سرویس دینواندیشه جوان آنلاین: حضور و مشارکت مردم در امور کشور از جمله آرمانهایی است که همواره ملتها آن را دنبال کردهاند و از ملاکها و معیارهای جامعه مدنی به حساب آوردهاند. آن دسته از اندیشمندانی که غالباً از پایگاه اندیشهای راست به نظامهای «دولت-ملت» بوده و جامعه مدنی را در چنین نظامهایی دنبال میکنند عمدتاً معتقدند تنها ملاک برای بهرهمندی از حقوق اجتماعی در یک نظام، ملیت افراد بوده و سایر موارد همچون اعتقادات دینی نمیتواند ملاکی برای تفکیک و درجهبندی انسانها به حساب آید. از همین منظر آنها نظام اسلامی را به درجه دوم به حساب آوردن شهروندان غیرمسلمان متهم میکنند. در آنچه پیش رو دارید به بررسی نظرگاه آیتالله مصباح یزدی به مفهوم جامعه مدنی و ملاک و معیار بهرهمندی افراد یک جامعه از حقوق اجتماعی اشاره خواهیم کرد. در این متن به جلسه بیستوششم از جلد ششم مجموعه آثار آیتالله مصباح یزدی تحت عنوان «نظریه سیاسی اسلام» اتکا داریم.
آیتالله مصباح یزدی از جمله اندیشمندانی است که آرمان «جامعه مدنی» را نه با تعریف غربی بلکه با تعریف خاصی که ارائه میدهد، یک اصل استوار اسلامی میداند. ایشان معتقد است جامعه مدنی یعنی حتیالمقدور مردم خود داوطلبانه در انجام فعالیتهای اجتماعی حضور داشته باشند و دولت تنها در حد ضرورت در امور دخالت کند و در شرح ریشه این تعریف به نحوه اداره امور در صدر اسلام اشاره میکند که ابتدا حکومت و دولت اسلامی همه فعالیتهای اجتماعی را عهدهدار نبود و این مردم بودند که اغلب فعالیتهای اجتماعی را انجام میدادند، اما به تدریج و با پیشرفت جامعه و خلق نیازهای جدید، وضعیتی پیش آمد که امکان برآورده ساختن برخی از نیازمندیها از سوی افراد عادی ممکن نمیشد و لازم بود که دستگاه متشکلی، چون دولت عهدهدار تأمین این نیازمندیها شود. از همین رو آیتالله مصباح معتقد است غربیها نباید در خصوص ارائه این مفهوم و هدایت جوامع به سمت آن، منتی بر مسلمانان داشته باشند بلکه بالعکس باید مدیون و ممنون اسلام باشند که در دوران اوجگیری تمدن اسلامی، فرهنگ و تمدن اسلامی بخشی از جوامع غربی نیمهوحشی را رفته رفته متمدن کرد و باعث شد آنها از اسلام مفهوم جامعه مدنی را دریابند.
عوامل کاهشدهنده مشارکت مردمی
از نظر علامه مصباح به طور کلی میتوان به دو عامل کاهشدهنده مشارکت مردمی در رفع نیازمندیهای عمومی اشاره کرد: ۱) گسترش روزافزون و پیچیدگی و تخصصی شدن فرآیند تأمین نیازها و ۲) تضعیف ارزشهای اخلاقی و دینی و رواج فرهنگ سودپرستانه غربی در بین مردم.
در توضیح مورد اول ایشان به تمثیلی از تأمین روشنایی شهر اشاره دارند که در گذشته با آویختن تعدادی فانوس در کوچهها و خیابانها این نیاز برطرف میشد، اما امروزه به دلیل استفاده از برق و نیاز به نصب دکلها، تیر برق و... خود مردم به تنهایی نمیتوانند این نیاز را برطرف سازند و لازم است دولت امکانات لازم را فراهم سازد. در شرح عامل دوم یعنی رواج فرهنگ سودپرستانه غربی، آیتالله مصباح این فرهنگ را در واقع از آن جهت که موجب میشود مردم از زیر بار فعالیتهای اجتماعی خداپسندانه و رفع نیازهای دیگران شانه خالی کنند، مانع مشارکت مردمی میداند. ایشان با استناد به آنکه محور فرهنگ غربی سودپرستی، فردگرایی و مسئولیتگریزی است، رواج این فرهنگ را موجب کور شدن انگیزههای معنوی و اخلاقی مسلمانان دانسته که به تبع انسان را در برابر هم نوع خود بیتفاوت میکند. به عنوان مثال ایشان وقف را یکی از عوامل مشارکت اجتماعی مسلمانان در اداره امور جامعه بیان میکنند که فرهنگ غربی موجب شده است در سالهای اخیر از اقبال به این سنت حسنه کاسته شود. آیتالله مصباح اعتقاد دارد این مصادیق که کم هم نیستند در کنار هم روح مدنیتی را که در جامعه اسلامی وجود داشته، ضعیف کرده و در نتیجه تکلیف دولت را مضاعف و بار مسئولیت او در اداره جامعه را سنگینتر خواهد کرد؛ به همین جهت ایشان یکی از عوامل افزایشدهنده مشارکت مردم در اداره امور کشور و کاهش مسئولیتهای دولت را احیای ارزشهای انسانی و اسلامی میدانند.
تفاوت جامعه مدنی اسلامی و غربی
علامه مصباح، اما تفاوتی اساسی در جامعه مدنی مورد پذیرش غربیها با جامعه مدنی مورد تأیید اسلام قائل است. ایشان جامعه مدنی به مفهوم غربی را در برابر جامعه دینی قلمداد کرده و آن را به جامعهای که در آن دین، حاکمیت و نقشی در تشکیلات اجتماعی و فعالیتهای اجتماعی ندارد، تعبیر میکند. آیتالله مصباح معتقد است در جامعه مدنی از منظر غربی برای همه اقشار جامعه (فارغ از دینشان) فرصتی برابر جهت دستیابی به سمتهای دولتی و حکومتی وجود دارد که این به یک مذهب الحادی و منحرف و وابسته میانجامد. ایشان در طرح نظر اسلام، مبنا را بر حدی از اختلاف میان شهروندان گذاشته و با استناد به آیه «لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا» معتقدند که در اسلام، جامعه مدنیای که در آن کافر و مسلمان در برخورداری از همه حقوق و احراز همه مقامها و فرصت دستیابی به همه مناصب یکساناند، قابل پذیرش نیست و به همین جهت باید در قانون اساسی برای احراز برخی از مقامات شرایطی خاص در نظر گرفت.
درجهبندی انسانها از منظر اسلام
همانطور که ذکر شد، از نظرگاه آیتالله مصباح، اسلام اجازه نمیدهد در جامعه اسلامی کافران بر مسلمانان مسلط شوند و ایشان با صراحت اعلام میکند که این حکم از ترس شعارها و اتهاماتی، چون «درجه ۲ قلمداد کردن انسانها» تغییر نمیکند و بیمی نیست که رسانههای نظام استکباری اسلام را به «اعتقاد به شهروند درجه ۲» محکوم کنند چراکه اساساً طرح شعار «یک درجه بودن انسانها و شهروندان» ابزاری جهت ترویج لیبرالیسم و دموکراسی غربی است.
البته ایشان شرح میدهد که در اسلام اینطور نیست که انسانها دو درجه باشند بلکه همانگونه که در آیه ۱۳ سوره حجرات میفرماید: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ» انسانها از نظر خصوصیات ذاتی و تکوینی یکسانند و از این نظر تفاوت و درجاتی برای انسانها متصور نیست، ولی ذیل آیه به تفاوتهای عَرَضی اشاره شده است؛ یعنی گرچه تکویناً انسانها در یک درجهاند، اما ویژگیها و صفات ارزشمند اکتسابی باعث امتیاز انسانها میشود و بر این اساس انسانهای باتقوا نزد خداوند جایگاه برتری دارند و نمیتوان گفت انسانها نزد خدا یکسانند؛ لذا میتوان نتیجه گرفت که با توجه به تفاوت افراد در برخورداری از صلاحیتها و شایستگیها، آنها در احراز مسئولیتهای اجتماعی و پستها یکسان نیستند و احراز هر مقامی شرایط خاص خود را دارد. مثلاً آیا میتوان گفت در نظر گرفتن شرط برخورداری از سواد خواندن و نوشتن برای احراز پست ریاست جمهوری خلاف یکسان بودن انسانهاست؟ آیا قرار دادن این قید برای ریاست جمهوری بدان معناست که انسانها دو درجه شدهاند؟ پس همانطور که در همه دنیا برای پستهای مهمی، چون ریاست جمهوری شرایط خاصی را قرار دادهاند، نظام ما نیز به دلیل اسلامی بودنش شرایط خاصی را در نظر گرفته است و به همان دلیل که رئیس جمهور باید از سواد و علم کافی برخوردار باشد، در یک کشور اسلامی رئیس جمهور باید حامی و طرفدار اسلام باشد و امکان ندارد کسی که دشمن اسلام است در رأس قدرت یک کشور اسلامی قرار گیرد.
نتیجهگیری
با توجه به جمیع آنچه گذشت میتوان نتیجه گرفت که آیتالله مصباح یزدی مفهوم خاصی از جامعه مدنی را قبول دارد و دور شدن از آن را به جهت فاصله گرفتن از فرهنگ اسلامی میداند. ایشان لازمه جامعه مدنی به تعبیر غربی را کنار نهادن دین و بهرهمندی یکسان همه انسانها، اعم از کافر و مسلمان، از حقوق اجتماعی میداند که این چنین حقی در اسلام مردود است و انسانها هرچند در انسانیت یکسان هستند، اما این یکسان بودن در ذات به دلیل تفاوتهایی که در لوازم و فضایل انسانیت وجود دارد، دلیلی بر بهرهمندی یکسان از حقوق اجتماعی نیست.