کد خبر: 952092
تاریخ انتشار: ۰۲ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۰۵:۱۶
اثرات منفی بیکاری تمام افراد جامعه را در بر می‌گیرد
افراد بیکار به گونه‌ای که انگار دستشان به کسی نرسیده به جامعه خود حمله می‌کنند. وقتی یک فرد نقش اجتماعی خود را به هر طریقی از دست داده و از کارمند متشخص تبدیل به یک بیکار می‌شود و بعد نقش یک خلافکار را به جان می‌خرد تا امرار معاش کند تبعات بسیار بدتری خانواده و بعد جامعه را در بر خواهد گرفت
مجید محمد
سرویس جامعه جوان آنلاین: با یکی از دوستان و هم‌رشته تحصیلی‌ام بار‌ها در مورد مسئله بیکاری و تبعات اجتماعی آن در جامعه بحث کرده‌ایم. او «جامعه نا‌ایمن» را متشکل از کسانی می‌داند که بیکارند و مشکلات مالی دارند. به راستی داشتن کار و فعالیت در مشاغل مختلف، بازدارنده چه تبعات منفی‌ای است؟ اول اینکه عمده وقت فرد دارای شغل و درآمد صرف کار او می‌شود و با هدف به دست آوردن چیز‌هایی به واسطه درآمد، سعی می‌کند به طرز شایسته‌ای کارش را انجام دهد. دوم اینکه به خاطر سختی‌هایی که در کارش داشته است، پول خود را صرف خود و خانواده‌اش می‌کند. سوم اینکه نقش اجتماعی خوبی را برای خود در جایگاه کارگر، کارمند، فروشنده و... رقم می‌زند. اگرچه مسئله‌ای را که می‌خواهم بیان کنم شامل همه آدم‌های بیکار در جامعه نمی‌شود، اما اگر این موضوع حل نشود می‌تواند بسیاری از بیکاران را تهدید و آنان را تبدیل به شهروندانی خطرآفرین کند.

دردسر‌های بی‌پایان جوان بیکار

وقتی جوانی بیکار است برنامه خواب او تغییر می‌کند و دیگر نیازی نیست صبح زود بیدار شود و زود به خواب برود. برای همین نظام خانواده را به هم می‌زند. پدر صبح زود به سرکار می‌رود و برادر و خواهر به مدرسه و دانشگاه. حالا وقت پرداختن به خانه و امورات آن توسط مادر است. مادر معذب و ناراحت است، چراکه پسر بزرگ خانه تا لنگ ظهر می‌خوابد و جلوی دست و پای مادر را می‌گیرد. به علاوه بیکاری او غصه مادر و پدرش را دو چندان می‌کند. او تا پاسی از شب درست وقتی همه در خواب هستند از بس طی روز خوابیده است با دوستان به خوشگذرانی و بطالت می‌پردازد. خوشی کردن هم بی‌مایه‌اش فتیر است. غرورش را شکسته و دستش را به سمت پدر دراز و غصه پدر را دوبرابر می‌کند. پدر هم از ترس اینکه مبادا مقابلش قرار گیرد و حرمت‌ها از بین برود از دیگر مخارج می‌زند و به او اختصاص می‌دهد. خدا هم نکند که در راه خوشگذرانی که واقعاً هم گذراست با کسانی هم‌کاسه شود که او را به بیراهه بکشانند. یک جوان بیکار وقت و زمینه کافی برای مبتلا شدن به تمام بزهکاری‌های اجتماعی و جرائم و مبتلا شدن به اختلالات روانی را دارد.

ژان والژان‌های دله‌دزد

آدم بیکار انگیزه کافی برای دست زدن به کار‌های خلاف را دارد. وقتی کسی بیکار می‌شود برای رفع نیاز‌های خود باید چه کند؟ چگونه از پس مشکلات خود بربیاید؟ چگونه بتواند احتیاجات خود را برآورده کند؟
تصور کنید اگر بخواهد از راه درست امرار معاش کند، اول باید کار پیدا کند، ولی کار و استخدام وجود ندارد. اگر هم باشد آنقدر دوستان، آشنایان، فامیل و ... در آن اداره یا سازمان هستند که بخواهند استخدام شوند که نوبت به شما نمی‌رسد. می‌مانی تو و روزنامه‌های کثیرالانتشار که شاید در قسمت نیازمندی‌هایش چیزی پیدا کنی. حالا روزنامه را باز می‌کنی (که بدون ارزیابی آگهی‌شان را چاپ می‌کنند) آگهی کارمند – فوق‌لیسانس مرتبط- حتماً مجرد باشد- جنبه داشته باشد- و اگر بگوییم بعد از ساعت کار جملگی به کافی‌شاپ برویم نگوید نه. تماس گرفتی، پس از اینکه کلی منتظر ماندی تا از اشغال بودن دربیاید ضمن سلام و احوالپرسی که جوابت را غیرممکن است بدهند، می‌گویند: حضوری باید تشریف بیارید. می‌گویی حقوقش چقدر است؟ می‌گویند بستگی به خودتون داره! دست آخر هم از این سر شهر تا به آن سر شهر برسی پله‌ها را بالا می‌روی تا می‌گویی برای استخدام. می‌گویند گرفتیم تموم شد... حالا کارش چه بود؟ خدماتی.
مدت‌ها گذشته و نتوانسته از راه درست کار پیدا کند. تصور کنید اگر بخواهد از راه نادرست امرارمعاش کند، مجبور است برود مغازه بقالی بگوید یک عدد نوشابه بدهید و تا فروشنده رفت بیاورد، چیز‌هایی را به صورت قرض بردارد و فرار کند یا مثل ژان والژان دله‌دزدی کند یا سراغ کار‌هایی برود که عاقبت ندارد.

آدم بیکار دشمن مردم می‌شود

بیکاری یکی از مؤثرترین عوامل بروز آسیب‌های اجتماعی است که پس از آنکه درون خانواده را تهدید کرد جامعه را نا‌ایمن می‌کند. افراد بیکار به گونه‌ای که انگار دستشان به کسی نرسیده به جامعه خود حمله می‌کنند. مثلاً، چون بیکار است و تحت فشار، سر چهار‌راه دستفروشی می‌کند و کسی از او نخرد فحش و ناسزا می‌دهد و عصبانی می‌شود. افراد بیکار، دیگران را می‌خواهند قربانی کنند تا خانواده‌شان از فقر نجات پیدا کنند. آدم بیکار به مرور تبدیل به دشمن مردم می‌شود.

وقتی یک فرد نقش اجتماعی خود را به هر طریقی از دست داده و از کارمند متشخص تبدیل به یک بیکار می‌شود و بعد نقش یک خلافکار را به جان می‌خرد تا امرار معاش کند تبعات بسیار بدتری خانواده و بعد جامعه را در بر خواهد گرفت. تا دیروز بیکاری و نداشتن پول و درآمد مشکل بود حالا درآمد از راه ناصحیح است و برایش دیگر هیچ چیز مهم نیست و این تغییر یکباره فرهنگ زندگی‌اش را نابود می‌کند. او دیگر آن فرد سابق نیست و نگاهش به خانواده‌اش تغییر بدی پیدا کرده است. در مرام و منش کسی که دزدی می‌کند و به جامعه و افراد آن آسیب می‌زند، گل خریدن برای همسر یعنی زن ذلیل بودن و زن یعنی کسی که باید مانند کلفت کار کند برای شوهرش. کسی که مواد فروشی می‌کند تا امرار معاش کند دیگر خانواده برایش مهم نیست، چون خودش با دست خودش خانواده‌هایی را بدبخت می‌کند.

بدون شک هیچ کسی واقعاً از ته دل تمایلی به دروغ و دزدی و خلاف ندارد و اگر در جبر قرار نمی‌گیرد این کار را نمی‌کند. در کجای دنیا دزدی کردن یک تفریح محسوب می‌شود؟ یا در کجا فروش مواد مخدر و کار کردن در کار‌های خلاف از روی عشق و کیف است؟ قاعدتاً هیچ آدم متمکنی اگر از حداقل اخلاق فردی و اجتماعی برخوردار باشد سمت بزهکاری نمی‌رود. انگیزه اول و آخر این افراد نداری و بیکاریست که درآمد نداشته و دست به کار‌های خلاف، چون دزدی و... می‌زنند، مگر تعداد خیلی اندکی که به دنبال لذت‌جویی از برخی خلاف‌ها هستند مانند مصرف مواد مخدر.
البته از همه این‌ها که بگذریم هستند آدم‌هایی که به خاطر قدرت ایمان و اخلاق در وجودشان تمام مصائب را تحمل می‌کنند، اما تن به خلاف نمی‌دهند.
 
 
بیکار‌هایی که دشمن مردم می‌شوند!
تأثیر مخرب بیکاری بر سلامت خانواده

پدر بیکار، همسر و فرزندش را بیمار می‌کند

آیا تا به حال فکر کرده‌اید اگر در خانواده‌ای مرد و سرپرست آن خانواده دچار بحران بیکاری شود چه می‌شود؟ مرد‌ها همواره بار سنگینی بر دوش دارند. حتی اگر تمام اعضای خانواده کار کنند و تمام درآمد خود را به پدرشان بدهند باز از غصه‌های پدر کاسته نمی‌شود. اصلاً همین که دستش را به سوی حتی همسرش دراز کند برای غصه‌اش کافیست. حالا تصور کنید مرد خانه بیکار شده باشد. انگار تمام مشکلات روحی روانی با هم قرار گذاشته‌اند تا سراغش بیایند. هنوز دو روز نگذشته ۲۰ سال پیر می‌شود، این به همین جا ختم نمی‌شود. ماجرای بیماری و مرگ تدریجی بنیاد خانواده دقیقاً از شکستن غرور پدر خانواده آغاز می‌شود. همسرش برای اینکه کاری کرده باشد دنبال کار می‌گردد و، چون بیمه نمی‌خواهد و به حقوق اندک راضی است در شرکتی خصوصی به عنوان منشی استخدام می‌شود.
حالا هر چقدر هم پدر خانواده با خودش کنار بیاید مگر غصه او را ول می‌کند. این بار غیرت و تعصب و هزار جور فکر و خیال به سراغش می‌آید. اکنون همسرم کجاست و چه می‌کند؟ با چه کسانی همکار است؟ نکند با همکارانش در تلگرام چت کند؟! نکند اینستاگرامش را پیدا کنند و عکس‌های خصوصی‌اش را لایک کنند... همسرش صبح زود بلند می‌شود و خود را مرتب می‌کند تا راهی کار شود. مرد خانه به او پرخاش می‌کند: «این چه کاریه که اینقدر آرایش لازم داره؟» و خانم در پاسخ می‌گوید: «مگه توخرجی منو میدی؟ طلبکارم هستی؟ شرکته خب، گفتن آراسته بیایید مهمان خارجی داریم.» توجه و محبت مرد به زن کم می‌شود. اداره خانه طور دیگری می‌شود. خانم هم فکر می‌کند، چون کار می‌کند و پول درمی‌آورد هر چه کند جای هیچ، چون و چرایی نیست. این یک تصویر ساده از هزاران تصویری است که بنیان خانواده را متزلزل می‌کند. حالا اگر مرد خانه بیکار شد و اجازه هم نداد همسرش کمک حال خانواده باشد و فقر کل خانواده را در بر گرفت چه؟ کم کم پای خلاف به خانواده باز می‌شود و رفع نیاز‌ها بهانه‌ای می‌شود برای خلاف کردن. مرد خانه وقتی می‌بیند دخترش از او چیز‌هایی را می‌خواهد که نمی‌تواند مهیا کند، همسرش دوست دارد موهایش را رنگ کند، لباسی بخرد یا برای آشپزخانه‌اش وسیله‌ای اضافه کند و شرمنده اوست، پسرش سرباز است دم به دقیقه زنگ می‌زند پول ندارم اینجا چیزی از بوفه پادگان بخرم و بخورم، لاجرم مرد خانه کار هم که پیدا نکرده است، هیچ کس هم که دست او را نمی‌گیرد، می‌رود و خلاف می‌کند. اگرچه این صحیح نیست که تحت هرگونه فشاری انسان از فضایل اخلاقی و انسانی خود دور شود و حتی بیکاری دلیلی بر هنجارشکنی و انجام عمل خلاف نیست! اما پدر‌ها با عبارت «راه چاره‌ای ندارم» خود را توجیه می‌کنند. اما باید گفت: همیشه راهی هست و شاید اگر قدری از توقعات خود و خانواده کم کنیم و هر کاری را عار ندانیم و دست از تلاش برنداریم می‌توان دوران‌های بحرانی را با اندکی صرفه‌جویی و سازگاری از سر گذراند.

بیکار‌هایی که دشمن مردم می‌شوند!
خلاف‌های ظریف به اسم اشتغال

آنان بیکار نیستند، اما سیاهکاری می‌کنند

خیلی از افراد جامعه وقتی کاری مناسب پیدا نمی‌کنند یا از کار بیکار می‌شوند شاید به سمت کار‌های خلاف به معنای عرفی رایج نروند و مثلاً دزد و قاچاقچی و موادفروش نشوند، اما واقعیت این است که خلاف و بزه فقط این‌ها نیست. خلاف‌های ظریفی هم هست که اثرات آن بسیار مخرب است. خیلی‌ها دست به کار‌هایی می‌زنند که کار نیست و در حقیقت به بیکاری دامن می‌زند یا بهتر است بگوییم سیاهکاری می‌کنند.
یک عده می‌روند راه‌پله‌های خانه‌های دیگران را تمیز می‌کنند و جای تحسین دارد که برایشان مهم نیست کار چه باشد، اما باز خلاف می‌کنند. چگونه؟ می‌گویند: شما راه‌پله‌ات را به ما بسپار. ما از همه کمتر می‌گیریم و با این کار خود در حقیقت نان عده‌ای دیگر را آجر و باز تولید بیکاری می‌کنند.

یک عده می‌روند اجناسی را ارزان‌تر (چون فاسد، تاریخ گذشته و غیراستاندارد است) از همه جا خریده (به‌صورت امانی) و ارزان‌تر از همه جا می‌فروشند. مثلاً به دستفروشی می‌پردازند. سد معبر می‌کنند، قانونگریزی می‌کنند، مداخله در کار کسبه می‌کنند و، چون مالیات نداده و اجاره مغازه هم نمی‌دهند مغازه‌دار‌ها را ورشکسته می‌کنند.
خیلی از آن‌ها ارزان‌فروشی می‌کنند و مردم هم غافل از اینکه هیچ ارزانی بی‌علت نیست، به همان دلیل که چقدر ارزان است خرید کرده و در نهایت رونق و چرخه اقتصادی مملکت آسیب می‌بیند و باز هم مغازه‌دار‌ها بیکار می‌شوند و بیکاری، باز بیکار تولید می‌کند.

یک عده که هیچ تخصصی ندارند می‌روند کار‌های تخصصی می‌کنند. هرچه اندک بلد هستند را می‌گویند تخصص و کارت ویزیت می‌زنند: تمامی کار‌های جوشکاری، تأسیساتی، نصب کولر، تعمیر یخچال، نظافت منازل، باربری اثاث منزل. معمولاً هم کارشان بی‌کیفیت و خرابکاری است و باز یک عده فنی و متخصص را بیکار می‌کنند و بیکاری، باز بیکار تولید می‌کند.

اما مهم‌تر از همه آن است که بسیارند کسانی که غیرت داشته و غرور خود را زیر پا نمی‌گذارند و به قول آن بزرگوار معروف همت بلنددار که مردان روزگار از همت بلند به جایی رسیده‌اند. نرخ بیکاری و تورم اقتصادی و ناتوانی مدیریت کلان کشور که مجموعاً دست دولت وقت خواهد بود، به کنار. کاری به این کار‌ها نداشته همت می‌کنند و به هر کار حلالی حتی اگر نظافت و کارگری ساختمان باشد تن می‌دهند و با حداقل‌های زندگی می‌سازند، چراکه روزی دست خداست. از تو حرکت، از خدا برکت.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار