جوان آنلاین: بهمن فرزانه، قاتل الهه حسیننژاد صبح دیروز برای دومین روز به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد و قاضی محمد شهریاری، سرپرست دادسرای امور جنایی تهران شخصاً از وی برای بر ملا شدن زوایای پنهان حادثه تحقیق کرد.
بهمن متهم است شامگاه یکشنبه چهارم خردادماه الهه حسیننژاد را در میدان آزادی به صورت دربستی به مقصد اسلامشهر سوار خودرویش کرده و در نزدیکی مقصد به خاطر سرقت تلفن همراهش به قتل رساندهاست. الهه در سالن زیبایی همراه خواهر بزرگترش ناخنکار بود و شب حادثه از محل کارش با خودروی سواری به میدان آزادی میرود و سپس برای رفتن به خانهشان در شهرک قائمیه اسلامشهر سوار خودروی سمند قاتل میشود و به قتل میرسد و قاتل جسدش را در بیابانهای اطراف فرودگاه رها میکند.
انگیزه سرقت نداشتم
متهم پس از بازداشت به قتل اعتراف کرد و انگیزه قتل هم سرقت تلفن همراه گرانقیمت مقتول اعلام شد، اما مأموران حین بازداشت متهم، تلفن همراه مقتول را از وی کشف نکردند و مشخص شد قاتل تلفن همراه را در همان نزدیکیهای محل رهاسازی جسد از خودرو بیرون انداختهاست.
قتل با انگیزه سرقت به سرعت فضای مجازی را پر کرد، به طوری که با واکنشهای زیادی از سوی شهروندان و حتی برخی سلبریتیها و مقامهای سیاسی روبهرو شد، اما برآیند تحقیقات فنی که از متهم در دادسرای امور جنایی انجام شده حکایت از آن دارد انگیزه قتل الهه حسیننژاد سرقت نبودهاست.
متهم نیز در ادعای تازهای ضمن اعتراف به قتل مدعی است دختر جوان را به خاطر سرقت تلفن همراهش به قتل نرسانده، چون تلفن همراه او را در همان محل کشف جسد انداخته و حتی طلاهای او را هم سرقت نکردهاست.
گفتوگو با متهم/ تصمیم به خودکشی داشتم
قاتل الهه حسیننژاد قبل از ظهر دیروز در تازهترین گفتوگوی خود با «جوان» ادعاهای دیگری از حادثه مطرح کرد و ابعاد بیشتری از زندگی شخصی خود را توضیح داد. وی که از ابتدا تا انتهای گفتوگو گریه میکرد و اشک میریخت، ادعا کرد دختر جوان میخواست با من همذاتپنداری کند و مرا به یاد همسرم انداخت و حادثه خونین را رقم زدم.
بهمن چرا ادعا میکنی انگیزهات از قتل، سرقت تلفن همراه مقتول نبودهاست؟
وقتی دستگیر شدم هم گفتم من به خاطر سرقت تلفن همراه دختر جوان را نکشتهام، اما کسی حرفم را باور نمیکرد. من اگر قصد سرقت میداشتم در میدان آزادی یک ربع تا ۲۰ دقیقه منتظر مسافر برای پر کردن خودرویم نبودم و با دختر جوان به راه میافتادم. از طرفی من تلفن همراه گرانقیمت مقتول را در همان بیابانها دور انداختم و طلاهای مقتول را هم سرقت نکردم. باور کنید من قاتل هستم، اما سارق نیستم.
چرا همراه خودت چاقو داشتی؟
این بر میگردد به حدود هشت سال قبل. آن زمان تازه به عنوان راننده تاکسی اینترنتی ثبتنام و مسافری از میان آباد به مقصد واوان سوار کردهبودم. وقتی به مقصد رسیدیم، مسافر به جای پرداخت کرایه ۳۰ هزار تومانیاش چاقویی به پهلویم گذاشت. از آن روز به بعد دوستانم پیشنهاد دادند همراه خودم چاقو داشته باشم. من از چاقو در این مدت که مسافرکشی میکردم برای اخاذی از مسافر استفاده نکردم.
سابقه شرارت و درگیری هم داری؟
سابقههای درگیریام همهاش خانوادگی است. خانواده ما با خانواده عمویم به خاطر ملکی با هم اختلاف داشت و همه درگیریهای من، با عمو و پسر عموهایم بود.
اما همسر قبلیات در گفتوگویی که با رسانهای داشته ادعا کرده شما چند سال قبل کیف زنانهای را به خانه بردید؟
(گریه میکند) همسرم از من جدا نشده و الان هم هنوز همسرم است. البته او دنبال طلاق است و مراحلش را هم انجام دادهاست. او از من نفرت دارد و دروغ میگوید، من اصلاً کیف زنانهای به خانهام نبردهبودم و در این مورد شکایتی هم نداشتهام و قاضی میتواند استعلام بگیرد. او دو سال است مرا رها کرده و با خانوادهاش زندگی میکند. هر بلایی سرم آمده به خاطر همسرم است و او الان خوشحال است که از دست من خلاص شد.
چرا فکر میکنی در جرمی که مرتکب شدی، همسرت مقصر است؟
ما با هم اختلاف داشتیم و من به رفتارهای او بدبین بودم. گمان میکردم شاید فرد دیگری را دوست دارد که میخواهد از من جدا شود. وقتی دختر جوان را سوار کردم و گفت او را دربست ببرم از صندلی عقب به صندلی جلو آمد و نشست. با من شروع به صحبت کرد و میگفت چرا اینقدر عصبانی و ناراحت هستم و بعد گفت باید خوش باشم و در ادامه هم عکسهایی از تفریحاتش را به من نشان داد که عصبانی شدم. با خودم گفتم نکند همسرم هم وقتی سوار خودرویی میشود دنبال تفریح و خوشگذرانی است و این حرفها را میزند و همین موضوع باعث شد با چاقو ضربهای به او بزنم.
مقتول در برابر شما مقاومت نکرد؟
اصلاً شاید انتظارش را نداشت که من با چاقو او را بزنم و این حادثه ناگهانی رخ داد، اما وقتی اولین ضربه را زدم با پا ضربهای به داشبورد خودرویم زد که داشبورد آسیب دید و من هم دومین ضربه را زدم.
چطور با همسرت آشنا شدی؟
ازدواج ما سنتی بود و مادرم او را به من معرفی کرد. همسرم همراه خانوادهاش در روستای نزدیک ما زندگی میکردند. وقتی دیدمش عاشق شدم و باور کنید هنوز هم دوستش دارم و تلاش زیادی کردم او را برگردانم.
چه کار کردی؟
من برای همسرم تهران خانهای خریدم، اما او گفت دوست دارد به خرمآباد پیش خانوادهاش برود. من هم خانه را فروختم و با پول آن در خرمآباد مغازهای به نام همسرم خریدم و هنوز هم به نام او است. خانواده همسرم شیرینیپز هستند و چندین باب مغازه دارند و من هم کنار آنها شروع به کار کردم، اما وقتی با هم اختلاف پیدا کردیم و همسرم قهر کرد، من برای کار به تهران برگشتم. البته در این مدت هراز چند ماهی به خرمآباد میرفتم و از دور همسرم را نگاه میکردم. حتی پشت درختی مخفی میشدم و از او فیلم میگرفتم و فیلم را برایش میفرستادم و مینوشتم من برای دیدنش به خرمآباد آمدهام، اما بعد فهمیدم مرا بلاک کردهاست. چند باری شب کنار خانهشان تا صبح بودم و صبح خوابم میبرد، اما او از کنارم عبور میکرد و محل نمیداد.
چند برادر و خواهر داری؟
ما پنج برادریم و سه تا خواهر داریم. من بچه آخر خانه هستم و پدرم چند سال قبل فوت کرد، اما مادرم زنده است.
برگردیم به حادثه، اگر زمان به عقب برگردد و شما با الهه روبهرو شوی، این بار چه کار میکنی؟
وقتی حرفهای او را بشنوم، بلافاصله توقف میکنم و از او میخواهم از خودرویم پیاده شود.
قبل از حادثه چه آرزویی داشتی و الان چه آرزویی داری؟
قبل از حادثه آرزو داشتم که همسرم برگردد و با من زندگی کند و به او بگویم که چقدر دوستش دارم. الان که میدانم به آخر خط رسیدهام، آرزو دارم مادرم را ببینم. دلم برای مادرم خیلی تنگ شدهاست.
آخرین صحبتی که مقتول با تو کرد چه بود؟
او میخواست با من همذاتپنداری کند و میگفت دنیا ارزش ندارد و به فکر خوشگذرانی باشم و عکس تفریحات خودش را به من نشان داد که به یاد همسرم افتادم و عصبانی شدم.
حادثه را به کسی هم گفتی؟
نه. من به هیچ کسی درباره قتل صحبت نکردم. فقط پس از قتل به قهوهخانه فامیلمان رفتم و شبها آنجا میخوابیدم.
عذاب وجدان داشتی؟
بله. مگر میشود قتل کنی و عذاب وجدان نداشتهباشی. آنقدر عذاب وجدان گرفتم که تصمیم به خودکشی گرفتم. پس از قتل به ترمینال رفتم و میخواستم به خرمآباد بروم و با قرصهایی که گرفتهبودم، مقابل چشمان همسرم خودکشی کنم و به او بگویم این بلا را تو سر من آوردی، اما آن شب اتوبوس گیرم نیامد و بعد هم به خاطر مادرم از خودکشی منصرف شدم.
درست است مقتول دو دستگاه تلفن همراه داشته است؟
بله. روز بعد که خودرو را تمیز میکردم، گوشی دوم مقتول را داخل خودرو پیدا کردم. ۱۰ روز گوشی دستم بود، اما وقتی میخواستم به خرمآباد بروم و خودرو گیرم نیامد، تلفن همراه او را داخل سرویس بهداشتی ترمینال انداختم.
حرف آخر؟
من قتل کردهام و باید مجازات آن را هم بکشم، اما انگیزهام سرقت و آزار و اذیت نبود. الان همه فکر میکنند من به خاطر سرقت یک گوشی مرتکب قتل شدهام، اما باور کنید این قتل به صورت اتفاقی رخ داد و من به خاطر حرفهای مقتول عصبانی شدم. الان پشیمان هستم و میدانم پشیمانی فایدهای ندارد.