سرويس ايثار و مقاومت جوان آنلاين: ابراهیم بالود یکی از شهدای مدافع امنیت است که در دهمین روز خرداد ۱۳۷۰ در منطقه چشمه زیارت زاهدان در جریان درگیری با اشرار و قاچاقچیان به شهادت رسید. روایت زیر مروری کوتاه است بر سیره و زندگی این شهید از زبان خانوادهاش.
خوشبختی برای همه
ابراهیم بچه اول بود. متولد ۲۵ شهریور ۱۳۴۹. از همان دوران بچگی همیشه غصه پدرش را میخورد. میخواست کمک حالش باشد. سعی میکرد خرج خودش را دربیاورد. صبحها مدرسه بود و بعد از ظهرها به مغازه پدربزرگش میرفت. آنجا کار میکرد و پول میگرفت. با آن سن کم، مستقل شده بود و دیگر از پدرش خرجی نمیگرفت. دلش همیشه برای ما میتپید. در دوران سربازی، همه دغدغهاش این بود که زودتر برگردد تا بتواند باز هم با کار کردن کمک خرج خانه باشد و پولی به خانه بیاورد. خانواده هیچوقت ندیدند که چیزی را تنها برای خودش بخواهد. خوشبختی و راحتی را برای همه میخواست.
تکیهگاه فامیل
نوه ارشد خانواده بود. همه دوستش داشتند حتی غریبهها. مهربانی و دلسوزیاش این محبوبیت را بیشتر میکرد. ۲۰ سال بیشتر نداشت، اما حس مسئولیتی که به خانواده داشت او را بزرگتر نشان میداد. آنقدر قلب بزرگی داشت که نگران آینده و شرایط زندگی فامیل هم بود. خاله اش پنج دختر داشت ولی پسر نداشت. ابراهیم سعی میکرد هر کاری برای خانواده خودش میکند، برای دخترهای خاله مان هم انجام بدهد. همیشه به عنوان یک تکیهگاه به او نگاه میکردیم. حمایتهایش دلگرمی همه ما بود.
کفشهای خاکی
ابراهیم با جوانهای همسن و سالش متفاوت بود. روحیه محکم، اما لطیفی داشت. محل زندگیاش جایی بود که مردمش از نظر مالی ضعیف بودند. توان خرید نداشتند. ابراهیم عید که میشد با لباسهای نو از خانه بیرون نمیرفت. خانواده به اصرار میگفتند: «عید است، چه اشکالی دارد؟ لباس نو بپوش!» قبول نمیکرد و عقاید خودش را داشت. با این حرفها راضی نمیشد. هیچوقت نمیخواست در آن محله محروم نو به نظر برسد. برعکس همه که برای عید نوروز ذوق و شوق داشتند، او حتی کفشهایش را خاکی میکرد و از خانه بیرون میرفت. این رفتارهای ساده، اما پرمعنایش که به یادم میآید، میفهمم خداوند شهادت را بی دلیل نصیب کسی نمیکند. ابراهیم لیاقت شهادت داشت. در نهایت هم در دهمین روز خرداد ۱۳۷۰ در محل چشمه زیارت زاهدان در جریان درگیری با اشرار و قاچاقچیان به شهادت رسید.