به گزارش خبرنگار ما، عصر روز يك شنبه پنجم مردادماه مسئولين بيمارستان ضيائيان، مأموران پليس را در جريان مرگ مشكوك پسر جواني قرار دادند. وقتي مأموران كلانتري 161 ابوذر در بيمارستان حاضر شدند با جسد پسري به نام فرشيد روبهرو شدند كه با اصابت چاقو به قلبش فوت شده بود. سپس قاضي جمشيدي، بازپرس ويژه به همراه كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي تهران در محل حاضر شد. نخستين بررسيها نشان داد مقتول ساعتي قبل در خانه مجردي در نزديكي بازار مبل هنگام مصرف مواد با يكي از اوباش معروف منطقه به نام مهدي سياه درگير شده و به قتل رسيده است. همچنين معلوم شد صاحب خانه مجردي، دو برادر جوان به نامهاي صفدر و شروين هستند كه خانهشان را پاتوق افراد خلافكار كردهاند. بنابراين دو برادر به دستور قاضي بازداشت شدند و مورد تحقيق قرار گرفتند.
برادران شرور
شروين با طرح ادعايي گفت: من و برادرم در خانه مجردي زندگي ميكنيم. تعدادي از دوستانمان كه به مواد مخدر اعتياد دارند به خانه رفت و آمد دارند و اينجا مواد مصرف ميكنند. وي ادامه داد: روز حادثه مقتول همراه مهدي سياه به خانه آمدند. دقايقي بعد از آمدنشان آنها بساط موادشان را بر پا كردند و من و برادرم براي انجام كاري از خانه بيرون رفتيم. آنها در خانه تنها بودند تا اينكه ساعتي بعد ما به خانه برگشتيم. وقتي وارد شديم با پيكر نيمهجان فرشيد روبهرو شديم كه با چاقو زخمي شده بود. فرشيد با كلماتي بريده گفت كه مهدي سياه او را زخمي كرده و از محل گريخته است. سپس با اورژانس تماس گرفتم و فرشيد را به بيمارستان منتقل كرديم اما او فوت شد.
بازداشت 2 برادر خلافكار
بعد از تحقيقات اوليه، دو برادر به اتهام برپاي پاتوق خلافكاران با دستور قضايي روانه بازداشتگاه شدند و كارآگاهان تحقيقات خود را براي رديابي مظنون به قتل آغاز كردند. مأموران پليس در بررسي پرونده متهمان سابقهدار دريافتند مهدي سياه يكي از سارقان و اوباش معروف منطقه است كه چندين بار به اتهامهاي مختلف به زندان رفته است.
بازداشت مهديسياه هنگام دزدي
در حالي كه تحقيقات درباره اين حادثه ادامه داشت، چند روز قبل مأموران كلانتري يافتآباد در جريان گشتزني در محدوده استحفاظي، سارقي را هنگام دزدي لوازم خودرو دستگير كردند. با انتقال متهم به كلانتري مشخص شد وي مهدي سياه شرور تحت تعقيب پليس است. بنابراين متهم به دستور بازپرس براي تحقيقات بيشتر در اختيار كارآگاهان اداره دهم ويژه مبارزه با قتل پليس آگاهي قرار گرفت.
اقرار به قتل
مهدي سياه در بازجويي ابتدا با تناقضگويي قصد فريب پليس را داشت اما وقتي با صاحب خانه مجردي روبهرو شد، ناچاراً لب به اعتراف گشود. وي گفت: مدتي قبل با مقتول در پاتوق خلافكاران آشنا شدم. ما هر دو معتاد به شيشه بوديم به خاطر همين موضوع دوستي ما ادامه پيدا كرد. ما دو نفري بيشتر اوقات با هم شيشه ميخريديم و مصرف ميكرديم. وي در توضيح روز حادثه گفت: عصر روز يكشنبه با فرشيد به خانه شروين كه پاتوق خلافكاران است رفتيم تا با هم شيشه مصرف كنيم. لحظاتي بعد بساط شيشه را بر پا كرديم و هر دو شروع به مصرف كرديم تا اينكه به خاطر پول مواد با هم درگير شديم. وقتي درگيري ما بالا گرفت ناگهان با چاقويي كه داشتم ضربهاي به طرف فرشيد پرتاب كردم كه به قفسه سينهاش برخورد كرد. بعد از اين فرشيد خونين نقش بر زمين شد و من از ترس از خانه فرار كردم.
قصد فريب پليس را داشتم
وي درباره مخفيگاهش گفت: خيلي ترسيده بودم و براي اينكه دستگير نشوم به خانه يكي از دوستانم در شهريار رفتم. چند روزي در خانه او بودم تا اينكه پولم تمام شد و پولي نداشتم كه مواد بخرم. به خاطر همين تصميم گرفتم به يافتآباد بروم و سرقت كنم و با پولش مواد بخرم كه هنگام سرقت لوازم داخل يك خودروي از سوي مأموران كلانتري دستگير شدم. وي در پايان گفت: بعد از دستگيري خودم را با نام جعلي معرفي كردم تا دستم رو نشود اما مأموران در بررسي سامانه افراد خلافكار مرا شناسايي كردند و فهميدند كه از سوي پليس به اتهام قتل تحت تعقيب هستم. متهم براي تحقيقات بيشتر به دستور قاضي جمشيدي در اختيار كارآگاهان جنايي قرار گرفت.
سلام خواستم بگم مهدی روحت شادباهم هم کلاس بودیم چندسال ابوذر2میدون فلاح مهدی دوست داشت معروف بشه یادمه بخاطرش یه هفته اخراج شدم راهشو بدانتخاب کردروحت شاد
|
سلام
سلام من بامهدی بچه محل بودم ولی اون راهشو اشتباه رفت فقط به خاطر احمق بودنش تو این داستانا کشیده شد وکشته شد
مهدی سیاه خیلی دوست داشت معروف بشه و با خیلی ها بد رفتاری و دنبال کارای خلاف بود و پیدا میشه که کسی بزنه رو دست ادم روحش شاد
|
چطوری کشتنش کی کشتش قاتلش کیه
آخروعاقبت لات بازی همین....بهرحال دستش ازدنیاکوتاه خدابیامرزتش...
سلاممن با مهدی دوست بودم فقط بخاطر ساده لوحیش کشیده شد تو مواد وکشته شد به هر خال روحش شاد
کسی توهین نکنه،به هرحال دستش از دنیا کوتاست،شاید تا الان زنده بود توبه میکرد،یاعلی
آدم لات آخرش زیر خاکه مگه مثل آدم زندگی کردن چیش سخته خاک بر سرت که مایه ننگ خانواده و جامعه ای
رفاقت قصه ی دردیست که از نامش گریزانممم...اینا همش بخاطر دوستای ناباب هسش
|
حاجی دستش از دنیا کوتاه توهین نکنید خوبیت نداره قربونت برم زشته شاید اگه زنده بود توبه میکرد و ادم خوبی میشد
سلام ببینید این رفتارا بخاطره انرزیه زیاده مهدی سیاه انرزیشو تو بد راهی گذاشت روحش شاد
حقا لاتی مثله مهدی سیاه ندیدم.واقعا دومین شرور ایران بهش میومد خدا رحمت کنه ازنامردی زدن کسی تو خواب مار رو می کشه چ برسه ب انسان نامردی زدنش
روحش شاد خداببخشتش وصبربه خانوادش بده
خدا رحمتش کنه راهشو بد انتخاب کرد بچه خوبی بود. صد حیف
روحش شاد
عجبببببببببببببب
آخی
خدا بیامرزتش
عه
من باهاش رفیق بودم.... روحش شاد
|
میشه بگید چطورادمی بود
خدابیامززتش اگه زنده میبودشایداصلاح میشد
خدا بیامرزتش
مهدی سیاه واقعان اگه دومین شرورایران بود
آخه الاغی که این منی رو نوشتی هر کسی که از سر قلعه مرغی هم رد شده باشه میدونه مهدی سیاه سارق نبود .
خدا رحمتش کنه دستش از دنیا کوتاه شد
خدا رحمتش کنه
عجب لات خوبی بود..چ عبوهتی داشت
.. متاسفم براش
کسی دنبال رفیق بازی بره آخرش همینه
واقعا خنده داره چه جوی میدین
فقط اینو بگم که مهدی دزد نبود و شرور بود ولی مردونگیش زیاد بود
خدا رحمتش کنه
خدا رحمتش کنه بچه محل بودیم
خدا از اشتباه هاش بگذره شاید اگه زنده بود توبه میکرد
تاسف همشون آخرش همینه می کشن اینا رو دست رو دست زیاده
روحش شاد
شاید اگه زنده بود اصلاح میشد به هر حال عبرت بشه برای جوان های امروزی به هر حال دستش از دنیا کوتاست روحش شاد
|
خدامهدی جان روبیامرزه من که نمیشناختمش ولی عکسشودیدم دلم واقعاسوخت فقط ازخانوادش خبردارید
عجب
روحش شاد ـ خدا رحمتش کنه
آخرین بار تو دادسرا یافت آباد دیدمش ، تو اتاق پیش قاضی بود ، به شدت گریه میکرد.....
خدا بیامرزتش
مهدي سياه معروف كه بچه فلاح بود رادان توطرح اراذل واوباش گرفتش ،اين خبر حتمن درباره يه مهدي سياه ديگست
به درک که مرد،آشغال کثیف،یکجور تعریف میکنند که دانشمند هسته ای بوده،توروحش......
دوستان مهدی سیاه ( گونه فراهانی ) که بچه فلاح بود نه دزد بود و نه معتاد و در سال ۸۹ در زندان توسط ۶ نفر وقتی داشت روز تولدش مسواک میزد کشته شد!!
مهدی کجا دوزد بود بابا مهدی بچه لات بود خجالت بکشین این حرفا چیه روحش شاد کل تهران تو دوره خودش ازاش حساب میبردن حالا شد دوزد
من خودم تو قزلحصار بودم اونموقع چند نفر بچه فلاح بودیم اینم تو اتاق یازده بود موسی ملکی هم اونجا با ما تو سالن نه بود این نمیدونم چه بازی در اورد که اون پسره موسی رو فرستادنش یه سالن دیگه چون بچه ها فلاح باهم بودیم اون بچه ها بیسیم هم با هم موسی ملکی از سالن دیگه برای این پیغام دعوا فرستاده بود اینم از سالن ما بردن یروز گفتن این تو کوریدور با هانی کرده دعواش شده چون بچه محلها ماها نبودیم هانیم به چندتا کرد گفته بود اینو بکشنش که کشتنش بچه خوبی نبود اما ما چون بچه محل بودیم سعی میکردیم از بچه محلهامون دفاع کنیم اما خب من و بقیه نبودیم واینم کشتنش به هرحال عاقبت همه مرگه
عجبببب
مهدی سیاه دزد نبود شرور بود