جوان آنلاین: محمودرضا رضایی گفت: کار در سینمای مستند، سینمای ایران و برنامهسازی به حدی سخت است که گاهی سال اول فرد متوقف و بیانگیزه میشود.
محمودرضا رضایی، کارگردان و فیلمساز در گفتوگو با «جوان» بیان کرد: به عنوان مثال کیشلوفسکی میگفت «سینما را وسیلهای برای کشف و شهود میدانم»، برداشت من هم از هنر به معنای کلی، نزدیک به تعریف تولستوی است و فیلم خوب را فیلمی میدانم که تأثیرگذار باشد و قابلیت تغییر ایجاد کردن را داشته باشد و تعهد ایجاد کند. کارگردان «خیابان سوم سئول» افزود: نه به این معنا که اگر فیلمی خیلی بیننده داشته باشد، فیلم خوبی است. با این توضیح که فیلم خصوصیات فنی و هنری به معنی آرت داشته باشد، اما با مردم بیگانه نباشد و مردم آن را بفهمند. به اعتقاد این کارگردان، شاید تعریف هنر برای هنر در برخی هنرهای هفتگانه توجیه داشته باشد، اما سینما وابسته به آحاد مردم است. فیلم برای این ساخته میشود که مردم ببینند و خیلی متفاوت از نقاشی است. فیلم خوب باید پیامی برای گفتن داشته باشد و حرکتی ایجاد کند و عامل تفکر باشد. فیلم خوب باید مخاطب خود را به فکر فرو ببرد و در مجموع ماندگار باشد و تأثیر آنی در جامعه داشته باشد. رضایی با اذعان به اینکه فیلم خوب باید با مسائل جامعه ارتباط داشته باشد و گفتمان نزدیکی بین مردم و فیلمساز به وجود آورد، ادامه داد: از سویی فیلم خوب از یک فیلمساز خوب خلق میشود. نمیتوان انتظار داشت کسی دانایی و جهانبینی و اشراف به مسائل جامعه نداشته باشد و اثری قابل دیدن خلق کند. نویسنده رمان «تردیدهای یک شب بارانی» تأکید کرد: اگر پای صحبت فیلمسازهای بزرگ بنشینیم، حرف برای گفتن دارند و دانایی و جهانبینی دارند. این فیلمساز به جایی رسیده و بعد توانسته اثری برای جامعه خلق کند که بر دل مخاطب بنشیند. وی در خصوص نحوه ورود خود به دنیای سینما نیز گفت: من از کودکی حتی قبل از دوران مدرسه به سینما علاقه داشتم. ما در خانهمان اتاقی اضافی داشتیم که رختخوابها را میگذاشتند. بیشتر اوقات تنهاییم را در آنجا میگذراندم و در کنار رختخوابها در دنیای کودکیام فیلم میساختم. آن زمان فیلمهای وسترن نمایش داده میشد. کارگردان فیلم «ترانههای ناتمام» افزود: در دوران نوجوانی سینمای جوان اولین جایی بود که فیلمسازی را تجربه کردم و در ۱۸ سالگی دو فیلم ساختم. کنکور دادم و از بازیگری فرهنگسرای نیاوران قبول شدم. برای مصاحبه رفتم که شخصیتهای بزرگ سینمایی مصاحبه میکردند. متأسفانه از سر ناآگاهی و خامی با این افراد مجادله کردم. هرچند در نهایت بازی کردم و تشویق شدم، اما از مصاحبه رد شدم و تولید خواندم. وی اضافه کرد: این جریان را در فیلم «بنبست» آوردم که خودم بازیگر بودم و جایزه بهترین بازیگر مرد را هم این فیلم کسب کرد. میتوانم بگویم سینما زندگیام بوده و در زندگی کاری جز فیلمسازی نداشتم. سینمای مستند را دوست دارم و با تمام وجود عاشق آن هستم و در سر صحنه تولید آن هم با تمام وجود حاضر میشوم. با وجود همه شرایط بدی که وجود دارد، خوشحالم که این مسیر را انتخاب کردم. وی همچنین در مورد فیلمهایی که تأثیر زیادی داشته است هم گفت: دو فیلم تأثیر زیادی روی من داشتند؛ یکی «دزد دوچرخه» و دیگری «چهارصد ضربه». دزد دوچرخه شناسنامه نئورئالیست ایتالیاست و چهارصد ضربه هم شاخصه موج نوی سینمای فرانسه است. از سویی به دلیل اینکه مستندسازی علاقهمندی من است، دزد دوچرخه را به دلیل فیلمبرداری متفاوت و خارج از فضای استودیویی دوست داشتم. این نویسنده اضافه کرد:، اما شخصیت سینمایی هنری شاریر با بازی استیو مک کوئین در فیلم پاپیون بیشترین تأثیر را در شخصیت من گذاشت. عادت ندارم فیلمی را به دفعات ببینم، اما این فیلمها را به دفعات تماشا کردم، حتی این فیلمها در مسیر فیلمسازی به من کمک کرد. کارگردان فیلمهای مستند اضافه کرد: در سینمای ایران نیز اکثر فیلمهای عباس کیارستمی، بهویژه «زندگی و دیگر هیچ» بر جهانبینی و سبک فیلمسازیام تأثیر گذاشت و بسیار الهام گرفتم. این فیلم، فیلم بزرگی است که سکانسهای آن در ذهنم حک شده است.