کد خبر: 902159
تاریخ انتشار: ۲۷ فروردين ۱۳۹۷ - ۲۱:۴۶
چرا اجازه بزرگ شدن به فرزندان‌مان نمي‌دهيم؟
امروز خانواده‌هاي بسياري را در جامعه مي‌بينيم كه كودكاني 20، 30ساله در آنها حضور دارند. فرزنداني كه به قول معروف سوسول بار آمده‌اند و به رغم بزرگ شدن به لحاظ سني و فيزيكي، هنوز بچه هستند، شغل ندارند، ازدواج نكرده‌اند و از والدين خود پول توجيبي مي‌گيرند

حسين گل‌محمدي

امروز خانواده‌هاي بسياري را در جامعه مي‌بينيم كه كودكاني 20، 30ساله در آنها حضور دارند. فرزنداني كه به قول معروف سوسول بار آمده‌اند و به رغم بزرگ شدن به لحاظ سني و فيزيكي، هنوز بچه هستند، شغل ندارند، ازدواج نكرده‌اند و از والدين خود پول توجيبي مي‌گيرند. بسياري از والدين فراموش مي‌كنند كه روزي كودكان آنها بزرگ مي‌شوند و مردان و زنان جامعه خود را تشكيل مي‌دهند. مردان و زناني كه مسئوليت‌هاي جامعه خود را بايد به عهده بگيرند و چرخ جامعه خود را به حركت دربياورند. اما نظام سوسول‌پروري كه پايه‌گذار آن والدين امروزي هستند، انسان‌هاي نازپرورده‌اي را تحويل جامعه داده‌اند و مي‌دهند كه اصلاً نمي‌توان به آنها كمتر از گل گفت. بچه‌هايي كه با يك تلنگر از هم مي‌پاشند. بچه‌هاي نازپرورده‌اي كه در جامعه حيران و سرگردان هستند. بچه‌هايي كه ياد نگرفته‌اند مسئوليت‌پذير باشند. ياد نگرفته‌اند چگونه كار كنند و چگونه براي خود درآمدزايي داشته باشند تا مستقل باشند. آنها هنوز آويزان جيب پدر خود هستند و همچنان اندر خم اولين كوچه زندگي خود مانده‌اند! والدين امروزي مشخص نيست بابت كدام زجرهاي كشيده در كودكي خود، با فرزندانشان اينگونه غيرعادي برخورد مي‌كنند. والديني كه متهمان رديف اول نسل بي‌دست و پاي امروزي هستند.

شازده‌پروري ممنوع!
ما والدين امروزي بچه‌هاي خود را روي سرمان مي‌گذاريم. برخورد ما با فرزندمان به گونه‌اي است كه آنها را يك شاهزاده بار مي‌آوريم كه در سرزمين خود كه همان خانواده است حكومت مي‌كنند. بيچاره كودكان امروزي در بين پدر و مادري گير افتاده‌اند كه تكليفشان با خودشان هنوز مشخص نيست. پدر تربيت مادر را قبول ندارد، مادر تربيت پدر را قبول ندارد. پدر نمي‌خواهد فرزندش لوس شود ولي مادر معترض مي‌شود و اجازه تربيت صحيح را به پدر نمي‌دهد. حتي اگر پدر و مادري هم متفق‌القول نخواهند كه فرزندشان لوس بار بيايد مادربزرگ‌ها مداخله كرده و با مهرباني‌هاي خود بچه‌ها را لوس مي‌كنند. به همين تربيت ما فرزندان‌مان را رئيس تربيت مي‌كنيم.
قديمي‌ها ضرب‌المثلي داشتند كه امروزه بيشتر به شكل طنز مطرح مي‌شود اما وقتي به آن با دقت بيشتر نه از سر شوخي و طنز نگاه مي‌كنيم پر از حرف و نكته است. «چوب معلم گل است هر كس نخورد خُل است.» عمده تنبيه‌ها و سختگيري‌هايي كه در گذشته چه توسط والدين و چه توسط معلمان مدارس صورت مي‌گرفت در جهت تربيت صحيح بچه‌ها بود. اگر پدر خانواده پسر خود را در تابستان به سر كاري مي‌فرستاد درجهت تربيت صحيح او براي آينده‌اي بهتر بود. اگر مادري دختر خود را وادار به انجام كارهاي خانه مي‌كرد در جهت مسئوليت‌پذير بار آوردن او بود اما امروزه اگر پدري قصد كند فرزند نوجوان خود را در فصل تابستان سر كار بفرستد، به او انگ‌هاي مختلف از جمله كودك‌آزاري و كودك كار و كار اجباري و... مي‌چسبانند. امروزه پدر اگر بخواهد تربيت صحيحي براي فرزندش داشته باشد همان‌گونه كه پدرش با او رفتار كرده است او هم با فرزندش داشته باشد مادر نمي‌گذارد يا برعكس مادر بخواهد پدر نمي‌گذارد. در شرايط بدتر اگر هر دو بخواهند يك تربيت صحيح و سالم براي فرزند خود داشته باشند جامعه و نگاه‌هاي خصمانه اطرافيان اين اجازه را به آنها نمي‌دهد. اين ترس از نگاه و قضاوت اطرافيان مسبب تربيت غلط والدين امروزي است.
در حالي كه ما والدين با اين رفتار خود به فرزندان خود محبت نمي‌كنيم و در حق فرزندان خود ظلم بزرگي انجام مي‌دهيم. ما اجازه نمي‌دهيم در كوچك‌ترين مسائل خانواده مشاركت داشته باشد. هميشه همه كارهاي او را انجام مي‌دهيم. همه تصميمات را ما براي او مي‌گيريم و حتي نظر او را هم نمي‌پرسيم. ما اعتماد به نفس را از فرزندان خود مي‌گيريم و قدرت تصميم‌گيري، خلاقيت و مشاركت را در آنها مي‌كُشيم. خب با اين رويه مشخص است كه نسل امروزي زير بار ازدواج نمي‌رود و حاضر نيست مسئوليت يك خانواده را بر عهده بگيرد. طبيعتاً سن ازدواج بالا مي‌رود. زاد و ولد پايين مي‌آيد و همين‌ طور دومينووار مشكلات ديگري در جامعه افزايش پيدا مي‌كند.

بگذاريم فرزندان‌مان بزرگ شوند
والدين بايد محبت بي‌حد و اندازه خود نسبت به فرزندانشان را كنترل كنند. اين يك امر طبيعي است كه هيچ پدر و مادري تحمل ناراحتي فرزند خود را ندارد. به قول قديمي‌ها هيچ پدر و مادري حاضر نيست يك خار كوچك به پاي فرزندش برود اما حاضر است يك ضربه شمشير به پاي خود بزند. نتيجه اين افراط و تفريط‌ها باعث مي‌شود والدين فرزندي را تحویل جامعه دهند كه تنها به درد خودشان و اطرافيان خيلي نزديك مانند خاله، عمه و مادربزرگ و پدربزرگ بخورد، اما اجتماع قادر به تحمل اين كودك نيست. اين نكته را نبايد فراموش كنيم كه تربيت فرزند ما بايد از خود فرزند ما عزيزتر باشد.
بنابراين والدين بايد فرزندشان را از همان كودكي بسيار آرام با مشكلات بيرون آشنا كنند و راه‌هاي مقابله با آن را با همان زبان كودكي به او ياد دهند. به او ياد دهند كه براي انجام هر كاري بايد قانون و مقررات آن را رعايت كند. والدين بهتر است اين تفكر را كه فرزندان ما بايد در شرايط بهتري نسبت به كودكي خود ما زندگي كنند را در ذهن خود تصحيح كنند زيرا همين تفكر است كه باعث مي‌شود هرچه فرزندشان بخواهد بدون چون و چرا در اختيارش قرار دهند. طبيعي است، بچه‌هايي كه هر چه بخواهند به دست مي‌آورند، بر پدر و مادر خود تسلط پيدا مي‌كنند و هر روز خواسته‌هاي جديدي از آنها دارند. چنين بچه‌هايي همه چيز را فوري و در همان لحظه مي‌خواهند. هيچ مرزي را نمي‌شناسند. بنابراين نه مقاومت را مي‌آموزند و نه عبور از موانع را و نه مفهوم صبر و گذشت را مي‌فهمند.
والدين بهتر است با خود تمرين كنند تا اين جمله «آنها هنوز خيلي بچه‌اند» را به زبان نياورند. در واقع والدين با اين جمله به خود و ديگران اين نكته را القا مي‌كنند كه نبايد از بچه‌ها توقعي داشت پس تمام كارهاي مربوط به فرزندشان را انجام مي‌دهند. در حقيقت والدين با اين رفتار به فرزند خود احساس كوچكي مي‌دهند، در نتيجه او باور مي‌كند كه ناتوان است. كودك در چنين فضايي فرصت تعيين حد و حدود شخصي خود را ندارد، نمي‌تواند تجربه شخصي به دست بياورد. ميل به يادگيري و تحرك كودك مسدود مي‌شود. در نتيجه با اين شيوه تربيتي، كودكاني ترسو و مردد بار مي‌آيند كه بدون فراهم‌سازي خانگي نمي‌توانند از عهده كارهايشان بربيايند. بنابراين به جاي لوس كردن فرزندان خود سعي كنيم فرزنداني سالم و صالح تحويل جامعه دهيم تا هم خود به وجود آنها افتخار كنيم هم جامعه از داشتن آنها به خود ببالد. اجازه بدهيم فرزندان‌مان بزرگ شوند.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر