پی تدارک گسترده برای کسب موفقیت در این آوردگاه است آن هم در شرایطی که مردم بهرویه کشورداری آنها به شدت معترض هستند و به این نتیجه قطعی رسیدهاند که اهداف جریانی و حزبی رهبران این جریان بر منافع ملی اولویت دارد.
اگر چه شخصیتها و احزاب سیاسی وابسته به جریان غرب باور تمرکز اصلی خود را بر استمرار قدرت در عرصه اجرایی کشور با کسب پیروزی در انتخابات بهار سال آینده قرار دادهاند، اما در این میان هستند عناصری که تمایل دارند جایگاه و موقعیت جریان متبوع خود را در انتخابات ۱۴۰۰ با چاشنی واقعبینی مورد بررسی قرار دهند. این افراد که تعداد آنها زیاد نیست، ضمن هشدار نسبت به دریافتن فرصت باقی مانده تا انتخابات خرداد سال آینده توسط جریان متبوع خود، شکست را تنها خروجی مسلم خود در سیزدهمین انتخابات ریاست جمهوری ارزیابی میکنند تا جایی که صریحتر از گذشته عدم مقبولیت اجتماعی غرب باوران وطنی را فریاد میزنند، به عنوان نمونه صادق زیباکلام یکی از افراد متعصب این جریان که به اظهارنظرهای شاذ مشهور است با تأکید بر اینکه «جرثقیل هم نمیتواند بخشی از آن ۲۴میلیون نفری را که به اصلاحطلبان رأی دادند پای صندوق بیاورد»، در روزنامه شرق مینویسد: «وضعیت اصلاحطلبان شباهت به بیماری پیدا کرده که عدهای برای نجاتش به او تنفس مصنوعی میدهند تا برای انتخابات سال آینده زنده نگهش دارند. رأیدهندگان طیف اصولگرا (از طرفداران محمود احمدینژاد تا جبهه پایداری، اصولگرایان میانهرو تا اصولگرایان رادیکال) همه تکلیفشان روشن است و «دقیقهنودی» ندارند، بنابراین «دقیقهنودی»ها شامل بدنه اجتماعی اصلاحطلبان هستند.» وی در ادامه مینویسد: «پدیده «صفهای طولانی» در ساعات پایانی اخذ رأی معمولاً در شهرهای بزرگ و عمدتاً هم در مناطق مرفهنشینتر آنها اتفاق میافتد. اصلاحطلبان امیدوارند شاید مناظرهها بتواند جرقهای بزند. اگر تغییر و تحول خاصی اتفاق نیفتد و با همین فضای سنگین شهریور ۱۳۹۹ وارد خرداد ۱۴۰۰ بشویم، جرثقیل هم نمیتواند حتی بخشی از آن ۲۴میلیون نفر را به پای صندوقهای رأی بیاورد.»
نامزدهای نامرئی
نکته دیگر آنکه جریان غربزده بدون توجه به نوع و کیفیت کشورداری همفکران خود نسبت به نامزدهای احتمالی وابسته به خود به شور و گمانهزنی حتی در سطح رسانهها میپردازند، آن هم با این محوریت که کدام نامزد انتخاباتی میتواند افکار عمومی را برای استمرار قدرت این جریان متقاعد کند! آنها از نامزدی محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه گرفته تا اسحاق جهانگیری، مسعود پزشکیان و محمدجواد جهرمی به عنوان افرادی که قابلیت رأیآوری داشتهاند نام میبرند، بدون آنکه ناکامی مطلق خود در عرصه اجرایی کشور را مورد توجه قرار دهند.
آفتاب یزد از جمله روزنامههایی است که در گزارشی با عنوان «چرا برخی اصلاحطلبان اصرار دارند رویداد ۹۲ را تکرار کنند؟» بر ضرورت حمایت از عارف به عنوان نامزد جریان اصلاحات میپردازد و مینویسد: «حدود ۱۰ ماه تا انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ باقی مانده و از همین حالا رقابت در طیفهای مختلف سیاسی قابل مشاهده است. جریان اصولگرایی به واسطه عملکرد دولت روحانی که به پای اصلاحطلبان نوشته شده، خود را پیروز ۱۴۰۰ میداند. بحث در اردوگاه اصلاحطلبی این است که آیا میتوان کاندیدایی تمام اصلاحطلب معرفی کرد که از سد فیلترها عبور کند یا نیاز است بار دیگر با یک کاندیدای غیراصلاحطلب وارد شد.»
این روزنامه در ادامه معرفی نامزد دووجهی (که در انتخابات با تابلوی مستقل ورود پیدا میکند) همانند حسن روحانی را کاملاً طرد میکند و مینویسد: «برخی معتقد هستند چهرههایی، چون رئیس سابق مجلس میتواند برای اصلاحطلبان کارساز باشد! با این حال قاطبه جریان اصلاحات با اینکه یک بار دیگر اصلاحطلبان از فردی غیر از اصلاحطلب حمایت کنند، مخالف است. در میان چهرههای اصلاحطلبی که هم شانس بسیار بالایی برای گرفتن تأیید صلاحیت دارند و هم میان اصلاحطلبان اجماع ایجاد کنند، بدون تردید نام محمدرضا عارف حائز اهمیت است. او در سال ۹۲ نیز کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری بود، اما بنا به مصلحت و همچنین ایجاد وحدت بین گروههای اصلاحطلب که زمینهساز پیروزی در انتخاباتهای ۹۲، ۹۴ و ۹۶ شد، استعفا کرد.»
آفتاب یزد ادامه میدهد: «موضوع مهم این است که اگر به فرض او بتواند رئیسجمهور شود، مانند روحانی این نگرانی وجود ندارد که سمت سایر جناحها غش کند چراکه از چهرههای قدیمی اصلاحطلب شناخته میشود و به اصطلاح شناسنامهدار است. به نظر میرسد اصلاحطلبان باید از سال ۹۲ درس بگیرند و این بار با هوشیاری بیشتری نسبت به انتخابات ۱۴۰۰ برنامهریزی داشته باشند.»
گستاخی توأم با دمیدن روحیه ناامیدی
همانطور که اشاره شد در این میان عموم وابستگان به جریان غرب باور تلاش میکنند ناکارآمدی و ناتوانی جریان متبوع خود را به پای نظام گذاشته و عامل کاهش مشارکت احتمالی در انتخابات آتی را موضوعی غیر از آنچه گفته شد، القا کنند.
در همین باره فیضالله عربسرخی از محکومان فتنه ۸۸ با تأکید بر اینکه «آلترناتیوی به جای جمهوری اسلامی وجود ندارد» در گفتگو با روزنامه شرق میگوید: «امروز بخشی از مردم و جوانان ناامیدند، اما هیچ راهکار دیگری در عرصه خودنمایی نمیکند. همان نیروهایی که از اصلاحطلبی ناامید هستند، جایگزینی ندارند. آلترناتیوی به جای جمهوری اسلامی وجود ندارد، پس عقل حکم نمیکند که جمهوری اسلامی را با وجود ضعفها برداریم و جایگزینی نداشته باشیم. به نظر من حتی نیروهای ناامید هم آلترناتیوی ندارند.» وی همچنین بیان میکند: «فرض کنید این نظام سقوط کند، چه چیزی جای آن را میگیرد؟ ما هرجومرج، عراق، افغانستان و لیبی را میخواهیم؟ خیر ما خواستار بهبود وضع جامعه هستیم. اصلاحطلبان نیز باید برای راههای بهتر تلاش کنند.»
عموم گروهها و رسانههای این طیف از ماهها قبل تلاش مستمر خود را معطوف به نسبتدادن ناکارآمدی دولت به اصل نظام کردهاند و در رویکردهای سیاسی خود انگشت اتهام را به مبانی نظام اسلامی نشانه رفته و اصرار مقامات ارشد کشور بر حفظ اصول انقلاب اسلامی ایران به خصوص در عرصه سیاست خارجه را عامل اصلی مشکلات امروز کشور عنوان میکنند و پافشاری روی چنین موضوعی را با هدف تعمیق نارضایتی عمومی شکل گرفته در جامعه و القای حس ناامیدی نسبت به آینده کشور دنبال میکنند.