با اینکه بوی الرحمان مؤلفههای قدرت رژیم صهیونی بلند شده و نتانیاهو در انزوای جهانی و واکنش خجولانه اروپا در تحریم کوچک اقتصادی و ناتوانیهای نظامی در غزه و ایستادگی مقاومت در ویرانههای غزه و بسیاری از چالشهای راهبردی گرفتار است و برای نجات اقتصاد بحرانی رژیم فقط وعدههای سر خرمن خودکفایی میدهد، به قطر حمله کرده و محل استقرار تیم مذاکراتی حماس را هدف قرار میدهد. نتانیاهو چند روز قبل و بعد از وزیر محکوم به جنایتکاریاش اسموتریچ نه تنها اعلام کرد چیزی به نام دولت فلسطین وجود نخواهد داشت، بلکه در جایگاه یک مأموریت الهی! تحقق اسرائیل بزرگ را با اشغال شش کشور عربی و بخشهایی از ترکیه نیز اعلام کرده بود ولی حالا نشان داد که قوانین و عرف بینالمللی و حاکمیت کشورها و مصونیتهای دیپلماتیک و همه قواعد انسانی و بینالمللی و سازمانهای بینالمللی را زیر پا گذاشته، میانجی و مذاکرهکننده را هم یکجا هدف قرار میدهد. البته با اینکه رژیم صهیونی مثل همیشه سعی کرده روایت و داستانهای هالیوودی از این عملیات را ارائه کند ولی حمله به قطر و هدف تروریستی برای به قتل رساندن مقامات حماس، شکست خورد. اگرچه بسیاری از سؤالات در بیفایده بودن اعتماد به امریکا و خریدهای میلیاردی سلاح از آنها یا پیمانهای امنیتی و دفاعی و پایگاههای امریکایی و انگلیسی در قطر یا اینکه سیستمهای دفاعی در قطر و عربستان در مقابل نقض حاکمیتهایشان در پرواز یا عبور موشکهای اسرائیلی مطرح است و حتی شواهد همکاری و اطلاع قطعی امریکا از این حمله نیز مطرح است، ولی باید دید خروجی کنفرانس سران عرب و اسلامی در قطر در مقابل این تجاوزگری و وحشیگری ژنتیک صهیونی چیست. اسرائیل و نتانیاهو که در تمامی پروندههای منطقهای جنگ ناتمام و ناموفق را در دو سال گذشته به اجرا گذاشتند، به شدت نیازمند یک پیروزی قطعی در غزه هستند و فریبکاری و ناجوانمردی امریکا در چهره میانجی هم نتوانسته طرح تحمیلی مذاکرات و توافق توقف جنگ را به نتیجه برساند. نتانیاهو انتظار دارد قطر و بقیه کشورهای عربی و اسلامی در عین حال که در دهههای گذشته همه خوشخدمتیها را به امریکا و رژیم صهیونی انجام دادهاند، در مذاکرات آتشبس، همه وجدان و غیرت خود را زیر پا گذاشته تا طرح امریکایی ویتکاف را به نتیجه برسانند و نتانیاهو در یک پرونده پیروز کامل باشد. حمله به قطر فقط یک پیام در بر نداشت که منحصر به غزه باشد، بلکه در کنار آن، زنگ خطر نابودی حاکمیتهای عربی و اسلامی و پذیرش سلطه مطلق صهیونی را نیز منعکس میکرد. سران عربی در دوحه جمع شدند ولی فقط یک کشور عربی به نام یمن را دعوت نکردند که در حال دفاع از غزه و مردم مظلوم و گرسنه است که روزانه باید انواع جنایتهای ضد بشری و جنایات جنگی کینهتوزان صهیونیست را تحمل کنند. خروجی نشست سران عرب و اسلامی، خط و نشانهای همیشگی و فاقد یک اقدام مؤثر و بازدارنده بود. نه تنها برای دفاع از انسانیت و حقوق مشروع مردم غزه، بلکه برای دفاع از خودشان نیز تصمیم نگرفتند و حکومت یمن به تنهایی، بهعنوان نماد غیرت و اصالت عربی و انسانی و اسلامی باقی ماند. قطر به دنبال پیمان دفاعی با امریکاست و هشدارهای سریع وزیر خارجه امریکا (روبیو) در حمایت قطعی و کامل از جنایات رژیم و ممانعت از هرگونه اقدام عملی علیه رژیم، حاصل شد و نتانیاهو هم به سران عرب هشدار داد که جایگاه خودشان را درک کرده و از غزه فاصله بگیرند. قطر برای امنیت خود به دامان دژخیم پناه برد و عربستان به دنبال پیمان دفاعی با پاکستان است تا با رشوهپراکنی، نه در برابر قلدری و تجاوزگری رژیم و امریکا، بلکه برای مقابله با یمنیها و استمرار خدمت به امنیت رژیم و سیاستهای امریکا به پیش رود. ترکیه که تحریم اقتصادی را پیشنهاد کرده، یکی از اصلیترین تأمینکنندگان تجاری اسرائیل است و اردن به عنوان کمربند امنیتی شرق سرزمینهای اشغالی و دروازه شرقی ترانزیتی و وطن جایگزین برای فلسطینیهایی که قرار است از همه سرزمین فلسطین اخراج شوند، مشغول انجام وظیفه است.
امارات که عقبه اصلی رونق فعلی خود را به انگلیسیها و صهیونیستهای بینالمللی مدیون است، در کنار همه انواع خدمات اطلاعاتی، شریان اصلی تأمین مالی و ترانزیتی و پوشش رسانهای برای رژیم را عهدهدار است و فقط به توصیف تجاوز صهیونیستها پرداخت. مصریها در عین حال که پیشنهاد و پیمان دفاع دستهجمعی دادند ولی در کنار بقیه کشورهای عربی منطقه، به همکاری امنیتی، اطلاعاتی و اقتصادی با رژیم ادامه میدهند.
این در حالی است که میدانند همگی در صف ذبح و قربانی شدن و دوشیده شدن و تجاوز و کرنش قرار دارند ولی به بیانیهخوانی اکتفا کرده و یمن محاصره شده که مردانه در مقابل امریکا در دریای سرخ و در مقابل رژیم سفاک صهیونی، امنیت و اقتصاد این رژیم را فرسایش داده است، در این میدان غیرت و انسانیت ایستاده است.