کد خبر: 1334653
تاریخ انتشار: ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - ۰۴:۴۰
چرا کارشناس‌ها پیشگویی می‌کنند و مسئولیت پیشگویی اشتباه خود را نمی‌پذیرند؟
نوستراداموس‌های فلک‌زده وطنی! اگر کارشناسی برای نظر کارشناسی خود نیازمند مطالعه، تحقیق و وقت گذاشتن است تا در متن یک مصاحبه یا گزارش ورود و دیدگاه‌های خود را عرضه کند، کاملاً حق دارد انتظار مالی داشته باشد، در غیر این صورت حتی کارشناسانی که از وزن علمی خوبی برخوردار هستند، در نهایت با خبرنگار و رسانه طوری برخورد خواهند کرد که انگار صدقه‌ای می‌دهند
حسن فرامرزی

جوان آنلاین: در جریان جنگ ۱۲ روزه یک چهره مشهور آکادمیک که در شبکه‌های اجتماعی مقبولیتی هم یافته و خود را در قواره‌های یک نوستراداموس بالا کشیده بود، چنان با اعتمادبه‌نفس درباره اتفاقاتی که قرار است مرحله به مرحله در هفته‌ها و ماه‌های بعد در ایران بیفتد، سخن می‌گفت که انگار نه تنها ایران بلکه جهان بخشی از خطوط کف دست اوست و او چونان خداوندی قاهر جزئیات زمان و زمین را در ید تصرف خود دارد و در رصد اتفاقات هیچ حائل و مانعی نمی‌تواند سد اراده او باشد. او اتفاقات کلانی که قرار بود در صحنه سیاست ایران بیفتد با زبانی پرطمطراق برمی‌شمرد، تو گویی تک‌دیده‌بان چهارراه حوادث است. آن روز‌های تلخ وسط آشوب، آتش و خون که ایران بیش از هر روز دیگری به همدلی و آرامش نیاز داشت، پیش‌بینی‌های سرد و تاریک آن کارشناس در شبکه‌های اجتماعی بسیار طرفدار یافته بود. آن فرد حتی جدول زمانی اعلام کرده بود که در مردادماه فلان اتفاق در کشور خواهد افتاد، در شهریورماه شورش‌ها به اوج خواهد رسید و شاهد فلج کامل اقتصادی خواهیم شد و مثلاً در نهایت پاییز کار نظام سیاسی یکسره و دولت گذار تشکیل خواهد شد، اما امروز که در واپسین روز‌های پاییز قرار داریم، هیچ کدام از پیش‌بینی‌های آن کارشناس تحقق نیافته است، با این همه و در کمال تعجب او با ژست یک چهره دانشگاهی، جامع‌نگر و روشنفکر همچنان فعالیت می‌کند، بدون اینکه خود در این باره توضیح دهد که اکنون ما با پیش‌بینی‌های قبلی او چه کنیم؟ من که در شبکه‌های اجتماعی گشتم، چیزی در این باره ندیدم که او در این باره اندک توضیحی داده باشد که آیا تنها مسئولیت کارشناس‌هایی نظیر او صدور پیش‌بینی است؟ و مشکل چندانی با این قضیه ندارند که این پیش‌بینی‌ها محقق شود یا نشود؟

اگر پیش‌بینی اقتصاددان‌ها درست بود آنها میلیونر بودند!

کافی است کسی کمی وقت بگذارد و مثلاً بخشی از پیشگویی‌های کارشناسان را گردآوری کند تا بداند که این پیشگویی‌ها تا چه اندازه غیرواقعی است. در واقع پیش‌بینی همواره وسوسه‌ای جذاب برای کارشناسان بوده است تا قدرت، توانایی و تسلط خود را بر حوزه کاری‌شان به رخ بکشند، اما پیشگویی یا پیش‌بینی به همان اندازه که جذاب و فریبنده است، پاشنه آشیل کارشناسان است. نمونه‌هایی ایرانی از این پیشگویی‌ها را سراغ داریم، به ویژه وقتی کارشناسان می‌خواهند به ابعاد یک بحران مثلاً زیست‌محیطی اشاره کنند، اغلب سراغ تصویر‌های آخرالزمانی می‌روند، البته که کسی منکر بحران‌های زیست‌محیطی، اجتماعی و امثال آن نیست، اما کارشناسی که جز وحشت‌آفرینی و ارائه تصویر‌های آخرالزمانی چیز دیگری در چنته خود ندارد و در نهایت راهکاری به سیستم‌های مدیریتی یا دست‌کم به افکار عمومی ارائه نمی‌کند، جامعه را به چه سمت و سویی خواهد برد؟

دیدگاه‌های رولف دوبلی در کتاب «هنر شفاف ظریف اندیشیدن» درباره کارشناسان اگرچه ممکن است در آغاز جانبدارانه به نظر برسد، اما دقیق و مستند است. مؤلف در کتاب خود که ۱۲ سال پیش یعنی ۲۰۱۳ منتشر شده نمونه‌ای از پیش‌بینی‌های کارشناسان را در آن زمان می‌آورد که محقق نشده است: «فیس‌بوک طی سه سال به سایت شماره یک در زمینه سرگرمی تبدیل می‌شود، تغییر رژیم در کره‌شمالی طی دو سال آینده، احتمال سقوط یورو، پرواز‌های فضایی کم‌هزینه تا سال ۲۰۲۵، نبود نفت خام طی ۱۵ سال آینده» و در ادامه با اشاره به اینکه هر روز کارشناسان با پیش‌بینی‌های‌شان ما را بمباران می‌کنند، با این همه آنها چقدر قابل اعتمادند، می‌گوید: تا چند سال قبل کسی به خودش زحمت نمی‌داد این پیش‌بینی‌ها را بررسی کند تا اینکه philip tetlock دست به کار شد. او در یک دوره ۱۰ ساله، ۲۸هزارو ۳۶۱ پیش‌بینی از ۲۸۴نفر را ارزیابی کرد که خود را متخصص می‌دانستند. نتیجه: متخصصان به لحاظ دقت فقط اندکی بهتر از کسی که به صورت تصادفی پیش‌بینی می‌کند عمل کرده بودند و از بین آنها بدترین پیش‌بینی مربوط به نابودی و فروپاشی بود. برخی از این پیشگویان فروپاشی کانادا، نیجریه، چین، هند، اندونزی، آفریقای‌جنوبی، بلژیک و اتحادیه اروپا را پیش‌بینی کرده بودند، در حالی که اکنون هیچ یک از این کشور‌ها متلاشی نشده‌اند. رولف دوبلی در ادامه به اظهارنظر‌هایی اشاره می‌کند که جریان فعلی حاکم بر تربیت کارشناس در سیستم‌های مدیریتی- مثلاً حاکم بر امریکا- را مورد حمله و نقد قرار می‌دهد. این اظهارنظر‌ها به اندازه کافی تلخ و گزنده است و جالب‌تر اینکه همین اظهارات و نقد‌های جدی از سوی کارشناس‌های برجسته در امریکا ارائه شده است. مثلاً او به اظهارات یکی از اقتصاددان‌های برجسته امریکا اشاره می‌کند: 

جان کنت گالبریث (John Kenneth Galbraith) اقتصاددان دانشگاه هاروارد نوشته است: دو نوع کارشناس پیش‌بینی داریم، آنهایی که نمی‌دانند و آنهایی که نمی‌دانند که نمی‌دانند. این اظهار نظر او را به چهره‌ای منفور در صنف خود تبدیل کرد. پیتر لینچ که مدیر سرمایه‌گذاری است به شکل طعنه‌آمیزی جمع‌بندی می‌کند: «امریکا ۶۰ هزار اقتصاددان دارد، خیلی از آنها تمام وقت استخدام شده‌اند تا رکود‌های اقتصادی و نرخ‌های سود را پیش‌بینی کنند و اگر می‌توانستند دو بار پشت هم این کار را با موفقیت انجام دهند تا حالا همه‌شان میلیونر شده بودند تا جایی که من می‌دانم اکثرشان کماکان مشغول کارند و حقوق خوبی دریافت می‌کنند که البته این باید چیز‌هایی را به ما ثابت کند»، البته این اتفاقات مربوط به ۱۰ سال قبل- ۱۰ سال قبل در سال انتشار کتاب، یعنی سال ۲۰۰۳- است. امروز (۲۰۱۳) امریکا می‌تواند سه برابر آن زمان اقتصاددان استخدام کند، بدون تأثیر یا با حداقل تأثیر بر کیفیت پیش‌بینی‌های‌شان.»

اعتیاد به پیشگویی از کجا می‌آید؟

اما نکته مهمی که می‌توان در این باره طرح کرد مسئولیت کارشناسان درباره طرح دیدگاه‌های‌شان است، به ویژه پیشگویی‌هایی که انجام می‌دهند. واقعاً این اعتیاد عجیب به پیشگویی از کجا می‌آید؟ چرا برخی کارشناسان از اینکه پیشگویی کنند لذت می‌برند، چرا برخی کارشناسان بدون پیشگویی احساس می‌کنند معنا و هویت خود را از دست می‌دهند؟ آیا این اجبار به لذت بردن از پیشگویی شباهت عجیبی به اجبار دردآلود لذت بردن یک معتاد از مواد ندارد؟ اگر ما در دنیایی زندگی می‌کردیم که دایره آزادی بیان با دایره مسئولیت فرد نسبت به طرح دیدگاه‌هایش به همپوشانی می‌رسید، وارد یک فضای ایده‌آل می‌شدیم، اما همه ما می‌دانیم که این گونه نیست، حتی وقتی سیستم‌های مدیریتی و نظام‌های اداره جامعه به گونه‌ای باشد که آزادی بیان در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی وجود داشته باشد، وجود آزادی بیان فی‌نفسه نمی‌تواند گرهی از جامعه باز کند، مگر اینکه فرد- در اینجا کارشناس- به موازات آن آزادی بیرونی در طرح دیدگاه‌هایش به نوعی استغنای درونی هم دست پیدا کند و مثلاً با خود بیندیشد که اساساً برای چه دست به طرح دیدگاه به ویژه پیشگویی می‌زند؟ آیا حس می‌کند به اندازه کافی شناخته شده نیست؟ آیا حس می‌کند نیاز دارد دنباله و هاله‌ای از هیاهو دور خود ایجاد کند تا دیده شود؟ آیا سکوت و تنهایی را مونس خوبی برای خود نمی‌بیند؟ آیا می‌خواهد آوازه‌ای به هم بزند؟ دوست دارد شلوغ بازی کند؟ از شلوغ‌بازی لذت می‌برد؟ با خود بیندیشد که چقدر درباره تبعات پیش‌بینی‌ها یا طرح دیدگاه‌هایش مسئولیت دارد. آیا می‌تواند به گونه‌ای سخن بگوید که گرد و خاک نکند؟ مثل کسی که راه می‌رود، اما مراقب است که فقط راه برود، نه اینکه به بهانه راه رفتن فقط گرد و خاک ایجاد کند تا ثابت کند که دارد راه می‌رود، بنابراین اینجا ما با وجدان و اخلاق سروکار داریم. شاید از دست هیچ سازمان و نهاد ناظری در این باره کاری ساخته نباشد، اینجاست که نقش تربیت آدم‌ها در عمل به مسئولیت‌های اجتماعی خود بدون پرداختن به حاشیه‌ها و انگیزه‌های تاریک مطرح می‌شود. 

کسی به خاطر پیشگویی اشتباه جریمه نمی‌شود

دوبلی در این باره می‌گوید: مشکل این است که کارشناسان از آزادی عملی که عواقب کمی برای‌شان به همراه دارد، لذت می‌برند. اگر شانس بیاورند از هیاهوی تبلیغاتی، پیشنهاد‌های مشاوره‌ای و قرارداد‌های انتشاراتی لذت می‌برند. اگر هم کاملاً اشتباه پیش‌بینی کرده باشند با هیچ جریمه‌ای مواجه نمی‌شوند، چه به لحاظ مالی و چه به لحاظ از دست رفتن وجهه، سناریوی برد- برد عملاً آنها را تحریک می‌کند تا جایی که می‌توانند مدام پیش‌بینی کنند. در واقع هرچه بیشتر پیش‌بینی کنند، تصادفاً تعداد بیشتری از پیش‌بینی‌های‌شان درست از آب درمی‌آید. در حالت ایده‌آل آنها باید مبالغی معادل مثلاً هزار دلار به ازای هر پیش‌بینی به صندوقی به نام صندوق پیش‌بینی بپردازند. اگر پیش‌بینی کارشناس درست باشد، پولش را با سود پس می‌گیرد، اگر هم پیش‌بینی‌اش غلط باشد، پولش به مؤسسه خیریه می‌رسد. خب چه چیزی قابل پیش‌بینی است و چه چیزی پیش‌بینی‌نشدنی؟ بعضی چیز‌ها واقعاً ساده‌اند. برای مثال من تخمینی دارم از اینکه در طول سال چند کیلو به وزنم اضافه می‌شود، اما هرچه سیستم پیچیده‌تر و بازه زمانی وسیع‌تر باشد، چشم‌انداز آینده مبهم‌تر خواهد شد. تقریباً نمی‌توان میزان افزایش دمای زمین، قیمت نفت یا نرخ ارز را پیش‌بینی کرد. اختراعات هم اصلاً قابل پیش‌بینی نیستند، چون اگر می‌دانستیم چه تکنولوژی‌ای در آینده قرار است اختراع کنیم تا الان اختراع کرده بودیم. 

در نهایت راهکاری که این نویسنده ارائه می‌کند جالب توجه است: وقتی با یک پیش‌بینی مواجه می‌شوید، نگاه‌تان انتقادی باشد. هر وقت به پیش‌بینی یک نفر گوش می‌دهم، عمداً لبخند می‌زنم، مهم هم نیست چقدر این کار ناراحت‌کننده باشد، سپس از خودم دو سؤال می‌کنم: اول: کارشناس چه انگیزه‌ای داشته است؟ اگر حقوق‌بگیر باشد، ممکن است شغلش را در صورت اشتباه بودن پیش‌بینی‌اش از دست بدهد؟ یا اینکه کسی است که خود را استاد می‌داند و با کتاب‌ها و سخنرانی‌هایش امرار معاش می‌کند؟ نوع دوم پیش‌بینی به توجه رسانه‌ها اتکا دارد، بنابراین به شکلی قابل پیش‌بینی پیشگویی‌هایش هیجان‌انگیزند. دوم نرخ موفقیتش چه میزان است؟ در طول پنج سال قبل چند بار پیش‌بینی کرده؟ از بین آنها چند تا درست بوده‌اند و چند تا غلط؟ این اطلاعات مهمند، اما اغلب گزارش نمی‌شوند. به رسا‌نه‌ها التماس می‌کردم لطفاً دیگر بدون اعلام پیشینه کارشناس هیچ پیش‌بینی‌ای از او منتشر نکنید. 

اگر دنیا کارشناس‌محور است  پس چرا به اینجا رسیده‌ایم؟

واژه کارشناس از پرتکرارترین واژه‌هایی است که امروز به گوش‌مان می‌خورد. ما دیگر وسط این زندگی بدون حضور و تأیید کارشناسان آب هم نمی‌خوریم، اگر اینطور است، پس باید همه چیز مرتب باشد. اگر دنیای امروز ما کارشناس‌محور است و تا چشم کار می‌کند دور و برمان کارشناس می‌بینیم؛ از کارشناس مسائل سیاسی تا کارشناس فوتبال، از کارشناس اقتصادی تا کارشناس مدیریت، کارشناس رسانه، کارشناس فرهنگی، کارشناس جامعه‌شناسی، کارشناس امور زنان، کارشناس روان‌شناسی، کارشناس کودک، کارشناس محیط زیست و کارشناس حوزه دین، پس این حجم از آشفتگی در زندگی ما چه می‌کند؟ 

اگر بگوییم که کارشناسان به بازی گرفته نمی‌شوند، پس چطور قبول می‌کنند همچنان در سیستم‌ها و سازمان‌هایی حضور داشته باشند که برخلاف نظریات کارشناسی آنها می‌چرخد و نظرات آنها را نادیده می‌گیرد؟ چطور می‌توانند قبول کنند در سیستم‌های ناکارآمد حضور داشته باشند و بدتر از آن برای ارتقا گرفتن در همان سیستم‌ها دست و پا بزنند؟ آیا کارشناسی آنطور که به نظر می‌رسد پدیده‌ای قابل اعتماد است؟ اگر کارشناسان دچار خطا‌های فاحش در ارزیابی و پیش‌بینی در حوزه اقتصاد، سیاست، فرهنگ و نظایر آن می‌شوند، کجا و چگونه باید پاسخگو شوند؟ آیا منافع و سوگیری‌های کارشناسان بر دیدگاه‌ها و نظرات آنها سایه نمی‌اندازد؟ 

هر وقت خبرنگاری می‌خواهد گزارشی درباره مسائل جامعه تهیه کند، سراغ کارشناس جامعه‌شناسی، مسائل شهری، مردم‌شناسی، روان‌شناسی و نظایر آن می‌رود. چرا؟ برای اینکه به مخاطب خود این دریافت و حس را بدهد که آنچه او در محتوای گزارش خود عرضه کرده است، دقیق، علمی، پژوهش محور و مستند است، اما آیا واقعاً این گونه است؟ اگر اظهارات کارشناسان دقیق، مستند و علمی است، پس چرا رسانه‌های ما در یک رکود عجیب و باورنکردنی به سر می‌برند؟ و عجیب‌تر اینکه چرا با وجود این همه کارشناس نه تنها از حجم مسائل و چالش‌های ما کاسته نمی‌شود بلکه روزبه‌روز به این دالان ذهنی نزدیک‌تر می‌شویم که انگار قرار نیست چالش‌های بزرگ ما حتی یک قدم به حل‌وفصل خود نزدیک‌تر شوند. 

چطور کارشناسی  به حاشیه می‌رود؟

حضور کارشناسان در رسانه‌ها معمولاً آن چیزی نیست که روی صحنه به چشم می‌آید. فرض کنید شما به عنوان خبرنگار یک روزنامه به یک کارشناس زنگ می‌زنید. اگر بخواهید از کارشناس‌های تازه‌کار و کم‌مایه‌تر استفاده کنید، عملاً چیز چندانی به گزارش شما افزوده نخواهد شد، حتی گاهی کارشناسان مشهور که آوازه‌ای به هم زده‌اند، در جریان یک گفت‌وگوی تلفنی که خبرنگار با آنها انجام می‌دهد، چندان حرف تازه‌ای مطرح نمی‌کنند. شما فقط می‌توانید از برند آنها استفاده کنید، آنچه بیان می‌شود در میانگین آگاهی جامعه است، در صورتی که شما به عنوان رسانه وقتی می‌خواهید گزارشی درباره یک موضوع اجتماعی، فرهنگی یا اقتصادی تهیه کنید، می‌خواهید افق یا چشم‌اندازی را ارائه کنید که کمتر به آن توجه یا از آن زاویه به آن نگریسته شده است، بنابراین خیلی وقت‌ها- در تجربه شخصی خودم هم این گونه است- خبرنگار با کارشناسی روبه‌رو است که حرف تازه‌ای مطرح نکرده است، اینجاست که یک رابطه ناسالم بین آن خبرنگار و کارشناس شکل می‌گیرد. خبرنگار از برند و نام آن کارشناس استفاده می‌کند و حرف‌های خود را در دهان او می‌گذارد. بخش زیادی از حرف‌های او اصلاح، مرمت و ظاهر بازارپسندانه‌تری به خود می‌گیرد، اما چرا این گونه است؟ 

چند سال پیش با یک استاد پیشکسوت در حوزه ادبیات و تحقیقات ادبی تماس گرفته بودم. همسر او به تلفن پاسخ داد و کاملاً رک و پوست‌کنده گفت: پول می‌دهید؟ عذر خواستم و در ادامه گفت ما دو جوان دانشجو داریم که هر دو در دانشگاه آزاد درس می‌خوانند و باید بتوانیم هزینه تحصیل آنها را بدهیم. آن موقع پرداخت پول در ازای مصاحبه را زیاده‌خواهی می‌دانستم، اما اکنون داوری دیگری در این باره دارم. چطور شما نمی‌پذیرید که مثلاً خودروی خود را موقع خرید به یک کارشناس رنگ نشان دهید، اما هیچ چیزی کف دست او نگذارید، چطور این کار برای‌تان بی‌معنا و خنده‌دار است، پس چطور روی‌تان می‌شود مثلاً به یک پژوهشگر برجسته در حوزه حافظ شناسی زنگ بزنید، یک ساعت وقت او را بگیرید و بعد هم خداحافظ، خداحافظ؟

اگر کارشناسی برای نظر کارشناسی خود نیازمند مطالعه، تحقیق و وقت گذاشتن است تا در متن یک مصاحبه یا گزارش ورود و دیدگاه‌های خود را عرضه کند، کاملاً حق دارد انتظار مالی داشته باشد، در غیر این صورت حتی کارشناسانی که از وزن علمی خوبی برخوردار هستند، در نهایت با خبرنگار و رسانه طوری برخورد خواهند کرد که انگار صدقه‌ای می‌دهند. با یک کارشناس تماس می‌گیری، انتظار داری طرف دست‌کم ۲۰ دقیقه راجع به آن موضوع صحبت کند که بتوان گزارش یا مصاحبه‌ای قابل قبول از دل آن ۲۰ دقیقه استخراج کرد، اما در نهایت آنچه دست شما را می‌گیرد، آن هم وقتی کارشناس مربوط در جایی حضور دارد که تلفن همراه او خوب آنتن نمی‌دهد، چهار دقیقه کم‌کیفیت است که ۲۰ ثانیه آن به سلام و احوالپرسی گذشته است. حالا شما مانده‌اید واقعاً با آن چهار دقیقه چه کنید، در صورتی که مدام کوشیده‌اید کاری کنید که آن کارشناس کمی بیشتر حرف بزند، اما او به سؤالات، پاسخ‌های مینی‌مال و تلگرافی داده است. قشنگ از پشت تلفن حس می‌کنی که آن کارشناس تمرکزی نسبت به آنچه می‌گوید ندارد، حس می‌کنی همزمان دارد به یک موضوع دیگر هم که برایش حیاتی‌تر است، فکر می‌کند. حس می‌کنی این وسط دارد با تو بدرفتاری می‌شود. مثل این است که صدقه کم‌مایه‌ای را دست یک مستمند می‌گذاری. 

از این زاویه می‌توان اینطور گفت، تا زمانی که بنگاه‌های رسانه‌ای در ایران به بلوغ و تمکن مالی نرسند و به کارشناس‌ها دستمزد‌های مناسبی ارائه نکنند، از سوی کارشناس‌ها جدی گرفته نخواهند شد. وقتی رسانه‌ای در استفاده از نظرات کارشناسی به کارشناس پول پرداخت کند، از او انتظار خواهد داشت محصول باکیفیتی تولید کند، بنابراین متخصصان را به سمت مطالعه، پژوهش و ارائه گزاره‌هایی مستدل و مستند سوق خواهد داد. اگرچه انگیزه‌های مالی بخشی از داستان است و دست‌کم تجربه من در این زمینه نشان می‌دهد بخشی از کارشناسان با اینکه نه به آوازه طرح سخن خود در رسانه نیاز دارند و نه وجهی بابت اظهارات خود دریافت می‌کنند، صرفاً به خاطر ارتقای فرهنگ عمومی و اشاعه آگاهی ساعت‌ها وقت می‌گذارند تا دیدگاه‌های‌شان حساب‌شده و غنی باشد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار