جوان آنلاین: زنان نقش تعیینکنندهای در جامعه دارند و زن همواره به دلیل نقش مادری و توانایی زایش مورد ستایش بوده است. در فرهنگ همه ملل و مذاهب، مادر مقامی ویژه دارد؛ نخستین مربی، نخستین عاشق و نخستین کسی است که در زندگی هر انسانی نقش میپذیرد. بدون تردید شخصیت انسان تا حد زیادی در دامان مادر شکل میگیرد. این نقش و جایگاه چنان ارزشمند است که در تمام ادیان الهی به ویژه دین اسلام به اهمیت این نقش اشاره شده است.
امروزه مادری کردن در جامعه ما متأثر از دیدگاه لیبرالیسم غربی است که تأکید به مسئولیت فردی، رقابت، استقلال و مصرفگرایی است و ما از هویت مادر به سمت مادر کامل بودن در حال گذار هستیم، یعنی از مادری که نقشی جز مادرانگی، فرزندآوری و تربیت فرزند ندارد تا مادری که باید بینقص و بیکم و کاست باشد! باید این واقعیت را پذیرفت که مادر شدن با تغییرات جسمی، روحی، روانی و گاه اجتماعی همراه است. تغییرات جسمی متأثر از نگاه نئولیبرال است که اهمیت به بدن و خاص و جذاب بودن اندامهای جنسی زنانه را به عنوان معیار زیبایی مورد تأکید قرار میدهد.
کیت کریگان در کتاب (جامعهشناسی بدن) به بررسی جایگاه بدن در بافت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی میپردازد و در جایی از آن اشاره میکند که چگونه بدن به عنوان رسانهای برای بیان ارزشها تبدیل میشود. او همچنین به مسائلی مانند مجازاتهای بدنی، سانسور بدن در رسانهها یا فشار برای تطابق با ایدهآلهای زیبایی میپردازد.
در جامعه امروز، زیبا بودن و خوشاندام بودن جزو معیارهای برتری و اعتمادبهنفس برای زنان به حساب میآید و اگر میخواهند در دنیای واقعی و مجازی همواره مورد تأیید باشند، باید خود را با ایدهآلهای زیبایی تطابق دهند که این منطبق بودن با ایدهآلهای زیبایی که امروزه لاغری و اندامهای زنانه برجسته و خاص به عنوان بخشی از آن تعریف میشود، قطعاً در فرایند بارداری و شیردهی تحت تأثیر قرار میگیرد و تجربه دوباره و چندباره این فرایند آنها را از ایدههای زیبایی فاصله میدهد، به این خاطر شاید مهمترین دلایل زنان جوان برای نیاوردن فرزند این است که اندامشان خراب نشود! آنها با ممانعت از پذیرفتن این نقش میخواهند در تفکر و نگاه عمومی همیشه زیبا و جذاب بمانند.
از نظر تغییرات روحی و روانی اضطرابهای مادر در طول ۹ ماه بارداری را که شامل نگرانی از سلامت جنین، ویارهای حاملگی و ضعف و ناتوانی در این ایام است، میتوان اشاره کرد. افسردگی پس از زایمان با آمار ۲۰ تا ۲۵ درصد نیز از پیامدهای تغییرات روحی و روانی بارداری و زایمان است.
مسئله قابل توجه دیگر، توقعات غیرواقعی اطرافیان از یک تازه مادر پس از تحمل دوران بارداری و فشار زایمان است، ولی اگر واقعبینانه به ماجرا نگاه کنیم تولد فرزند مانند هر رویداد دیگر زندگی است، این رویداد دوستداشتنی نیز مملو از هیجانات مختلف مانندشادی، غم و اضطراب است و این تنوع هیجانی که مادر تجربه میکند کاملاً طبیعی است.
زن به عنوان یک مادر حق دارد گاهی احساس خستگی کند، غمگین شود یا حتی گریه کند. ترس از مسئولیت بزرگ مادری همانقدر طبیعی است که شادی مادر هنگام اولین لبخند نوزادش طبیعی است و در نهایت اینکه قرار نیست فقط هیجانات خوشایند را تجربه کنیم و تجربه طیف وسیعی از هیجانات خوشایند و ناخوشایند بخش جداییناپذیر والد بودن است. نکته دیگر حائز اهمیت اینکه مادران باید از تلاش برای عالی بودن دست بردارند و اینکه قرار نیست یک مادر کامل باشند. کامل نبودن ایراد ما نیست واقعیت ما و واقعیت هر انسانی است. هیچ چیز به اندازه کمالگرایی به تجربه ناب مادری ضربه نزده است. مادر باید نقاط ضعف خود را در کنار نقاط قوت خود بپذیرد و از اینکه یک مادر معمولی و کافی است، لذت ببرد. اما نرخ پایین زاد و ولد و کاهش آمار جمعیتی گواه آن است که نگاه مثبت و مؤثر به مادری و این جایگاه مقدس دچار دگرگونی شده که همانا این دگرگونی در دیدگاه به معنای ارزیابی منفی یا کم اهمیت شمردن نقش مادری در جامعه است که با حاشیهای و غیرمهم تلقی شدن آن از طرف نوفرهنگ جامعه، مردان و همچنین کمرنگ شمردن این نقش از سوی خود زنان، آنان را به ایفای این نقش بیعلاقه میکند، ولی بانوان و مادران آگاهمان نباید اجازه دهند احساس سرخوردگی و کوچک شمردن این جایگاه ارزشمند از سوی کلیشههای الگو گرفته شده از فرهنگ نئولیبرالیسم غربی آنان را از بهرهمندی از فضیلت و ارزش مادری باز دارد و آنان را از تجربه دوباره و چندباره این نقش مؤثر تربیتی مطابق فرهنگ ایرانی- اسلامی نسل آیندهمان برحذر دارد.