سخنان آقاي روحاني در شصت و هشتمين نشست مجمع عمومي سالانه سازمان ملل متحد و تأكيد ايشان در اين سخنراني بر اصول و مباني پذيرفته شده نظام اسلامي در عرصه منطقهاي و بينالمللي، به بسياري از گمانهزنيها در مورد محتواي اين سخنان پايان داد و البته برخي از عوامل بيروني و داخلي را كه در پي اين نشست و حواشي آن به دنبال عبور ايشان از خطوط قرمز نظام بودند، ناكام گذاشت.
به زعم اوباما كه در سخنان خود ادعاي تلاش ايران براي دستيابي به سلاح هستهاي و مناقشه عربي- اسرائيلي را منشأ بيثباتي عمده منطقه خليج فارس قلمداد كرد، آقاي روحاني در سخنان خود تلاش غرب براي يكسانسازي جوامع و تعميم ارزشهاي غربي به عنوان ارزشهاي جهاني و تقسيم جهان به دو اردوگاه «ماي برتر» و «ديگران دونتر» و همچنين ايجاد ترس و تهديد از برآمدن بازيگران نوظهور در عرصه جهاني را به عنوان منشأ چالشهاي كنوني جهان قلمداد ميكند و يادآور ميشود كه اقدام غرب در زمينه ترويج گفتمانهاي اسلامهراسانه و ايرانهراسانه كه نتيجه آن تسليح صدامحسين در عراق و طالبان و القاعده در ديگر كشورهاي منطقه بود، تهديدكننده اصلي امنيت منطقه و جهان است.
تأكيد آقاي روحاني بر مواضع انقلابي ايران بر مقاومت مردم فلسطين و نقد راهبردهاي غرب در سياستهاي موسوم به مهار و تغيير نظامهاي سياسي از بيرون مرزها و... همگي ميتواند بيانگر اين باشد كه تصور امريكاييها و برخي از عوامل داخلي آنها در تغيير راهبردهاي نظام در پي انتخابات 24 خرداد، تصور باطلي است، اما آنچه را كه در وراي برخي مواضع مسالمتجويانه اوباما در اين سخنان بايد اشاره كرد اين است كه به جز برخي تعارفات سياسي كه شايد مخاطبان اصلي آنها برخي پادوهاي داخلي باشند، در مواضع راهبردي امريكا عليه ايران تغييري حاصل نشده است.
اوباما در اين سخنان مدعي است كه ما به دنبال تغيير رژيم ايران نيستيم و به حق مردم ايران براي دسترسي به انرژي صلحآميز هستهاي احترام ميگذاريم. اين در حالي است كه امريكاييها تاكنون از هر چه از دستشان بر ميآمده براي براندازي نظام اسلامي مضايقه نكردهاند و تخصيص بودجههاي مستقيم و غيرمستقيم براي فروپاشي نظام ايران كه آخرين آن اختصاص 55 ميليون دلار بودجه در جريان فتنه بعد از انتخابات دهم رياست جمهوري اسلامي ايران در سال 88 بود مصداق بارزي از هذيانگويي آقاي اوباما است.
رئيسجمهور امريكا بدون اشاره به تلاشهاي امريكا براي اعمال تحريمهاي فلجكننده عليه مردم ايران با هدف ايجاد نارضايتي اجتماعي و سياسي، دولت ايران را عامل آن معرفي ميكند و اين در حالي است كه همزمان با سخنان او، سناتورهاي كنگره امريكا پرده از ريشهها و علل تحريمها بر ميدارند.
به گزارش بيبيسي همزمان با سخنان اوباما، جان مك كين، لينزي گراهام و كلي آيوت از جان كري، وزير خارجه امريكا كه از سوي اوباما مأمور پيگيري امور ايران شده است، ميخواهند كه براي همتاي ايرانياش روشن كند كه هر چند پيگيري ايران براي دستيابي به سلاح هستهاي نگراني اول ماست ولي اين تنها نگراني ما نيست.
به گزارش بيبيسي به ادعاي اين اعضاي سناي امريكا، حمايت ايران از سازمانهاي تروريستي و حملههايي در سرتاسر منطقه كه به مرگ امريكا منجر شده، تلاشهاي ايران براي ترور مقامات اسرائيلي و عرب، توسعه فزاينده توانايي موشكي دوربرد و حمايت از دولت سوريه نگرانيهاي ديگر امريكا در مواجهه با ايران است. اين ادعا در عين اينكه نشان دهنده اين است كه بر فرض توافق بر موضوع هستهاي، فشارها عليه ايران كاهش نخواهد يافت، بلكه امريكاييها تلاش دارند هزينههايي را كه طي سالهاي اخير در حمايت از القاعده و كشتار مردم عراق، افغانستان و فلسطين بر مردم منطقه تحميل كردهاند، به پاي ايران بنويسند و پس از بستن پرونده هستهاي، آنها را براي توجيه تحريمها يكي يكي گشوده و البته فشارهاي داخلي خود را ادامه ميدهند.
در يك ارزيابي اجمالي از مواضع اوباما در اين مجمع و مواضع ديگر مسئولان امريكايي كه به گوشهاي از آن اشاره شد، توجه به دو نكته اساسي الزامي است:
1- اشاره اوباما به اينكه ما به دنبال تغيير رژيم ايران نيستيم و به حق مردم ايران براي دسترسي به انرژي هستهاي احترام ميگذاريم، تنها و تنها به دليل ناكامي و شكست سياستهاي امريكا عليه ايران و ناتواني در مقابله با استراتژي منطقهاي ايران از يك سو و ثبات پايمردي مردم ايران بر اصول و مباني ارزشهاي نظام و تحمل فشارها و تحريمهاي آنهاست.
2- روند تحولات و مواضع دولتمردان ايران فارغ از برخي از ضعفها، نشاندهنده پيروزي استراتژيك «نرمش قهرمانانه» در ديپلماسي آشكار و پنهان نظام اسلامي در برابر استراتژي تكبرآميز كاخ سفيد و ديگر قدرتهاي غربي است، راهبردي كه در صورت تأكيد و عمل دولتمردان به آن، متكي بر مؤلفههاي اقتدار نظام اسلامي قطعاً دستاوردهاي ارزشمند ديگري را براي نظام اسلامي در بر خواهد داشت.
3- شرطيسازي فضاي جامعه نسبت به مذاكرات و نتايج آن و ايجاد تلاطم در بازار طي سالهاي اخير لطمات زيادي را به فضاي اجتماعي و رواني جامعه وارد كرده كه چه در دولت گذشته و دولت كنوني مواضع برخي دولتمردان و به ويژه مطبوعات زرد در آن مؤثر بوده است و اين امر متأسفانه به آن دامن زده است، به گونهاي كه رسانههاي مكتوب و مجازي مرتبط با جريان مدعي اصلاحطلبي طي روزهاي گذشته با طراحي و درج عكسهاي فتوشاپي دست دادن آقاي ظريف با جان كري و روحاني با اوباما، عملاً نشان دادند كه در چارچوب سناريوهاي كاخ سفيد عمل ميكنند؛ جرياني كه اگر آقاي روحاني مرز خود را زودتر با آنها روشن نكند، تلاش ميكنند كه او را نيز از قطار پياده كنند.