سالها پیش لطیفهای بین مردم رایج شده بود که امریکاییها میلیونها دلار صرف سرمایهگذاری روی اختراع خودکاری کردهاند که در فضا و در نبود نیروی جاذبه بنویسد، اما روسها با یک مداد مسئله را حل کردند.
این مثال سندیتی ندارد و منابع معتبر نشان میدهد ناسا چنین هزینهای انجام نداده و مدادها هم در شرایط بیوزنی قابل استفاده نیستند، اما واقعیتی در دل این مثال وجود دارد و آن این است که خیلی وقتها ممکن است در حل یک مسئله حواس ما صرفاً به راهکارهای پرهزینه باشد.
در واقع این یک خطای ذهنی است که ما اغلب گمان میکنیم راهکاری سودمند است که ظاهری مدرنتر، شیکتر و پرهزینهتر باشد.
این داستان درباره دو راهکار سدسازی و آبخوانداری نیز صدق میکند. سالها سدسازی در ایران و بسیاری از کشورهای دیگر به عنوان یک راهکار مدرنتر، پرهزینهتر، پرشکوهتر و تبلیغاتیتر دیده شده است.
سالها در صفحه تلویزیون کشورمان یک صحنه تبلیغاتی فوقالعاده برای مقامات عالی اجرایی از جمله رئیسجمهور افتتاح سدهایی بود که هر اندازه طول و ارتفاع تاج آن عظیمتر بود، نشاندهنده کارایی پروژه به شمار میرفت، با این همه آبخوانداری و نفوذ دادن آب به سفرههای زیرزمینی در عین اینکه در بخش قابل توجهی از ایران میتوانست به کار گرفته شود، چون عموماً تصویری تبلیغاتی و چشمگیر نداشت، به دیده تحقیر به آن نگریسته شد، در صورتی که تجربیات چهرههای درخشان این حوزه از جمله دکتر سیدآهنگ کوثر در استان فارس نشان داد آبخوانداری چه مزایای فوقالعادهای برای بخش قابل توجهی از دشتهای سیلابی کشور میتواند داشته باشد.
سال گذشته نگارنده با دکتر فرود شریفی، رئیس انجمن علمی مقابله و سازگاری با خشکی و خشکسالی مصاحبه داشت، این مصاحبه مصادف با سیلابهایی بود که در آن روزها در سیستانوبلوچستان روی داده بود. در واقع اشاره این چهره علمی به وضعیت پارادوکسیکال و متضاد سیستانوبلوچستان در نوع خود جالب توجه بود و میتواند گرهی از وضعیت بغرنج ما در این زمینه بگشاید.
از یک طرف سیستانوبلوچستان آب ندارد و سالهاست ایران به دنبال حقابه هیرمند است و هنوز هم نتوانسته به این حقابه برسد و از طرفی دکتر شریفی در این مصاحبه میگفت اگر از همین بارشهای اخیر و سیلآسا در جنوب و جنوبغربی کشور به ویژه در سیستانوبلوچستان خوب و عالمانه استفاده شده بود تا بیش از ۱۰۰ سال نیاز آب برای شرب و صنعت در این منطقه تضمین میشد. وقتی این عدد در مصاحبه از زبان این چهره علمی مطرح شد، من با چشمانی گرد از مصاحبهشونده پرسیدم که آیا گوشهای من رقم را درست شنیده است؟ پاسخ وی مثبت بود، اما در این میان نکته کلیدی و مهمی وجود دارد که به اندازه آن بارشها و بیشتر از آن اهمیت دارد و حیاتی است.
آن نکته این است: تصویر ذهنی و تفسیر ما از پدیدهها محدودیتهای غمباری را بر زندگی ما تحمیل کرده است، مثلاً ما سیل را همیشه ویرانگر تعریف کردهایم.
رسانهها هر وقت که سیل را نشان دادهاند، سعی کردهاند تصویری مخرب، مصیبتبار، ویرانگر و غیرمفید از آن ارائه کنند، اما چهرههای علمی که سالها در این زمینه پژوهش کرده و به صورت عملی هم در این زمینه گامهای درخشانی برداشتهاند، از جمله پدر آبخوانداری ایران به ما میگوید که چنین برداشت و تصویر ذهنی درست نیست.
مثل این است که ما باد را متهم میکنیم، اما کسی میآید به این فکر میکند که چگونه میتوان از انرژی جنبشی باد برای چرخاندن پرههای توربینهای بادی و تبدیل آن به انرژی برق استفاده کرد.
سیلاب میزان قابل توجهی آب است که اگر استانهای ما در زمینه آبخوانداری مقدمات لازم را فراهم کرده باشند، میتوانند از این آب فراوان در راستای تغذیه سفرههای زیرزمینی و آبخوانها استفاده کنند.
همچنان که در آن مصاحبه از زبان دکتر شریفی شنیدم که نیاکان ما از تکنیکهای مختلفی برای مهار و مدیریت آب استفاده میکردند: دگار، هوتک، بندسار، خوشاب، چاه نیمه، آب انبار، گوراب و آببندان روشهای کارا و مطمئنی بوده و توانسته بودند سالها مردم ایران را در شرایط اقلیمی خاص خود سرپا و مصون نگه دارند.
پس این موضوع را در نظر بگیریم که نداشتن تصویری واقعبینانه از سرزمین و اقلیم تا چه اندازه به ما ضربه زده است.
بارها و بارها تکرار میکنیم که ایران در یک اقلیم و کمربند خشک قرار دارد که به یک معنا درست است، اما در همین اقلیم خشک، پدیدههای آب و هوایی روی میدهد که اگر ما هشیار باشیم و از پیش تمهیدات لازم برای بهرهبرداری از آن را فراهم آورده باشیم، میتوانیم نیازهای خود را به ویژه در حوزه کشاورزی تأمین کنیم و به منابع پایدار آب برسیم، به جای آنکه با دستدرازی به ذخایر آبی که هزاران سال در سفرههای زیرزمینی پسانداز شده است، سرمایههای نیاکان خود را غارت کنیم.