جوان آنلاین: در تکراری خطرناک از محاسبات اشتباه گذشته، سه کشور اروپایی — فرانسه، آلمان و بریتانیا — بار دیگر در حال تشدید تنشها با ایران هستند، این بار با تهدید به فعالسازی مجدد تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل (موسوم به «مکانیسم بازگشت خودکار تحریمها») در صورت شکست مذاکرات هستهای میان امریکا و ایران.
این کشورها، چنین اقدامی را ابزاری برای تحت فشار گذاشتن ایران جهت پذیرش امتیازات در برنامه هستهایاش میدانند. اما این اقدام میتواند دیپلماسی را کاملاً از مسیر خارج کرده و خاورمیانه را وارد بحرانی عمیقتر کند.
فرانسه در این ماجرا نقش پیشتاز ایفا میکند و بار دیگر نقش صدای تندرو سه کشور اروپایی را بر عهده گرفته است، مشابه موضع سختگیرانهای که در مذاکرات برجام در سال ۲۰۱۵ اتخاذ کرده بود. در نشستی پشت درهای بسته در شورای امنیت سازمان ملل درباره اشاعه تسلیحات در پایان آوریل، ژان نوئل بارو، وزیر امور خارجه فرانسه، با لحنی جنگطلبانه اعلام کرد اگر مذاکرات میان امریکا و ایران به نتیجه نرسد، فرانسه و شرکای اروپاییاش «لحظهای در بازگرداندن تمام تحریمهایی که ۱۰سال پیش لغو شده بودند، تردید نخواهند کرد.»
هفتهها بعد، پس از آنکه کارگردان مخالف ایرانی، جعفر پناهی، جایزهای از جشنواره فیلم کن دریافت کرد، بارو این افتخار را نمادی از «مقاومت در برابر سرکوب رژیم ایران» خواند. در حالی که تحسین موفقیت یک کارگردان ایرانی اشکالی ندارد، اما نحوه بیان سیاسی و زمانبندی آن — درست در بحبوحه مذاکرات حساس هستهای — از نظر دیپلماتیک ناشیانه بود و بیدلیل تهران را تحریک کرد.
این نوع موضعگیری در راستای الگوی گستردهتر فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی است که مسائل داخلی ایران را با تعهدات هستهای آن در هم میآمیزند، رویکردی که تنها باعث سرسختتر شدن موضع تهران میشود. جای تعجب ندارد که اظهارات بارو در تهران با واکنش تندی روبهرو شد، سفیر فرانسه احضار شد و عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، فرانسه را به خاطر آنچه «ریاکاری در زمینه حقوق بشر» خواند، مورد انتقاد قرار داد.
اما فرانسه تنها نیست. پیتر ماندلسون، سفیر تأثیرگذار و صریح بریتانیا در امریکا، به نظر میرسد با آن دسته از سیاستمداران واشینگتن همراه شده که خواستار پایان کامل غنیسازی اورانیوم در داخل ایران هستند — که این، اصلیترین خط قرمز ایران و نقطه اختلاف عمده در مذاکرات فعلی با امریکاست. این پیشنهادات فوراً واکنش تند تهران را در پی داشت. عراقچی هشدار داد اگر «غنیسازی صفر» به موضع رسمی اروپا تبدیل شود، مذاکرات با E۳ کاملاً پایان خواهد یافت.
در چرخشی عجیب، سه کشور اروپایی که در اوایل دهه ۲۰۰۰ روندی را آغاز کردند که نهایتاً به برجام منجر شد، اکنون هرچه بیشتر با تندروهای واشینگتن از جمله وزیر خارجه مارکو روبیو که از ابتدا مخالف برجام بود، همسو شدهاند. اکنون به نظر میرسد، دو مسیر رقیب در حال طی شدن هستند: یکی مسیر ترامپ- ویتکاف که تلاشی واقعی برای دستیابی به توافق با تهران است، تا آنجا که خود ترامپ اعتراف کرد به بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، هشدار داده تا اقدامی که توافق را به خطر اندازد انجام ندهد و مسیر دیگر به رهبری روبیو و سه کشور اروپایی است که فشار را بر دیپلماسی ترجیح میدهند. از آنجا که امریکا دیگر نمیتواند از مکانیسم بازگشت تحریمها استفاده کند (چون عضو برجام نیست)، روبیو اروپا را تشویق میکند تا این کار را انجام دهند.
در چنین فضایی، ادعای بارو درباره اینکه «راهحل نظامی برای برنامه هستهای ایران وجود ندارد، اما مسیر دیپلماسی نیز باریک است»، صادقانه به نظر نمیرسد. این جمله همراستا با دیدگاههای مقامات پیشین دولت بایدن از جمله برت مکگورک است که خواهان تعیین «ضربالاجل» برای مذاکرات دیپلماتیک همراه با تهدید نظامی دائمی بودند.
با این حال، تاریخ نشان داده، فشار تنها موجب سرسختی بیشتر تهران میشود نه تسلیم. از نظر عینی نیز دلیلی برای این فشارها وجود ندارد: بله، سطح غنیسازی ایران به ۶۰درصد رسیده که فراتر از حد مجاز ۳/۶۷درصد در برجام است، اما تهران بارها اعلام کرده حاضر است، درباره «همهچیز» مذاکره کند، مشروط بر اینکه حقوق داخلیاش در زمینه غنیسازی به رسمیت شناخته شود.
این موضوع فضای زیادی برای مذاکره باقی میگذارد: از جمله تعیین سقف غنیسازی، مفاد غروب آفتاب (sunset clauses)، سرنوشت ذخایر اورانیوم غنیشده و ترتیبات راستیآزمایی.
در «فروم گفتوگوی تهران» که هفته گذشته در آن شرکت داشتم، ایدههای مختلفی در این زمینه مطرح شد. یکی از پیشنهادات غیررسمی — نه از سوی منابع رسمی — تعلیق موقت غنیسازی به عنوان اقدام اعتمادساز بود، به گونهای که ذخایر به روسیه منتقل شود و در صورت از سرگیری غنیسازی، دوباره به ایران بازگردد. ایده تشکیل یک کنسرسیوم منطقهای برای غنیسازی — مشروط بر تضمین حقوق ایران — نیز در حال گسترش است.
برخی مقامات ایرانی نیز در محافل خصوصی از امکان توقف موقت برخی سانتریفیوژهای پیشرفته سخن گفتند. در حالی که تهران بهطور اصولی مخالف محدودیتهای دائمی در برخی جنبههای برنامه هستهایاش است، اما مذاکره برای تمدید مفاد غروب آفتاب برای پنج یا ۱۰ سال دیگر، غیرممکن به نظر نمیرسد. این میتواند به ترامپ اجازه دهد، توافقی «بهتر» از توافق اوباما معرفی کند.
در خصوص راستیآزمایی، ایران اخیراً — در تغییری مهم — سیگنالهایی داده که حاضر است بازرسان امریکایی را در قالب آژانس بینالمللی انرژی اتمی به تأسیسات هستهای خود راه دهد.
این تحولات نشان میدهد همچنان فضایی برای دیپلماسی وجود دارد. اصرار تندروها و E۳ بر ضربالاجلهای مصنوعی توجیهپذیر نیست — مسائل پیچیده میان دو دشمن دیرینه را نمیتوان در چند نشست در مسقط و رم حل کرد. اعتمادسازی نیازمند زمان است.
اما به نظر میرسد آنچه بیش از همه برای E۳ اهمیت دارد، نه حل بحران هستهای، بلکه استفاده از اهرم فشار برای اهداف دیگر است. گویی شعار جدید در پاریس، لندن و برلین این است: «یا استفادهاش کن یا از دستش بده.»
آنچه مسیر کنونی اروپا را توضیح میدهد، تمایل آشکار E۳ برای مجازات ایران بابت مسائلی است که به پرونده هستهای ارتباطی ندارد، مانند روابط نظامیاش با روسیه یا وضعیت حقوق بشر داخلی.
این نگرانیها بیپایه نیستند. اروپا جنگ روسیه علیه اوکراین را تهدیدی وجودی میداند و از این زاویه به ایران نگاهی منفی دارد. همچنین فعالیتهای ادعایی اطلاعاتی ایران در خاک اروپا و بازداشت شهروندان اروپایی در ایران با اتهاماتی مشکوک — که اتحادیه اروپا آن را گروگانگیری میداند — این نگاه منفی را تشدید کردهاند. اما هرچقدر این نگرانیها مهم و مشروع باشند، درآمیختن آنها با دیپلماسی هستهای نسخهای برای شکست است. برجام، هرگز قرار نبود همه مشکلات با ایران را حل کند، این توافقی محدود در زمینه عدم اشاعه بود.
گروگان گرفتن توافق هستهای برای تحقق خواستههای فراتر از آن، قطعاً به نابودی آن منجر خواهد شد — و همراه با آن، امیدی برای مهار برنامه هستهای ایران یا دیگر سیاستهایی که اروپا با آن مخالف است (مانند روابط نظامی با روسیه) از بین خواهد رفت.
تهران هشدار داده اگر E۳ مکانیسم بازگشتپذیر را فعال کند، «عواقب شدیدی» درپی خواهد داشت. یکی از پیامدهای اصلی میتواند خروج ایران از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) باشد، سناریویی که نظارت بینالمللی بر برنامه هستهای ایران را به کلی از بین میبرد.
دولت میانهرو کنونی ایران نیز در این صورت تضعیف خواهد شد — دولتی که همین حالا هم از سوی تندروها به دلیل دادن امتیازات زودهنگام، مانند آمادگی برای بازگشت موقت به سطح غنیسازی برجام، مورد انتقاد است. در تکراری آشنا از فروپاشی برجام در پایان دولت عملگرای روحانی، احتمال دارد تندروها دوباره قدرت را در دست بگیرند — و این دقیقاً باعث تشدید همان سیاستهایی میشود که اروپا با آن مخالف است: افزایش غنیسازی، نزدیکی بیشتر با روسیه و تشدید فضای سرکوب داخلی.
به همین دلیل، تهدید بازگشتپذیر نه تنها غیرعقلانی است، بلکه به ضرر خود اروپا تمام میشود. اروپا که هماکنون با جنگ اوکراین درگیر است، توان تحمل یک بحران قابل اجتناب دیگر را ندارد. اگر E۳ نمیتواند در مذاکرات امریکا–ایران کمکی کند، دستکم نباید عمداً آن را تضعیف کند.
منبع: ریسپانسیبل استیتکرفت، ۳۰ می ۲۰۲۵ (ترجمه: دستیار AI)