یک معاون وزیر گفته است «شب شروع جنگ ۱۲روزه، حشدالشعبی به یکی از فرماندهان بزرگ ما خبر داده بود که قرار است اسرائیل امشب حمله کند و خانه نباشید، اما آن فرمانده ما گفته بود خانه را نمیزنند»!
کسان دیگری نیز معمولاً از این خبرها در آستین دارند و فضاهای گفتوگوی دونفره هم که تا دلتان بخواهد فراوان شده و هر کس سعی میکند چیزی بگوید که دیگران تا حالا نگفتهاند. بسیاری از مسئولان ریز و درشت هم عین بند تنبان میمانند تا رهایشان میکنی خودشان را مقابل یک میکروفون میکارند و با یک خبرنگار تازهکار سفره دل کوچکشان را میگشایند. قبلاً در نوشتهای با فرنام «تقیه کنید آقایان و از سکوتوره بیاموزید» از رواج روایتهای جورواجور بعد از جنگ از طرف وزیر خارجه گرفته تا دبیر اسبق شعام تا دیگران نوشته بودم و اینکه این جور گسیختگی در افشای مسائل داخلی و نظامی فقط در ایران است که حساب و کتاب ندارد. همه از هم سبقت میگیرند که بگویند در زیر لحاف خبرهای محرمانه چه دیدهاند و شنیدهاند و آن را با رسانهها بازگو میکنند. با آنکه اگر عقلی بود باید بهگونهای رفتار میشد که دشمن حتی برای کسب اخبار معمولی از ما مجبور به هزینه سنگین میشد نه اینکه اخبار غیرمعمول و محرمانه خود را به این سادگی و ارزانی در اختیار دشمن قرار دهیم. مسئله این است که گفتن این خبرها خودش نوعی خباثت ذاتی میخواهد. یعنی بر فرض که این خبرها بهرهای از واقعیت هم داشته باشد، اینها را باید حفظ کرد و بازگو نکرد. همچنانکه انتشار فیلم هدفقرارگرفتن رادارها و تأسیسات نظامی ایران از طرف رسانههای داخلی به همان اندازه ناشیانه و احمقانه و منوط به خبث ذاتی افراد است.
رسانهها نباید به سراغ آدمهای کمظرفیت بروند. اگر رفتند نباید هرچیزی را که آنان بر زبان میآورند منتشر کنند. «خبیث را چو تعهد کنی و بنوازی/ به دولت تو گنه میکند به انبازی».
رسانهها و بسیاری از شهروندان نیز معمولاً آموزش سواد رسانه ندیدهاند. در اغلب کشورها در تصادفات و حوادث طبیعی ممکن است صدها نفر تلف شوند، اما حتی یک تصویر خونین از جسد مرده و زنده زخمی نشان داده نمیشود. در ایران خانواده یک مسئول دچار حادثه شدهاند و هنوز در خودرو هستند و آمبولانس هم نرسیده است که شهروند بیمسئولیت و رسانه نادان موبایلش را از جیبش درمی آورد و فیلم میگیرد و روی تصویر هم با افتخار صداگذاری میکند و ساعتی بعد تمامی دنیا این تصاویر را میبینند!
طرفه آنکه رسانه دقیقاً آنجایی که باید باشد و از مسئولان بابت عملکردشان سؤال کند، یا غایب است یا همراه! و اگر یک خبرنگار سمج در جایی پیدا شود که بخواهد بر فرض از یک واقعیت سؤال کند، مقام مسئول ترجیح میدهد او را به آب بیندازد! سؤالاتی که در نشستهای خبری دولت و قوای دیگر از سخنگویان پرسیده میشود خود گواهی است بر بیماری رسانهها. یعنی دقیقاً جایی که باید صریح و جدی و منطقی و پرسشگرانه وارد شوند، دقیقاً همان چیزی را میپرسند که خانم یا آقای سخنگو خودش را آماده کرده است که بگوید یا میتوانست در یک بیانیه مطبوعاتی از قبل منتشر کند.
در امریکا توییتر (ایکس) را «رسانه بدون ادیتور (سردبیر)» نامیدند و آن را خطری برای افکارعمومی میدانند. اکنون با پدیده «هر فرد یک رسانه» مواجهیم. مردم نیز در گوشی موبایل خود زندگی میکنند. فقط چیزی به سرعت دیده و گسترش داده (وایرال) میشود که در گوشی عرضه شود و دریافتنی باشد. این پدیده نیز کنترلشدنی نیست، اما آموزش سواد رسانه و برخی فرهنگسازیها شدنی است. بهتر است رسانههای رسمی از خود شروع کنند تا الگوی رسانههای بدون سردبیر باشند.
| سردبیر