حرکت افراد و جامعه گاهی به نحو تکاملی بوده و گاه به شکل گذر و تغییر است. در فرآیند تکاملی، مراحل و مراتبی متصور است که فرد یا جامعه با انتقال از یک مرحله به مرتبه دیگر، تغییر ماهوی پیدا نکرده بلکه با تحقق شرایط جدید، در عین دارا بودن مراتب قبل، به رشد همسان و همسو با همان شرایط میرسد، اما در حرکت به معنای گذر و تغییر، فرد و جامعه به سبب پدیدایی شرایط جدید و تغییر نگرش، دچار تحول در انگیزهها و در نتیجه نوع حرکت میشود. یعنی نوعی تغییر ماهوی که مراتب قبلی در آن نفی و انکار و حتی تقبیح شده و فضای جدیدی برای حرکت طرحریزی میشود.
نوع حرکت جامعه ایران در فرآیند ترسیمی رهبر انقلاب که از انقلاب اسلامی شروع شده و به نظام اسلامی و دولت اسلامی و جامعه اسلامی و سرانجام به تمدن اسلامی ختم میشود، حرکت از سنخ گذر و تغییر نیست که با رسیدن به مرحله نظام اسلامی، همه چیز دچار تغییر ماهوی شده و شاهد یک تحول صددرصدی در نوع حرکت باشیم. بلکه این حرکت در همان فضایی است که انقلاب اسلامی مدنظر داشته و با رسیدن به مرحله نظام اسلامی، انقلاب و آرمانها وشعارهای آن تغییر نمییابد و فضای حرکت ماهیتاً تغییر نمیکند.
با این زاویه نگاه میتوان گفت در متن نظام اسلامی و حتی دولتسازی، انقلابیگری به معنای آنچه در منظومه فکری رهبران انقلاب و خط فکری اصیل آنها وجود دارد، نه تنها نفی نشده و تبدیل به یک ضدارزش نمیشود بلکه راه برونرفت از مشکلات، بحرانها و چالشها در سطح ملی و بینالمللی است. این نگاه خلاف برخی قرائتها از انقلاب اسلامی است که معتقدند انقلابیگری آنگاه که به مرحله نظام و دولتسازی رسیدهایم، دیگر معنایی جز تندروی ندارد و در نتیجه باید کنار گذاشته شود.
این افراد از مفهوم عمیق انقلابیگری یک ضدارزش ساخته و به تقبیح آن میپردازند. در خط فکری این جماعت، انقلابیگری به معنای برخورد هیجانی و تاحدودی غیرعقلانی است که فقط در مرحله شکست استبداد قابلیت استفاده را داشته چراکه به تراکم نیروی مردمی در وسط میدان نیاز بوده است، ولی اکنون در شرایط جدید و در این مرحله باید به عقلانیت و نفی و تقبیح انقلابیگری رو آورد.
راه حل این افراد برای جداسازی مرحله انقلاب اسلامی از دیگر مراحل نظامسازیِ منتهی به تمدنسازی، موقتی و مقطعی نشان دادن روحیه انقلابی با تقلیل آرمانها و شعارهای انقلاب به مسائل خرد سیاسی است. «آزادی مطبوعات، آزادی بیان، آزادی زندانیهای سیاسی و...» نهایت تحلیل این افراد از آرمانهای انقلاب است و از اینجا میتوان فهمید نگاه این افراد به مراحل فرآیند منتهی به تمدنسازی، از سنخ دوم یعنی تغییر ماهوی در هر مرحله است. در حالی که چنانچه گفته شد نظام و دولت اسلامی باید در راستای تداوم انقلاب اسلامی باشد.
تعبیر «شجره طیبه» برای این پویایی و حرکت که تداول در عین تداوم را دارد، بهترین تعبیر است چراکه یک جوانه در ضمن رشد و حرکت و تبدیل شدن به نهال و درخت، ماهیت خود را از دست نمیدهد و از قضا طیبه بودن آن در گرو همین جدا نشدن از اصل خود است. همچنان که تعبیر شجره ملعونه و خبیثه برای ظلم سازمانیافته تعبیر دقیقی است و نشانگر اینکه با آمد و رفت افراد، اصل جریان تغییر نکرده و ماهیت استکباری و ظالمانه عوض نمیشود.
اما راز اینکه «چرا با حفظ روحیه انقلابیگری که لازمه انقلاب اسلامی بود، باید به نظامسازی و دولتسازی و... نیز رو آورد؟» یا اینکه «چرا حرکت از انقلاب اسلامی به سمت دیگر مراحل این فرآیند، باید از سنخ تغییر ماهیت نباشد؟» و «آیا باید تا ابد انقلابی بمانیم؟» را باید در شاخصهای انقلابیگری و شعارها و آرمانهای انقلاب جستوجو کرد.
به تعبیر رهبر انقلاب در بیانیه گام دوم «برای همهچیز میتوان طول عمر مفید و تاریخ مصرف فرض کرد، امّا شعارهای جهانی این انقلاب دینی از این قاعده مستثناست؛ آنها هرگز بیمصرف و بیفایده نخواهند شد، زیرا فطرت بشر در همه عصرها با آن سرشته است. آزادی، اخلاق، معنویت، عدالت، استقلال، عزّت، عقلانیت، برادری (و...)، هیچ یک به یک نسل و یک جامعه مربوط نیست تا در دورهای بدرخشد و در دورهای دیگر افول کند.»
با این تبیین روشن میشود که انقلابیگری نه تنها به معنای تندروی و رفتارهای هیجانی بدون منطق و عقلانیت نیست بلکه مبتنی بر فطرت بشری و آرمانهای انسانی است. آنگاه که انقلابی بودن به این معنا قلمداد شود، انسان انقلابی همواره با ظلم به عنوان اصلیترین مانع، درگیر است و تا ظلم باقی است مبارزه نیز وجود دارد و هر انسان و جامعه مبارز در هر سطحی از فرآیند رسیدن به تمدنسازی که باشد، لاجرم باید روحیه انقلابی خود را حفظ کند چراکه تحقق شعارهای منطبق بر فطرت بشر، همان شعارهای انقلاب دینی است که هرگز انقضا ندارد.
همچنین منظور از نابودی ظلم نیز، ظلم فردی در حیطههای خرد نیست. بلکه ظلم سازمانیافته و دارای مظاهر ثروت و قدرت در حیطه کلان است که به منظور جهانیسازی آرمانهای ظالمانه خود تلاش میکند؛ بنابراین برای مبارزه با ظلمی که به نظامسازی و دولتسازی و جامعهسازی و تمدنسازی منطبق بر آرمانهای خود رو آورده، باید در متن فرآیند مختوم به تمدنسازی، انقلابی ماند وگرنه از آنچه فطرت بشری بدان تمایل دارد، دور افتاده و در فرآیند پیچیده تمدنی ظلم، استحاله میشویم و دیگر شجره و درختی در امتداد نهال انقلاب اسلامی وجود نخواهد داشت تا قید طیبه بودن را دارا باشد.