سرویس اندیشه جوان آنلاین: سیدعباس معارف از جمله اندیشمندان معاصر ایرانی است که وی را به دلیل تسلط در حوزههای مختلف معرفتی با لقب حکیم نیز میخواندند. معارف در زمینههای گوناگونی از جمله فلسفه، عرفان، ادبیات، فیزیک، نجوم، حقوق، اقتصاد و موسیقی و نوازنده دوتار و تنبور متبحر بود. وی که خود دانش آموخته علوم سیاسی و حقوق بود را میتوان یکی از مطرحترین شارحان فردید دانست. با وجود تأملات و آثار معارف در حوزههایی، چون فیزیک، اقتصاد و...، اما شاید جذابترین بُعد سیدعباس معارف، شخصیت هنری- فلسفی او باشد. وی دستی بر شعر داشت و اشعارش به اعتراف بسیاری از بزرگان شعر؛ شور غزل، جذبه عرفان، طنین حماسه و غنای ادبیات را متحد ساخته بود. اشعاری که شاید بتوان گفت: تاکنون نیز مغفول و منزوی ماندهاند.
معارف در زمینه موسیقی صاحبنظر و حتی نوازنده بود
حسامالدین سراج از موسیقیشناسان و نوازندگان شهیر معاصر که با وی رفاقت داشت معتقد است: «معارف ردیف موسیقی ایرانی و موسیقی مقامی را به خوبی میشناخت و بسیار خوب دوتار مینواخت. شیوه خاصی از مضراب زدن که به «پنجه شکسته» یا «پنجه معارف» معروف است، از ابداعات اوست.»
پژوهش و تفلسف در حوزه موسیقی نیز از جمله یادگارهای اوست که در دو اثر شرحی بر «رساله شرفیه» و کتاب «الأدوار صفیالدین ارموی» در موسیقی نظری و نیز برخی مقالات جسته و گریخته میتوان نشانههایی از این تأملات را جستوجو کرد.
در نظر معارف شعر و موسیقی و دیگر هنرها وجهی از وجوه حکمت انسی (برداشت فردیدیان از فلسفه) به شمار میروند و حتی زبان گویای آن هستند؛ چراکه «زبان هنر، زبان اشارت است و معانی متعالی حکمت انسی از آنجا که در زبان عبارت نمیگنجد، در زبان رمزی هنر بهتر به گفت: میآید.» اکنون و با توجه به یادبود معارف در نخستین روز فصل زمستان برداشتی آزاد از برخی تأملات فلسفی موسیقایی معارف پیرامون پیشینه و مشاهیر موسیقی اسلامی را با رویکرد تفلسف در موسیقی از نظر میگذرانیم.
موسیقی و فلسفه
موسیقی در نظرگاه غالب فلاسفه از مخلوقات باریتعالی است و اساس آن بر تناسب و زیبایی استوار است. مفهوم جمال و زیبایی به واسطه جمال حضرت حق در تمامی مخلوقات نیز انعکاس دارد. حتی منفورترین موجودات و پدیدهها در منظر آدمیان نیز در بطن و ظاهر خود تناسبی دارند که انسان ناگزیر از تأیید جمال آن است. مثلاً دقت در اندام یک مار از نحوه حرکت تا خطوط بدنش ما را معترف به جمال این موجود به ظاهر مضر و منفور مینماید.
زشت در تعریف عرفا؛ آن چیزی است که بر خلاف قوانین الهی و خداوند عادل و رحمان باشد وگرنه اقتضای خلقت کائنات توسط حضرت حق، جمال و تناسب است. به قول مولانا شری در عالم وجود ندارد و همه چیز خیر است، همان چیزی هم که مورد پسند ما نیست، در عالم تکوین حکمت و حسابی دارد و مخلوق خداست. حتی چیزهایی مثل سیل یا زلزله را که ما شر مینامیم، آنها نیز به جای خودشان در عالم تکوین خیر هستند، چون خداوند حکیم مطلق یعنی حکیم علیالطلاق است یعنی هرچیزی را براساس یک علت نهایی، غایی آفریده است.
خداوند خیر مطلق است. همه پدیدهها باید خیر باشند. این خیر بودن به این معنی است که باید نیکی و سودی برای مخلوقات دیگر داشته باشند، هر مخلوقی که خیری در آن نباشد شر است آنوقت ما میگوییم این مخلوق شر ایجاد کرد، ولی شر را خدا ایجاد نمیکند.
با این استدلال موسیقی هم، چون مخلوق خداست باید خیر داشته باشد یعنی به سود شنوندگان و جامعه باشد؛ به همین دلیل هم افلاطون و دیگر فلاسفه میگفتند جامعه به موسیقی احتیاج دارد و موسیقی جامعه را به سوی تکامل هدایت میکند و واقعاً همینطور است. همچنین آنها میگفتند موسیقی یک سلاح دو دم است اگر این موسیقی منحرف باشد، جامعه را هم منحرف میکند. ۲۵۰۰ سال پیش در دو طرف دنیا دو اندیشمند بزرگ که با هم هیچ رابطهای نداشتند یکی در شرق به اسم کنفوسیوس و دیگری در یونان به اسم افلاطون میگفتند که موسیقی در تنظیم روابط اجتماعی و در بهبود اجتماع عامل مؤثر و اساسی است.
موسیقی و فلاسفه
در میان هنرهایی که در دامان جهان اسلام نمو پیدا کرد، مشخصترین تاریخچه و روایت تکامل شاید مربوط به علم موسیقی باشد. شاید این بدان علت است که موسیقی عجین با ریاضیات و فلسفه به جهان اسلام وارد شد. ازجمله ابویوسف کندی را میتوان طبق تواریخ نخستین فیلسوف جهان اسلام دانست که با دسترسی به آثار فلسفی یونان باستان به ترجمه برخی از آنها پرداخته است. از جمله مهمترین آثار او کتاب «فی ماهیه العقل» است که در این کتاب عقول و انواع آن برای نخستین بار در کتابی فلسفی مورد بحث قرار گرفته و به چهار گونه ذکر شده است: عقل بالفعل، عقل بالقوه، عقل که از قوه به فعل میگراید و عقل برهانی. از جمله رسالههای موسیقایی کندی که تاکنون پیدا و چاپ شده کتاب بزرگی در فن موسیقی به نام «الکتاب الکبیر فی التألیف» است. در این کتاب موسیقی برای نخستین بار در میان کتب اسلامی از تعاریف سازها، علوم موسیقی، نت شناسی، نظم موسیقایی و به هم بافتگی در نواختن میتوان مطالبی مشاهده کرد.
ابن سینا
ابوعلی سینا در کتابهای شفا و قانون که عمدتاً به حوزههای فلسفی و پزشکی اختصاص دارد؛ بخشی را نیز به موسیقی اختصاص داده است؛ چراکه از سویی اعتقاد دارد مبنای موسیقی درک روابط علی و معلولی و محاسبات حاکم بر جهان است و از سوی دیگر تناسب نهفته در ذات موسیقی، میتواند خواص درمانی نیز داشته باشد.
ابن سینا در بحث خود پیرامون موسیقی ابتدا تعاریفی درباره چیستی موسیقی و علم موسیقی ارائه میکند و آن را «یکی از علوم ریاضی میداند که منظور آن مطالعه صداهای موسیقی و بحث در ملایمت و عدم ملایمت و همچنین کشش آنها و قواعد ساختن قطعات آن است.» از نظر ابوعلی سینا علم موسیقی متشکل از دو بخش است که شامل علم ترکیب نغمات (مربوط به صداهای موسیقی) و علم اوزان (مربوط به زمانهایی که صداهای یک نغمه را از یکدیگر جدا مینماید) است. از نظر او پایه هر دو این قسمتها بر اصولی استوار است که خارج از موسیقی اخذ میگردند که بعضی از این اصول از ریاضی و بعضی دیگر از فیزیک و علوم طبیعی و برخی از هندسه گرفته میشوند. وی همچنین در تعریف صدا آن را «یک پدیده خارجی» معرفی میکند که حواس ما درک مینماید و احساس آن ممکن است خوشایند باشد. از منظر وی صفتی از صدا مدنظر است که توسط گوش، مطبوع تشخیص داده میشود و شدتی غیرعادی از آن حاصل نمیشود. وی فراتر از این تعریف رفته و موسیقی را «تنها خاصیتی از اجسام مادی» میداند که «در همه امتدادها ظهور میکند.»
تعریفی که بوعلی سینا از تناسب وزن یا همان «هارمونی» ارائه میدهد نیز با تعاریف امروزی قرابت زیادی دارد و آن را تناسب و پی درپی قرارگرفتن صداها با اصول صحیح و اختلاط منظم میداند که در کنار هم تولید یک صدای واحد مینمایند. در کتاب «القانون فیالطب» که مشهورترین اثر ابن سینا در حوزه پزشکی است؛ وی به کارکرد درمانی موسیقی توجه کرده است. به عنوان مثال وی در خصوص نسبت موسیقی و نبض آدمی در یکی از فصول کتاب سخن گفته و جای دیگر در خصوص نقش آواز و لالایی برای نوزاد و نقش آن در معتدل شدن مزاج و تربیت نوزاد سخن گفته است.
فارابی و موسیقی کبیر
فارابی از دیگر فلاسفه ایرانی است که از منظر فلسفی به موسیقی نظر افکنده است. وی موسیقی را با رساله موسیقی کبیر مطرح ساخت.
نظر فارابی نظر فیلسوف است. او موسیقی را در نسبت با ریاضی و ریاضی را در نسبت با علوم دیگر میزند. وی موسیقی را سه قسم میداند؛ نوع اول موسیقی لذت بخش، نوع دوم موسیقی تأثیرانگیز، نوع سوم موسیقی خیال انگیز. وی موسیقی خیال انگیز را اوج موسیقی میداند. این تقسیم نشانه موسیقیدانی فارابی و شناخت جایگاه موسیقی در زندگی آدمی است.
«اخوان الصفا» را میتوان از جمله مهمترین تأثیرپذیرفتگان فلسفه موسیقی فارابی دانست.
اخوانالصفا در جهانبینی، متأثر از کندی و فارابی (و آنها نیز به نحوی متأثر از تاسوعات افلوطین) هستند. در مورد موسیقی به نظر میرسد دیدگاههای آنان کاملاً نمایانگر اندیشههای فیثاغورث و پیروان او نیز است. فیثاغوریان در بنیادگذاری نظام موسیقایی، بر علم عدد و دریافتهای فیثاغورث از هندسه پیشرفته مصری و ریاضیات سومری متکی بودند، اما در تحلیل عرفانی، موسیقی را به افلاک و بازتاب حرکت آنها نسبت میدادند. گرچه این نظر مورد انتقاد افرادی، چون فارابی و بوعلی واقع شد، اما اخوان الصفا به شدت تحت تأثیر عقاید عرفانی فیثاغوریان در مورد موسیقی بودند. اخوانالصفا در ابتدای رساله موسیقی، غرض خود از تألیف این رساله را معرفت به نسبتها و کیفیت تألیف آنها در موسیقی میداند و نه تعلیم غنا و ملاهی.
دوران ارموی؛ اوج موسیقی اسلامی
صفیالدین ارموی در موسیقی یکی از اساتید مسلم جهان اسلام در زمینه شناسی و فلسفه موسیقی محسوب میشود. آثار وی در علم موسیقی همیشه مورد استناد هنرمندان ایرانی و سایر ممالک اسلامی بوده و غالباً علم و هنر او مورد ستایش قرارگرفته است.
بیشتر اندیشمندان حوزه موسیقی بر این باورند که رسالههای شرفیه و ادوار ارموی منجر به بروز انقلابی بزرگ در موسیقی در سراسر عالم شدهاست.
در واقع نیمه دوم سده ۱۳ میلادی به دلیل حضور دو شخصیت مهم «مهمترین دوره در تاریخ موسیقی ایرانی و عربی» نام گرفتهاست. در این دوره، دو نظریهپرداز موسیقی نقشی شاخص در تدوین «نظریه مقام» ایفا کردند که یکی قطبالدین شیرازی بود که در شیراز و تبریز میزیست و دیگری «ارموی» بود که در بغداد میزیست و بنیانگذار «مکتب منتظمیه» بود، نامی که به گروهی از نظریهپردازان این دوره داده میشود. عبدالقادر مراغی و قطبالدین شیرازی از دیگر نظریهپردازان این مکتب بودهاند. اصطلاح مکتب منتظمیه در منابع کهن شرقی (عربی، ترکی یا فارسی) دیده نمیشود بلکه ترجمه است بر عبارت «سیستماتیک اسکول» که توسط محققان غربی برای نامیدن این مکتب به کار میرفتهاست.
یکی از آثار شناختهشده صفیالدین ارموی، «الأدوار فی الموسیقی» است که با نام کوتاهشده الادوار نیز شناخته میشود. در این کتاب، صفیالدین به بررسی موسیقی ایران از نظر تئوری موسیقی پرداخته و خصوصیاتی از قبیل: پردهها و نغمات را در چارچوب دو دایره با نامهای «ادوار مشهوره» و «ادوار کثیره» شرح دادهاست. وی همچنین نحوه کوککردن سازهایی مثل بربط را شرح دادهاست. بعد از نوشتههای ابن سینا در مورد موسیقی در کتاب شفا، کتاب الادوار قدیمیترین کتاب موجود درباره نظریه علمی موسیقی ایرانی است.
«رساله شرفیه» دومین کتاب مشهور ارموی است. او این کتاب را حدود ۶۶۵ قمری نوشت و به شاگردش شرفالدینی جوینی اهدا کرد. ارموی از خاندان جوینی با خواجه نصیرالدین طوسی آشنایی داشت و حتی احتمال میرود که طوسی علاقه ارموی را به علوم یونانی برانگیخته باشد، چنانکه در الادوار ارموی تحت تأثیر علم موسیقی یونانی نبوده است، اما در رساله شرفیه این تأثیر وجود دارد. همچنین گفته میشود ارموی کتاب دومش را تحت تأثیر آثار فارابی به خصوص موسیقی کبیر نوشته باشد.