۶ فیلم «اشک هور»، «بوسیدن روی ماه»، «سرو زیر آب»، «مهمان داریم»، «خانهای کنار ابرها» و «دلبری» هرکدام داستانی مستقل دارند، اما در یک نقطه به هم میرسند: تلاش برای پاسخ دادن به این پرسش که پس از شهادت یک فرزند، مادر چگونه با ادامه زندگی مواجه میشود و نقش مادری خود را در غیاب او چگونه بازتعریف میکند جوان آنلاین: روز مادر تنها یک مناسبت تقویمی نیست؛ یادآور نقش اثرگذار زنانی است که بخش مهمی از بار جنگ و پیامدهای آن را بر دوش کشیدهاند. مادرانی که برخی یک فرزند و برخی چند فرزندشان را در مسیر دفاع از کشور از دست دادهاند، اما همچنان ستون خانواده و جامعه باقی ماندهاند.
مرکز سینمایی سوره در ۱۵ سال گذشته در چندین فیلم سراغ روایت زندگی این زنان رفته است، نه برای خلق شخصیتهای نمادین یا خیالی، بلکه برای بازنمایی تجربههای واقعی مادرانی که هنوز رد حضور فرزندانشان در زندگی روزمرهشان دیده میشود.
فیلم «اشک هور»، «بوسیدن روی ماه»، «سرو زیر آب»، «مهمان داریم»، «خانهای کنار ابرها» و «دلبری» هرکدام داستانی مستقل دارند، اما در یک نقطه به هم میرسند: تلاش برای پاسخ دادن به این پرسش که پس از شهادت یک فرزند، مادر چگونه با ادامه زندگی مواجه میشود و نقش مادری خود را در غیاب او چگونه بازتعریف میکند.
«اشک هور» ۲۲ سال انتظار زیر آژیر قرمز
«اشک هور» (۱۴۰۳) تازهترین اثر این مجموعه است و شاید اثرگذارترینشان. مهدی جعفری دوربین را روی صورت «ننه علی»، مادر شهید علی هاشمی، قفل میکند؛ زنی که ۲۲ سال منتظر پیکر فرزندش ماند.
رضا ثامری و رویا افشار در این فیلم، نقش یک مادر و پسر را بازی نمیکنند، آنها «مادر و پسر» میشوند. صحنهای که ننه علی از حضور در مراسم ختم پسر مفقودالاثرش امتناع میکند و میگوید: «من همه دلخوشیم اینه که پسر قشنگم از این در بیاد تو» شاید قویترین تصویر انتظار مادر در سینمای یک دهه اخیر ایران باشد.
«بوسیدن روی ماه» دو مادر، یک درد و یک امید
همایون اسعدیان در سال ۱۳۹۰ با «بوسیدن روی ماه» کاری کرد که تا پیش از آن کمتر دیده بودیم: دو مادر شهید (شیرین یزدانبخش و رابعه مدنی) را همسایه دیوار به دیوار هم نشاند و نشان داد که غم بزرگ، گاهی تنها با غم بزرگ دیگر تقسیم میشود.
آنها بیست و چند سال است که منتظر فرزندان مفقودالاثرشان هستند. یکی عکس پسرش را بوسه میزند، دیگری عکس پسر دوستش را. این فیلم آرام و بیادعا ثابت کرد مادری پس از شهادت میتواند تبدیل به یک رابطه خواهرانه عمیق شود تا آن جایی که دو زن برای هم «مادر» میشوند و از مهمترین حق خود، یعنی به خاک سپردن فرزند به دلیل دیگری صرفنظر میکنند.
«سرو زیر آب» وقتی مادر زرتشتی هم اشک میریزد
محمدعلی باشهآهنگر در «سرو زیر آب» (۱۳۹۶) پا را از کلیشهها فراتر میگذارد. مادر شهید زرتشتی سیاوش آبادیان (با بازی فوقالعاده مهتاب نصیرپور) نشان میدهد که شهادت، دین و مذهب نمیشناسد و مادری هم همینطور.
صحنهای که مادر زرتشتی به دنبال نشانی از فرزندش در خانه خانواده شهید دیگر رفته و فقط برای دیدن یک نشانی التماس میکند، یکی از تکاندهندهترین لحظات سینمای دفاع مقدس است. باشهآهنگر به زیبایی نشان داد جنگ پس از پایان و شهادت مردان و پسران هنوز و همچنان برای مادران ادامه دارد.
«مهمان داریم» مادر ۳ شهید و یک جانباز
«مهمان داریم» (۱۳۹۱) ساخته محمدمهدی عسگرپور، داستان پدر و مادری را روایت میکند که سه فرزندشان شهید شده و پسر چهارمشان جانباز قطع نخاعی است. آنها تصمیم میگیرند پسر را از آسایشگاه به خانه بیاورند، اما خبر آمدن یک میهمان غافلگیرکننده همه چیز را تغییر میدهد. پرویز پرستویی و آهو خردمند در نقش پدر و مادر و بهروز شعیبی در نقش پسر، تصویری واقعی از فداکاریهای روزانه یک مادر شهید ارائه میدهند. صحنههایی مانند مراقبت مادر از پسر جانباز، با مهربانی و صبر بیپایان، اوج نمایش مادری در میان سختیهاست. این فیلم یادآوری میکند که ایثار تنها شهادت نیست، گاهی ارزش صبر و پایداری از شهادت بیشتر است.
«خانهای کنار ابرها» مادر شهید، مربی نسل جوان
سیدجلال دهقانی اشکذری در «خانهای کنار ابرها» (۱۳۹۲) زاویه دیگری را انتخاب کرد: تأثیر معنوی مادر شهید بر دو جوان دهه شصتی که اتفاقی به خانه او پناه میبرند.
مادر (با بازی زیبا و اثرگذار آفربین عبیسی) هیچ دیالوگ شعاری ندارد، اما با یک نگاه و به خرج دادن صبری مثال زدنی، چنان تأثیری روی آن دو جوان میگذارد که مسیر زندگیشان عوض میشود. مادر در این داستان با آنکه از شهادت پسرش خبر دارد، اما به دو جوان که میپندارد دوستان پسرش هستند، چیزی بروز نمیدهد تا آنها را دل نگران راهی جبهه نکند. او از عزاداری برای پسرش چشم میپوشد تا برای همرزمان پسرش «مادری» کند.
«دلبری» همسر شهید هم مادر است
«دلبری» (۱۳۹۳)، دیگر اثر سیدجلال دهقانی، اشکذری است. او این بار سراغ همسر شهید میرود. هنگامه قاضیانی در نقش طوبی، زنی که درست در شب عروسی خواهرزادهاش متوجه شهادت همسر جانبازش میشود و باید این خبر را از فرزندانش، عروس و داماد مخفی کند. این فرصت چند ساعته به او فرصت میدهد از نقش یک مادر و همسر قوی فاصله بگیرد و با پیکر همسرش درباره آنچه طی این سالها از سر گذراندهاند صحبت کند.
چرا این فیلمها مهمند؟
این آثار در کنار بسیاری از آثار دیگر مجموعهای نانوشته، اما قابلتعریف میسازند؛ جریانی که میتوان آن را «سینمای مادران شهدا» نام گذاشت. در این آثار، چند ویژگی مشترک دیده میشود:
* هیچکدام مادر را به عنوان یک فرد شکستخورده یا صرفاً آسیبدیده نمایش نمیدهند؛ او در مرکز تجربهای قرار دارد که بخش مهمی از تاریخ معاصر را شکل داده است.
* فیلمها از بیانهای اغراقآمیز دوری میکنند و از طریق جزئیات روزمره (از سفرهای که هنوز برای فرزند چیده میشود تا عکس قابگرفتهای که همیشه در دیدرس است) به دنیای این مادران نزدیک میشوند.
مرکز سینمایی سوره در این سالها نشان داده است برای روایت تجربه مادران شهدا، نیازی به شعر نیست. کافی است دوربین در کنار زنانی قرار بگیرد که هنوز اثر حضور فرزندشان در خانه پیداست؛ مادرانی که گاهی با ورق زدن یک آلبوم یا مرتب کردن وسایل فرزند، بخشی از گذشته را زنده نگه میدارند. همین موقعیتهای ساده، تصویری دقیقتر و باورپذیرتر از واقعیت این مادران ارائه میدهد. اهمیت این فیلمها برای مخاطب در همین رویکرد نهفته است. آثار یادشده تنها ثبت یک خاطره یا مرور یک فقدان نیستند، بلکه امکان مواجهه با زنانی را فراهم میکنند که در سختترین شرایط، مسئولیت خانواده و اجتماع را برعهده گرفتهاند. این فیلمها یادآوری میکنند که آرامش امروز نتیجه انتخابها، فداکاریها و پایداری کسانی است که شاید نامشان کمتر شنیده شود، اما نقششان در شکلدادن به حافظه جمعی و فهم ما از تاریخ معاصر، انکارناپذیر است.
همین پیوند میان واقعیتگرایی، احترام به تجربه زیسته مادران و تلاش برای ثبت ظرایف زندگی آنان، دلیل ماندگاری و اهمیت این فیلمها در منظومه سینمای دفاع مقدس است.