آنچه در خصوص وضعیت استراماچونی و استقلال در حال وقوع است دیگر نه یک حاشیه فوتبالی و مربوط به یک تیم، بلکه یک فاجعه ملی و یک تحقیر بینالمللی برای ایران و ایرانی است. حالا شاید راحتتر بتوان گفت که استراماچونی مشغول تخریب چهره ایران در سطح بینالملل است. اتفاقی که سوءمدیریت حاکم بر فوتبال و تلاش مدیران ناکارآمد برای دیده شدن به آن کمک میکند.
پیش از این نوشتیم که استراماچونی از ابتدا با نگاهی از بالا به پایین وارد فوتبال ما شد؛ یک مربی بیکار و شکستخورده که از فرصت فوتبال ایران و باشگاه شناخته شده و پرهوادار استقلال نهایت استفاده را برد و وقتی نتیجه مطلوب را گرفت و دوباره نامش را در رسانههای ایتالیایی مطرح کرد شبانه چمدانهایش را بست و رفت.
نمایندگان استقلال سه روز است که در قطر مشغول مذاکره هستند (البته بهشرط آنکه بپذیریم اصلاً طرف مذاکرهای وجود داشته باشد)، اما هیچ خبری از این مذاکرات به بیرون درز پیدا نکرده و همین مسئله نیز با توجه به سابقهای که از این نوع مذاکرات و عقد قراردادها داریم باعث میشود از همین حالا نگران سرنوشت فاجعهبار این مذاکرات بهشرط بازگشت استراماچونی به استقلال باشیم.
سؤال اصلی اینجاست که نمایندگان استقلال قرار است چه چیزی به وکیل استراماچونی بگویند و این جناب وکیل چه شرایطی را در استقلال میخواهد که مذاکرات اینقدر زمان برده است؟
تا جایی که همه میدانیم کار استقلال با استراماچونی تمام شد، اما ناگهان نام او دوباره مطرح و یک تیم سه نفره که دو نفر از آنها اصلاً مسئولیتی در استقلال ندارند راهی قطر شدند تا با وکیل کارکشته استراماچونی دیدار کنند و مربی قهر کرده را دوباره به نیمکت استقلال برگردانند. حالا بر سر چه موضوعاتی قرار است توافق حاصل شود که اینقدر طول کشیده کسی بهدرستی نمیداند و هیچ کس هم پاسخگو نیست.
سؤال دوم اینکه کدام یک از این سه نفر به امور حقوقی و قوانین بینالمللی فوتبال آگاه هستند تا بتوانند در مقابل وکیل استراماچونی از حق باشگاه استقلال دفاع کنند؟ توجه داشته باشید وقتی خود استراماچونی در مذاکرات حضور ندارد، یعنی اینکه همه شرایط قبلی را تکرار و به وکیلش اعلام کرده است (همان بیانیه ۱۱ بندی معروف). نمایندگان استقلال در حالی بدون هیچ پیششرطی راهی قطر شدهاند که احتمالاً برای بازگرداندن استراماچونی و به دست آوردن محبوبیت نزد هواداران تیم، خیلی راحت از شرایط نهچندان محکم کنونی استقلال هم عقبنشینی خواهند کرد.
سؤال سوم، اما به سکوت وزارت ورزش به این مسئله برمیگردد. هرچند که وزارتنشینان این روزها حسابی درگیر استعفای ناگهانی مهدی تاج هستند، اما از آنجا که نمایندگان اعزامی استقلال به قطر با دستور مستقیم وزیر ورزش به این سفر رفتهاند و شنیده شده که وزارت به آنها گوشزد کرده که این پروسه بیشتر از این طولانی نشود، این سؤال در ذهن ایجاد میشود که چرا وزارت در مقابل این سکوت خبری هیچ واکنشی نشان نداده است؟
آنچه مشخص است، اینکه استراماچونی و وکیلش (اگر در مذاکرات حضور داشته باشند) بهخوبی میدانند که چه میخواهند و باید دنبال چه چیزی باشند. در طرف مقابل، اما نمایندگان استقلال آنگونه که از ظواهر امر برمیآید در موضعی کاملاً منفعلانه فقط و فقط به بازگرداندن مربی قهر کرده فکر میکنند، حالا به چه قیمتی معلوم نیست. طولانی شدن این مذاکرات که بهطور مستقیم آبرو و حیثیت فوتبال ایران را در جهان مورد تهدید قرار داده، باعث شده از همین حالا بتوان نتیجهگیری کرد که حتی در صورت بازگشت استراماچونی به استقلال خیلی زودتر از آنچه تصور میشود با یک تنش جدید روبهرو شویم. تنش و حاشیهای که به این مربی بهانهگیر فرصت قهر دوباره و برهم زدن همه چیز را میدهد. فراموش نکنیم که او اینبار بهطور حتم قراردادی محکمتر میبندد و بندهای مخفیانه و محرمانه بیشتری را به استقلال و نمایندگانش تحمیل میکند تا بتواند با خیال راحتتر و در دست داشتن مدارک بیشتر فوتبال ایران را بازیچه خود قرار دهد.
در نهایت اما، این بازی سراسر باخت برای فوتبال ایران باید تمام شود. باید قبول کرد که توافق احتمالی با این مربی هم چیزی عاید فوتبال ایران و استقلال نمیکند، چراکه استراماچونی آن مربی باانگیزه اول فصل نیست و به راحتی میتوان متوجه شد که او پازل بازگشت احتمالیاش را طوری چیده که همه چیز در آن به ضرر استقلال و فوتبال ایران باشد. پازلی که حتماً در آن پیشبینی شده که استراماچونی در قهر بعدی با کدام رسانههای معاند صحبت کند و چگونه به فوتبال ایران بتازد. نقشههایی که حتی به فکر تیم سه نفره مذاکرهکننده استقلال هم نمیرسد.