در میدانهای نبرد، همیشه گلولهها تعیینکننده نیستند. گاهی یک تصویر، یک جمله یا حتی یک سکوت، ورق جنگ را برمیگرداند و در روزگاری که «جنگها پیش از میدان، در رسانهها تعیین میشوند»، داشتن فرماندهانی که میدان نبرد را در ساحت ذهن و دل مردم نیز بشناسند، نعمتی بینظیر است. سپهبد شهید حسین سلامی، یکی از آن معدود فرماندهان بود؛ مردی که رسانه را نه ابزاری زینتی، بلکه بخشی جدی از «جغرافیای نبرد» میدانست. او با همان دقتی که طرح عملیات موشکی را بررسی میکرد، روایت عملیات را نیز میساخت؛ با همان جدیتی که نقشهنظامی را میدید، میدان ذهنها و قلبها را هم تحلیل میکرد. او فرماندهای بود که در میدان روایت، همواره یک قدم جلوتر از دشمن حرکت میکرد.
رسانه در منظومه فکری شهید سلامی: از ابزار تا میدان نبرد
شهید سلامی از نخستین فرماندهانی بود که رسانه را در جایگاه راهبردیاش دید؛ نه فقط بهعنوان ابزار انتقال پیام، بلکه بهمثابه «عرصهای تعیینکننده از جنگ ترکیبی». در دیدگاه او، جنگ شناختی بخشی از نبرد همهجانبه دشمن بود، و رسانه در این جنگ، هم ابزار تسخیر ذهن و هم سنگر دفاع از حقیقت است. بارها در جلسات راهبردی با صراحت میگفت: «اگر ما در میدان رسانه شکست بخوریم، هیچ پیروزی در میدان واقعی برای ملت ما معنا نخواهد داشت.» برای او، رسانه نه زائدهای تبلیغاتی، بلکه امتداد میدان دفاع از انقلاب بود.
گفتمان «ابتکار در جنگ رسانهای»
یکی از مهمترین مؤلفههای رویکرد رسانهای شهید سلامی، تأکید بر «ابتکار عمل» بود. او بارها هشدار میداد، در جنگ رسانهای نمیتوان منفعل بود. نگاهش این بود که روایت نخست از هر حادثه، میدان را برای روایتهای بعدی تعریف میکند. بنابراین، تا زمانی که ما روایت نساختهایم، حقیقت در بند روایت دشمن است.
در اوج بحرانهای داخلی یا تهدیدات منطقهای، میگفت: «دشمنان روی ذهن ملت ما عملیات میکنند؛ ما باید روایت حق را با صدای رسا و تصویر شفاف به میدان بیاوریم. تأخیر در روایت، شکست است.»
نمونه عملی این گفتمان را در واکنشهای رسانهای به ترور شهید حاجقاسم سلیمانی، پاسخ موشکی به پایگاه عینالاسد، یا فتنه آفرینیها و ناآرامیهای اجتماعی سالهای اخیر میتوان دید. در همه این صحنهها، «ابتکار در روایت» راهبردی بود که او بر آن پای میفشرد.
روایتگری اقتدار، تبدیل قدرت سخت به قدرت نرم
شهید سلامی در عین آنکه یکی از نظریهپردازان ساخت قدرت سخت در سپاه بود، اما شاید از معدود فرماندهانی بود که به ضرورت «ترجمه رسانهای قدرت» با تمام وجود باور داشت. او میگفت: «قدرتی که دیده نشود، معادل با ضعف است؛ باید قدرت خود را هنرمندانه به تصویر بکشیم.»
از همین رو بود که در رزمایشهای مهم مانند پیامبر اعظم (ص)، ساخت مستندات تصویری، روایتسازی رسانهای و هماهنگی پیامهای رسانهای، جزء اولویتهای او بود. او حتی برای نحوه انتشار تصاویر موشکها، شیوه فیلمبرداری از یگانهای عملیات ویژه و موسیقی متن نماهنگهای نظامی نیز ملاحظاتی داشت. همهچیز باید پیام اقتدار را منتقل میکرد. در نگاه او، تصویر موشک، تصویر بازدارندگی بود؛ تصویر شهید، تصویر ماندگاری ارزشها و تصویر فرمانده در میدان، تصویر امید ملت محسوب میشد.
شکست «ایرانهراسی» با مهندسی تصویر ملی
یکی از جبهههایی که شهید سلامی بهدرستی آن را شناسایی کرده و برای آن برنامه داشت، جبهه جنگ روانی غرب با محوریت «ایرانهراسی» بود. او باور داشت، دستگاههای رسانهای دشمن، تلاش میکنند تصویر ایران را بهمثابه کشوری متحجر، خشن، منزوی و تهدیدکننده ترسیم کنند. برای مقابله با این خط، دستورالعمل صریحش این بود: «ایران را آنگونه که هست، نشان دهید: ملت بزرگ، هوشمند، ریشهدار، مقتدر، مظلوم و در عین حال مهاجم به ظلم.»
از همین رو بود که در سفرهای استانی، دیدارهای مردمی، سخنرانیهای عمومی و حتی در انتخاب واژهها، سعی میکرد تصویر منسجم و عزتمندی از ایران ارائه شود. گاهی میگفت: «اگر دشمن تصویری جعلی بسازد و ما تصویری حقیقی نسازیم، او پیروز جنگ روانی خواهد شد.»
رسانه مردمی، میدانداری جوانان مؤمن انقلابی
شهید سلامی از نخستین فرماندهانی بود که به توان و انگیزه جریان جوان مؤمن در جبهه رسانه ایمان داشت. او نهتنها به رسانههای رسمی، بلکه به میدان دادن رسانههای غیررسمی جبهه انقلاب و عاشق ایران نیز تأکید میکرد. باور داشت، عرصه رسانه را نمیتوان از بالا اداره کرد؛ باید به خلاقیت جوانان اعتماد کرد.
در جمعی خصوصی گفت: «امروز نوجوانی در فلان نقطه ایران با یک گوشی (تلفن همراه) میتواند علیه ارتش رسانهای دشمن بجنگد؛ اگر ایمان و شناخت داشته باشد، رسانهاش از توپ ما مؤثرتر است.»
زبان، صدا، واژه: سلاحهای غیرفیزیکی
یکی از نکات قابل تأمل در سبک فرماندهی رسانهای شهید سلامی، دقت او در انتخاب واژهها و نحوه سخنگفتن بود. برای او، واژهها ابزار جنگ بودند. گاهی جملهای میساخت که نهتنها مخاطب داخلی، بلکه رسانههای خارجی را نیز تحتتأثیر قرار میداد. مثالها بسیار است: «انتقام سخت خواهد آمد»، «ما در جغرافیای وسیعی از کره زمین حضور داریم»، «رژیم صهیونیستی از درون فروپاشیده، دیگر برای ما تهدید نیست» او هیچگاه از واژههای منفعل، مبهم یا تدافعی استفاده نمیکرد. همیشه تلاش میکرد «روحیه»، «اقتدار»، «امید» و «اعتماد» را در کلامش بدمد.
رسانه در میدان فتنه و ناآرامی: تثبیت روایت حق
در سالهای اخیر، با بروز فتنههای ترکیبی، شهید سلامی صحنهگردان تثبیت جبهه رسانهای انقلاب بود. از فتنه ۹۶ تا ناآرامیهای ۱۴۰۱، او فهمی عمیق از ماهیت جنگ شناختی دشمن داشت. تأکید میکرد: «اینها جنگ رسانهای علیه انقلاب است؛ باید پیش از آنکه مخاطب دچار تردید شود، روایت درست را به گوشش برسانید.»
در چنین فضاهایی، با آنکه فرماندهکل بود، اما گاهی مستقیماً وارد میدان میشد، روایت میساخت، پیام میداد، از هنرمندان و رسانهها میخواست به میدان بیایند. او مرز نظامیگری و رسانهایگری را شکسته بود. چون میدانست امروز میدان نبرد، در شبکههای اجتماعی، در ذهن نوجوان ایرانی، در روایتهای کوتاه و اثرگذار است.
شهادت در میدان جنگ رسانهای دشمن
در نبرد ۱۲روزهای که منجر به شهادت او شد، شهید سلامی باز هم در خط مقدم جنگ روانی قرار داشت. صراحت، صلابت و آرامش کلامش در روزهای پایانی عمرش، برای بسیاری الهامبخش بود. حتی در آستانه عملیات وعده صادق۳، روایتسازی رسانهای از اقدام قریبالوقوع ایران را هوشمندانه و قدمبهقدم هدایت کرد؛ آنچنان که محاسبات دشمن را برهم زد. بهراستی او تنها در میدان نبرد فیزیکی نبود که فرماندهی میکرد؛ بلکه در میدان جنگ روایتها نیز شهید راه بود.
فاتح جبهه روایت و روایتگری
شهید حسین سلامی، همانگونه که با موشکها، پهپادها و یگانهای نظامی دشمن را به چالش میکشید، با واژه، تصویر، صدا و روایت نیز جبههای را فتح کرد که شاید مهمتر و پیچیدهتر از میدان فیزیکی بود. او فرمانده روایتها بود؛ در میدان جنگ شناختی، از پیشقراولان مقاومت و در دل جوانان مؤمن این سرزمین، راهبری الهامبخش بود. نوشتار را با گزارهای راهگشا از او به پایان میبرم: «در جنگ روایتها، هیچچیز به اندازه صداقت، اقتدار و پیشدستی در روایت، تعیینکننده نیست.»