کد خبر: 978584
تاریخ انتشار: ۰۳ آذر ۱۳۹۸ - ۰۵:۵۵
مقایسه جایگاه زن در تفکر اسلام انحرافی با تفکر اسلام ناب
گسترش مشکلات اقتصادی ناشی از وابستگی، زن را در کشور‌های غربگرا عملاً در درجه دوّم، به عنوان سمبل غربی، به صورت ماشینی درآورده است که باید رأس ساعتی خاص به اداره مراجعه کند و کارت بزند
بهروز زواریان
سرویس اندیشه جوان آنلاین: با قطبی شدن جوامع پس از ساده‌زیستی ابتدایی و شکل‌گیری دولت و قوانین، زنان در همه جا و از هر لحاظ دچار زیان‌های جسمی و روانشناختی شدند و از همین جهت در پایگاه وجودی آن‌ها تغییرات ساختاری پدید آمد. این تغییر روند به گونه‌ای بود که فردریش انگلس بیش از یک سده پیش این تغییر را «شکستِ تاریخی جهانی جنس زن شمرد». با پس‌نگری به تاریخ اگرچه ماهیت دقیق قوانین از جامعه‌ای به جامعه‌ای دیگر فرق می‌کرد، امّا با این حال یک جنس دوسویه واحد وجود داشت: مرد ولی تغییر در شیوه‌های زندگی و روند تولید در دوران سپس‌تر برای نخستین بار اولویت کار را بر مردان واگذار نمود و به تبع آن تصمیم‌های اساسی درباره آینده خانواده یا دودمان تصمیمات مردانه شد و به دنبال آن ستم بر زنان در میان دهقانان و اشراف شکل بسیار متفاوتی به خود گرفت.

بنابراین این ستم بر زنان به صورت تدریجی گسترش و شیوع پیدا کرد و تمام کنش‌های اجتماعی و پدیدار‌های روحی بشر را به خود مشغول نمود. در آیین بودا زن در ظاهر آراسته خود به صورت فرشته ولی در اعماق و بطن خود موجودی شیطانی است که فقط به کار ترک دنیا آن هم مشروط به سلطه مرد بر زن و ارائه اعمال بر راهب است.

از طرفی در دین زرتشت در «گات ۵۳» آمده است: «ای دختران و‌ای جوانانی که پیوند زناشویی می‌بندید با آموزه‌های دین راه نیک‌منشی را برگزینید و در درستی و پاکی بر یکدیگر سبقت بگیرید.» متنی که به صورت کلّی برابری و همانندی میان مرد و زن را آشکار می‌کند؛ با این وجود در دین زرتشت هم مطالب تحقیرآمیز فراوانی علیه زنان آمده است. به عنوان مثال عده‌ای برای زنان شخصیت حقوقی قائل نبوده و او را فقط به عنوان شیئی تلقی می‌کرده‌اند که اگر از خود پسری نداشته باشد دروازه‌های بهشت به روی او بسته خواهد بود. در هردوی آیین مسیح و یهود، زن بر حسب گناه تاریخی در وسوسه آدم نگاهی بسیار منفی را بر خود گشوده است. با نگاهی گذرا به این روایات متواتر، زنان در یک حالت ثابت بدبینی چه در حالت فردی، چه در حالت اجتماعی و چه در بنیان‌های خانوادگی قرار گرفته بودند. اما با ظهور دوران مدرن و خیزش جریان‌های دفاع از حقوق زنان، وضعیت فقط در ظاهر امر تغییر پیدا کرد و در پستوی مخفی خانه برتری مردان، همان ستم، بر زنان روا شد.
و، امّا اکنون در قرن بیست و یکم و در جریان تسلسل تفکّر نسبت به زنان سه جریان عمده در قطب‌بندی برای ستم بر آن‌ها با استثنای یک جریان شکل گرفته است. جریان غربگرا، جریان‌های ارتجاعی همانند سلفیان و وهابیان و جریان اسلام ناب.

دیدگاه اندیشه غربگرا نسبت به جایگاه زن
برخی کشور‌های اسلامی در اقتباس تفکر غرب خواسته و دانسته تمامی بنیان‌های آن را گرفته و تا جایی که ممکن بود خود را شبیه غرب گرداندند. در همین جریان کشور‌هایی مثل ترکیه، گویی به صورت وارونه رفتار می‌کنند؛ لذا گذشته از هرگونه تعصب و پیشداوری نسبت به شناخت ذات غرب (نه به معنای جغرافیایی) اکنون در کشور‌هایی که می‌خواهند شبیه آن باشند (همچون ترکیه) ظلم و ستم و تجاوزات گسترده علیه زنان بیداد می‌کند. خشونتی که مرز‌های تحصیلات و فرهنگ را درنوردیده است؛ از همین جهت جایگاه زن در کنش‌های اجتماعی نادیده گرفته شده و در عین حال نقش او در تحلیل سلول خانواده، کمرنگ و بی‌روح شده است.

گسترش مشکلات اقتصادی ناشی از وابستگی، زن را در کشور‌های غربگرا، در درجه دوّم، به عنوان سمبل غربی، به صورت ماشینی درآورده است که باید رأس ساعتی خاص به اداره مراجعه کرده، کارت بزند و همچون برده‌ای خسته از جابه‌جایی سنگ‌های حجیم رأس ساعت به منزل بازگردد. این هویدایی در عرصه اجتماع برعکس نمودن سرشت امری است که باید باشد: مدیریت مرد خارج از خانواده و زن در درون خانواده؛ همین نگاه در چنین کشور‌هایی نیروی نوامیس اجتماعی و اخلاقی را دگرگون کرده و به صورت آشکار تضاد شدیدی را میان زن و مرد به وجود آورده است و همین مشکل کافی است تا بنیان خانواده را از هم بگسلاند؛ لذا در این جریان غربگرایی با این احوال، زنان بیشتر از اینکه بخواهند با خانواده درگیر باشند به جامعه روی می‌آورند و همین نقطه، جایگاه زن را به دست فراموشی سپرده و حتّی آخرین امکان زندگی بشری را تحت لوای خود درمی‌آورد: «مرگ». به صورتی که فرد در آخرین امکان خود تحت سلطه امر معنوی به کانون خانواده بازنخواهد گشت. در همین راستا خشونت علیه زنان فراگیر شده و علاوه بر مشکلات فردی (بهره‌کشی)، مشکلات اجتماعی (بدبینی نسبت به زنان) را نیز با خود به همراه خواهد آورد که در راستای آن حتی فرصت شکوفایی به او داده نخواهد شد؛ لذا هست که فردریش نیچه با افکار خود و مرگش در سال ۱۹۰۰، دوران جدیدی را رقم می‌زند: «زن را با حقیقت چه کار؟» و این می‌شود آخرین رهاورد غرب نسبت به زن! اگر وی زن را همچون خرد، هنر و حقیقت ستایش می‌کند ولی در اندیشه‌های او، زن موجودی پست و دارای انحراف اخلاقی توصیف می‌شود، وصفی که بازخورد آن در شرق و غرب این کره خاکی مشهود است؛ وصفی که آیا می‌توان آن را پذیرفت که «اگر به سراغ زنان می‌روی تازیانه را فراموش مکن!» درست یا نادرست این افکار - به عنوان یک نقطه تلاقی جریان غربگرا با جریان تکفیری در موضوع زن اثرگذار است و از دل خود (نه به صورت مستقیم و استلزامی) و همراه با جریان‌های دیگر، جایگاه زن را در سلفی‌گری و وهابیت دوران جدید جهت‌دهی می‌کند.

دیدگاه جریان‌های ارتجاعی نسبت به جایگاه زن
در سلسله جریان‌های شکل گرفته در تاریخ و در کنار سایر جریان‌های اسلامی، اندیشه سلفی و وهابیت برخوردی بسیار افراطی از همان ابتدای شکل‌گیری این اندیشه نسبت به زن و جایگاه او داشته است. سلفی در وجه کلّی شخصی است که به روش کسانی عمل می‌کند که در گذشته و در صدر تاریخ اسلام بودند و در عین حال موجبات قدرت گرفتن دین را فراهم می‌کردند. با این وجود آن‌ها بین عقاید خود و آن چیزی که عمل می‌کنند، فاصله بسیار زیادی انداخته‌اند. بعد از ابن‌تیمیه و تفکّر او مبنی بر قدرت گرفتن دین، طرفداران او در اقصی نقاط جهان به ترویج نظریات او پرداختند تا اینکه در قرن ۱۳ شخصی به نام «محمّدبن عبدالوهّاب» با وارونه نمودن افکار ابن‌تیمیه به ترویج عقاید خود پرداخت و سرتاسر شبه جزیره عرب را به تصرف تفکر خود درآورد. از آن زمان تا کنون سلفی‌ها و وهابیت بر مصدر قدرت نشستند و هرگونه که می‌خواهند پدیدار‌های دنیا را به نفع خود تفسیر می‌کنند. و، امّا از آنجا که «زن» سرشتی خاص داشته و در کانون توجّه است به نفع این جریان مصادره شده و، چون این اندیشه منشعب از ذات غرب (غرب نه به معنای جغرافیایی که در نقطه‌ای از عالَم واقع شده باشد) است گویی همان افکار و توجه غربی (و مراد از این غرب همان اعمال و مناسک کشور‌های اروپایی است) نسبت به زن به گونه‌ای دیگر شکل گرفته است. هنگامی که وارد روح سرزمین عربستان مقر حکومت سلفی‌گری و وهابیت می‌شویم نسبت به حجاب زنان و همچنین برپایی نماز خشونت افراطی اعمال می‌شود، در این وجهه زن، ارزش و اعتبار خود را از دست می‌دهد و از همین روی محصور در زندان جنسیت خود می‌شود. در این اندیشه به صورت عملی نشان داده شده است که کلّ وجود زن، شر بوده و همچنین از نسل شیطان و خود شیطان است. در افکار آن‌ها هنگامی که مردی به نماز می‌ایستد باید از دو حیوان و همچنین از فکر به زن اجتناب کند. آن‌ها از طبیعی‌ترین و ساده‌ترین حقوق خود محروم بودند و هیچ جایگاهی در جامعه و خانواده ندارند. در این اوضاع، استفاده زنان از اینترنت، حرام بوده مگر اینکه مردی محرم همراه با او حضور داشته باشد. در عین حال مرد‌ها این اختیار را دارند که زنان خود را با یک پیامک طلاق دهند و بنیان خانواده را از هم بگسلانند. همچنین اگر زنی، یکی از بستگان خود را از دست بدهد حق شرکت در تشییع جنازه او را نخواهد داشت. گذشته از هرگونه تعصّب و گرایش سیاسی، اجتماعی و دینی، مقام زن فقط و فقط به عنوان یک انسان در اندیشه سلفی نادیده گرفته شده است و نقشی را که می‌تواند در پیشبرد جامعه ایفا نماید منتفی نموده است. چرا؟ چون زن فقط به عنوان یک شیء و کالا شناخته شده و وظیفه‌ای بیشتر از فرزندآوری برای او تعریف نشده است. در چنین شرایطی است که طاقت زنان در این کشور به سرآمده، خبری مبنی بر رانندگی یک زن به مدّت یک هفته به دور از چشم پلیس عربستان فضای این کشور را با امید و تحرّک رویاروی می‌کند. امّا با وجود اندیشه سلفی و وهابیت این قضیه نفی گشته و در کنار تهدید‌ها برای زنان آرزوی مرگ از سوی سردمداران ایجاب شده است. در نتیجه فضای عربستان امروز، نمونه کاملی از نقض معاهدات بین‌المللی حقوق زنان معرّفی شده، آیینی که اگر نتوان در برابر آن ایستاد، زنده به گور کردن دختران را امری طبیعی شمرده و حق مالکیت فردی و میراث را نیز از آن‌ها سلب خواهد نمود و هر روز بر تبعیض نژادی دامن خواهد زد؛ و تنها با ارزش و اعتبار نهادن به این موجود، طبق روش فکری‌ای متعادل می‌توان زن را از این گرداب فساد اخلاقی نسبت به خود او نجات داد. این همان نقطه‌ای است که نیچه به آن رسیده بود: «اگر به سراغ زنان می‌روی تازیانه را فراموش مکن!»

دیدگاه جریان اسلام ناب نسبت به زن
پیش از ظهور اسلام نسبت به زن دیدگاهی بسیار منفی وجود داشت و زنان حتّی حق دفاع از خود را نداشتند، دختران زنده به گور می‌رفتند، ارزش وجودی آن‌ها نادیده گرفته می‌شد. امّا با ظهور مکتب اسلام و آیین‌های آن در همه عرصه‌های اجتماعی، زن به عنوان موجودی آزاد و برابر جای خود را در تمامی مسائل و روش‌های فکری باز نمود. پیامبر اسلام با ظهور خود و نشان دادن راه صحیح برای اعراب جاهل زمانه و دوران‌های بعد روی تمام کجروی‌ها و انحراف‌ها و فساد‌هایی که می‌توانست از طریق زن بر جامعه و خانواده اعمال شود خط بطلان کشید و راه درست نجات و رستگاری را معرفی کرد. در این مکتب با رجوع به آیات قرآن می‌توان فهمید که هیچ‌گاه زنان به صورت جداگانه مورد خطاب قرار نگرفته و به صورت طبیعی همراه با مردان خطاب شده‌اند؛ لذا با خوانش همه‌جانبه پی می‌بریم که زن در این مکتب به چشم یک انسان والا نگریسته می‌شود و با همین نگرش حق آزادی و انتخاب او مشخص و معین می‌شود. در این اثنا روشن می‌شود که اگر جایگاه زن به عنوان موجودی برابر نگریسته شود معلوم می‌شود که زن کیست؟ و حدود آزادی او چیست؟ و به عنوان عنصری اساسی در تشکیل خانواده و جامعه و نظام‌ها هر کدام، چه جایگاهی دارد. با این اوصاف نه زن به عنوان موجودی حقیر و پست مرتبه شناخته شده و نه بر مرد روا می‌شود که بر جنسیت مردانه خود ببالد. در همین صورت جایگاه زن هم در خانواده و هم در جامعه به عنوان موجودی با ارزش و کمالات شناخته خواهد شد، چراکه زن مظهر جمال و نامی از اسماء حق است. امّا با این همه به نظر می‌رسد که بهره‌برداری از موقعیت زن از جامعه‌ای به جامعه دیگر متفاوت است. اگرچه اسلام بر سر جای خود ثابت و استوار است و اگرچه صحیح است که اسلام بر زن و موقعیت فردی و اجتماعی او ارزش می‌نهد، امّا تلاش برای تمرکز نگاه‌ها به زن و ایجاد انتظار اجتماعی برای اختصاص موقعیت‌های مردانه به این جنسیت لطیف، به بهانه مظلومیت افتادن در همان دامی است که غربگرایان فریبش را خوردند. نمونه سخیفش جنجال برای راهیابی زنان به استادیوم مردها. یا مصداق بحرانی‌ترش تلاش برای اختصاص دادن مشاغل اداری خشک و رسمی (حتّی در ایران) به زنان، عملاً امکان شکل‌گیری یک خانواده را منتفی یا دست کم بسیار دشوار می‌کند، چراکه علاوه بر بهره‌برداری از شخصیت و موقعیت زن و نیز غارت زمان ارزشمندی که زن باید صرف خانواده کند، این سؤال برای او پیش می‌آید که اگر شغلی و به موازات آن درآمدی متناسب وجود دارد پس اصلاً نیاز به تشکیل خانواده چیست؟ از طرفی اگرچه زنان باید در جامعه حضور داشته باشند، اما استفاده از آن‌ها در کنار یک کالای تبلیغاتی از شرکتی خاص چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ گرچه ساختار و حکومت انقلابی باید این تفاوت رویکرد به زنِ مسلمان را در سیاستگذاری‌های خود به وضوح تأثیر دهد، اما تا زمانی که برخی مراکز تصمیم‌گیری فرهنگی و اجتماعی دچار اختلال است؛ زن ایرانی باید هشیار و آتش به اختیار باشد و نگذارد تفکر غربی و سلفی هویتِ انقلابی زن مسلمان را مثل بسیاری دیگر از کشور‌های اسلامی اندک اندک غارت کند.

منابع
۱- مطهری، مرتضی، (۱۳۵۹)، نظام حقوق زن در اسلام، چاپ نهم، شرکت افست.
۲- هارمن، کریس، (۱۳۹۱)، تاریخ جهان، چاپ دوّم، انتشارات نگاه.
۳- جوادی‌آملی، عبدالله، زن در آیینه جمال و جلال.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر