شواهد آشکار از روندهای امروز نشان میدهد که این مسیر از پیش با دقت طراحی شده بود. خامنهای نهفقط بازیگران غربی را در محاسباتشان به خطا انداخت، بلکه ساختار زمین بازی را نیز از اساس تغییر داد؛ تغییری که حالا، پس از سالها، ابعاد آن برای بسیاری از ناظران آشکار شده است.
ابزارهای غرب ناکارآمد ماند
زمانی آمریکا و متحدانش زمین بازی را بر اساس قدرت اقتصادی، فشار دیپلماتیک و تهدید نظامی طراحی کردند. در این چارچوب، ابزارهایی چون تحریمهای فلجکننده، تهدید به حمله، مانعتراشی در مسیر فناوری هستهای، پروژههای انزوای سیاسی و تلاش برای تغییر درونی ساختار قدرت ایران به خدمت گرفته شد. آنها گمان میکردند با این چیدمان و با اتکا به مهرههای داخلی و خارجی، مسیر تحولات را کنترل میکنند. اما اکنون، پس از سالها کارزار و هزینه، متوجه شدهاند نهتنها زمین بازی را از دست دادهاند، بلکه تمامی نقشهها و ابزارهایشان نیز بلااثر شده است.
در مقابل، آیتالله خامنهای در سکوت و بهدور از جنجالهای رسانهای، مسیر متفاوتی را پی گرفت؛ مسیری که بیصدا اما مؤثر، توازن قدرت را به نفع ایران تغییر داد.
مذاکرات؛ صرفا میدان فرعی
در جریان مذاکرات پیشین، غرب تصور میکرد پرونده هستهای کلید مهار ایران است. اما به نظر میرسد تمام آن گفتگوها تنها یک میدان فرعی بود برای مشغولسازی طرف مقابل. خامنهای بهخوبی میدانست که نتیجه نهایی این توافق ـ صرفنظر از متن آن ـ قابل اتکا نیست. او با آگاهی از بدعهدی غرب، طرح جایگزین را از پیش آماده کرده بود و در این مسیر موفق شد توان موشکی ایران را بهکلی از دایره مذاکرات خارج کند؛ بدون اینکه طرف مقابل حتی فرصت چانهزنی بر سر آن را بیابد.
غرب در حالی غرق در توهم پیروزیهای موقت بود که خبر نداشت در سوی دیگر، ریلگذاری بلندمدت ایران در حال انجام بود. این ریل جدید، اکنون به مسیری تبدیل شده که قطار غرب ناچار است در آن حرکت کند؛ با این تفاوت که فرمان و ایستگاهها، دیگر در دستان تهران است.
وعده صادق خامنه ای، طرحی بلند مدت، نه واکنش لحظهای
در تمام مدتی که غرب سرگرم چانهزنی بر سر پروندهای بود که عملاً به زمین بازی باخته تبدیل شده بود، خامنهای در سکوت، بُرد موشکهای ایران را بینهایت افزایش داد، دقت آنها را میلیمتری ارتقا بخشیده و نقطهزن کرد. در این فرصت پیش آمده، دولبه ذوالفقار به خوبی صیقل خورد؛ سلاحی که نه برای نمایش، بلکه برای لحظهای سرنوشتساز آماده میشد تا در زمان مقتضی، بر گردن فربه دشمنان فرود آید.
آیتالله خامنهای به صراحت اعلام کرده بود: «اگر آنها توافق را پاره کنند، ما آن را آتش خواهیم زد.» او هشدار داده بود که در صورت هرگونه تعرض، جمهوری اسلامی تلآویو و حیفا را با خاک یکسان خواهد کرد. شاید در آن زمان این سخنان برای بسیاری از تحلیلگران غربی و شرقی باورپذیر نبود، اما کسانی که عمیقاً او را میشناختند، میدانستند این وعده دیر یا زود تحقق خواهد یافت و هیچگاه پوچ نخواهد ماند. اکنون، تحولات منطقهای و واکنشهای جهانی به روشنی عمق و جدیت این تهدید را نشان دادهاند. تهران با اجرای حملات موشکی مکرر علیه اسرائیل، حیفا و تلآویو را در آتش فرو برد؛ آتشی که شعلههای آن تا دوردستها زبانه کشید و حتی در آنسوی جهان، نور آن بر پلک بسته کودکانِ خفته در گهوارههای آمریکایی نیز تابید؛ نشانهای آشکار از قدرت و عزم راسخ ایران و وعدهای صادق که دیگر نمیتوان آن را نادیده گرفت.
اکنون غرب به دنبال زدن زیر میز توافق است، اما اثری از آن میز کذایی نمییابد؛ چرا که آیتالله خامنهای نه تنها زمین بازی را عوض کرده، بلکه میز را هم به گونهای دیگر چیده است؛ میزی با قواعدی متفاوت و نوین که این بار نه در وین توسط غرب، بلکه شخص خامنهای آن را در تهران ترسیم کرده است.