به تقویم هجری قمری ۲۶ جمادیالاول سالروز درگذشت اندیشــــمند سیاستدان، زعیم و مرجع وقت علامه میرزا محمدحسین نائینی بود که هم نقشآفرینی فکری قابلاعتنایی در نهضت مشروطیت داشت و هم با یکی از کتابهایش «تنبیهالامه و تنزیهالمله» و ترسیم نظام تصمیمسازی به شخصیتی تأثیرگذار در اندیشه سیاسی اسلامی تبدیل شد.
میرزای نائینی در این کتاب که آن را در ربیعالاول ۱۳۲۷ نوشته است، به مطالبی از جمله لزوم تشکیل حکومت اسلامی و به تعبیر وی «حکومت ولایتیه»، تشکیل مجلس شورا و به تعبیر وی «مجلس مبعوثان» که منبعث از رأی مردم باشد اشاره میکند و میافزاید که آرای صادره از سوی این مبعوثان به شرطی مشروعیت دارد که از سوی «جمعی از مجتهدان عدول یا مأذونین از طرف آنان»، مورد «تصحیح و تنفیذ و موافقت» قرار گیرد، یعنی همان «شورای نگهبان» امروزی در جمهوری اسلامی ایران.
از عجایب دنیای روشنفکری بیمار ایران اینکه از میان همه سرفصلها و مطالب این کتاب گرانمایه، فقط و فقط به بخش مجلس و رأی مردم آن پرداختند تا بتوانند با آن مقابلهای با استبداد داشته باشند و از دیگر بخشهای تصریحشده در کتاب سوتزنان گذشتند و اشارهای به آن نکردند و نمیکنند.
خود مرحوم نائینی در این کتاب تأکید کرده است که مطالب این کتاب که امروزه دستمایه نوع بشر قرار گرفته، «اصول تمدن و سیاسات اسلامیه»ای است که «از کتاب و سنت و فرامین صادره از حضرت شاه ولایت علیه افضل الصلاه والسلام» و دیگر معصومان (ع) اخذ شده است. با اینحال مجاهد نستوه آیتالله طالقانی که این کتاب را در دوران رژیم پهلوی تصحیح کرده، مقدمهای مفصل نوشته و به چاپ سپرده است، با اشاره به اینکه برای حکومت مشروطه، «علمای بزرگ دین و مراجع و مسلمانان متدین برای استقرار آن پیشقدم شدند»، تصریح میکند که ما شیعیان معتقدیم بعد از خداوند متعال و امامان معصوم علیهمالسلام عصمت دارند، «کار اجتماع باید به دست علمای عادل و عدول مؤمنین باشد که هم عالم به اصول و فروع دیناند و هم خود محکوم به ملکه عدالت» و مردم و رأیدهندگان هم باید اوصافی را که ذکر شد داشته باشند یعنی «اراده و فکر و قوای درونی آنان یکسره تسلیم قوانین الهی باشد.» وی سپس به طرفدارانی که درست نمیدانند مشروطه را چگونه از نظر دین اثبات کنند و مخالفان بیغرضی که سخن روشنی در اینباره ندارند میپردازد و اینکه در نتیجه این وضعیت، عموم مردم در این زمینه مردد و گیجاند. طالقانی آنگاه استبداد و وضعیت رژیم شاهنشاهی پهلوی را نتیجه همین امر توصیف میکند و مینویسد: «حکومت مشروطه در ایران و دیگر کشورهای اسلامی به این صورت در آمده است که مینگرید»!
در هر صورت، در نتیجه این وضعیت و سوءاستفاده اجانبی، چون انگلیس و کنار زدن دین و نظارت مکتبی بر مصوبات مجلس برآمده از آرای مردم را خیلی زود خود میرزای نائینی متوجه شد و بهسرعت دستور جمعآوری کتاب خودش را داد و حتی تا آنجا که توانست از کسانی که کتاب را تهیه کرده بودند پس گرفت تا در گناه استیلای بیگانگان بر سرنوشت مسلمانان شریک نباشد.
روشنفکران و سیاستبازان زیرک علاوه بر بخشهای پیشگفته کتاب، از این اقدام مهم و بامعنای علامه نائینی هم با سکوت گذشتند تا در نتیجه آن اجانب راحتتر و بیشتر به جولان دادن در حکومتهای کشورهای اسلامی ادامه دهند.
این سکوت و بیتحرکی و تلاشنکردن برای تبیین حقیقت باعث شد که مشروطه با مدل انگلیسی و غیرالهی و سکولار آن مورد تأیید قاطبه علما قرار بگیرد یا قلمداد بشود. اگر این سکوت نبود، درست چهار ماه بعد از نگارش این کتاب، کسانی، چون شیخ فضلالله نوری که شعار «مشروطه مشروعه» میدادند، به بالای دار نمیرفتند و یپرمخان ارمنی قصد سوزاندن جنازه مطهر شیخ شهید را نمیکرد و یکی از سران مجاهدین بالای سر جنازه نمیآمد و دگمههای شلوارش را باز نمیکرد و بر پیکر مطهر آیتالله شهید وقیحانه جسارت نمیکرد.
اگر آنزمان رسانه تنها در منابر علما خلاصه میشد و آنان در آگاهسازی توده مردم کوتاهی کردند، امروزه که رسانه هم از حیث تنوع و هم از لحاظ کمیت و هم از لحاظ کیفیت قابلمقایسه با زمان علامه نائینی نیست، وضعیت بهتری نداریم! آن روز فقر یا آدرس غلط تریبونها را داشتیم و امروز با بمباران رسانههای متنوع دشمنان دین و معنویت و حکومت الهی و کمکاری و قصور آگاهان و دانایان و روشنگران جامعه مواجهیم و باز هم آش همان آش است و کاسه همان کاسه و اگر اتفاق خوبی نیفتد و علما و روشنگران بر تبیین حقیقت و ارائه صحیح و مؤثر این حقیقت دست نزنند باز هم شهید میدهیم و باز هم اراذل و اوباش و دشمنان بر جنازه حقیقت دستافشانی و پایکوبی خواهند کرد. چنان مباد.