جوان آنلاین: ظلمستیزی و سازشناپذیری با قدرتهای استکباری از مهمترین سیرههای عملی امام خمینی (ره) و برخاسته از تفکر دینی و باور ناب اسلامی ایشان بود. واژه استکبار که در ادبیات سیاسی ما رایج شده است، ریشه در تعالیم قرآن کریم دارد. مبارزه با ظلم، نفی سلطه و استکبار از اصول بنیادین اندیشه سیاسی اسلام و در نتیجه از اصولیترین شیوه مبارزاتی حضرت امام خمینی (ره) به شمار میآید.
بنیانگذار انقلاب اسلامی در این رابطه میفرماید: «خدای تبارک و تعالی ما را مکلف کرده که با این طور اشخاص، با این طور ظَلَمه، با اینهایی که اساس اسلام را دارند متزلزل میکنند و همه مصالح مسلمین را دارند به باد میدهند، ما مکلفیم که با اینها معارضه و مبارزه بکنیم. اگر یک وقتی هم دستمان برسد، دست به تفنگ میبریم و معارضه میکنیم. خودمان تفنگ به دوشمان میزنیم و معارضه با آنها میکنیم.»
ایشان همچنین هرگونه تلاش برای نزدیکی، سازش و مصالحه با استکبار را مردود و آن را در تعارض با عزت مسلمانان میدانند. حضرت امام خمینی (ره)، با استناد به آیات و روایات متعددی که پذیرش ولایت کفار و مستکبران را نفی میکند، کسانی را که بهدنبال سازش با دشمنان خدا هستند، خائن میشمرد. ایشان میفرماید: «کسی تصور نکند که ما راه سازش با جهانخواران را نمیدانیم، ولی هیهات که خادمان اسلام به ملت خود خیانت کنند!... اگر بندبند استخوانهایمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالای دار برند، اگر زندهزنده در شعلههای آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستیمان را در جلوی دیدگانمان به اسارت و غارت برند، هرگز اماننامه کفر و شرک را امضا نمیکنیم.»
به طور خلاصه، مبارزه با استکبار جهانی از دیدگاه امام خمینی (ره) به معنای مبارزه با ظلم، سلطه و استبداد و تلاش برای برقراری عدالت و آزادی در جهان است. امامخمینی (ره) حکومتهای غیرتوحیدی منحرف و حاکم بر ملتهای جهان را استثمارگر و سلطهجو معرفی کرده و امریکا را مظهر استثمار جهانی شمرده است. از نگاه ایشان، ریشه استثمارگری این قدرتها به خوی استکباری آنان برمیگردد، گویی غیرصاحبان قدرت و اقمار آنان، کسی حق حیات ندارد، از این رو مقابله با استعمار و استثمار به عنوان نمادی از استکبار جهانی حیاتی خواهد بود.
اصل اساسی دیگر برای مقابله با استکبار جهانی در نگاه ژرف و دقیق حضرت امام (ره) تداوم و همیشگی بودن مقابله است. ایشان مبارزه با کفر، شرک و نفاق را که جبهه متحد نظام استکباری دنیا را به وجود میآورند، مقطعی و محدود به عصر و زمان خاصی نمیدانست.
تأثیر فراگیر رویکرد ضداستکباری امام خمینی (ره)
انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) خالق خیزش موفق در برابر قدرتهای بزرگ بود و از این جهت روحیه مبارزه با ظلم و قدرتهای استکباری را در عمق جان مردم تحت سلطه و ستم را تقویت کرد و در نتیجه، زمینه جنبشهای رهاییبخش و ضداستعماری را بیش از پیش فراهم ساخت. اگرچه تا قبل از پیروزی انقلاب، مواجهه مردم یک کشور با دنیای استکباری و ایستادگی در برابر قدرتهای بزرگی، چون امریکا از ذهنیت دور بود، اما شکلگیری و تثبیت انقلاب اسلامی و پیروزیهای چندجانبه آن در برابر فشارها و سنگ اندازیهای دشمنان سبب شد ایران الگویی برای مبارزات ضد استعماری تلقی شود و قیامهای ضدامپریالیستی در عرصه جهانی جان تازهای بگیرند. شهید دکتر فتحیشقاقی، رهبر پیشین سازمان جهاد اسلامی فلسطین در خصوص تأثیر انقلاب اسلامی بر مبارزات مردم فلسطین میگوید: این انقلاب به ما فهماند که پیروزی ما در گرو پیروی از راه امام خمینی است، از همین رو ناگهان در و دیوار مساجد سرزمینهای اشغالی به ویژه مسجدالاقصی با تصاویر حضرت امام تزئین شد.
یکی از نکات قابل توجه این است که حتی غیرمسلمانان گوشه و کنار جهان تحت تأثیر ارزشهای انقلاب، به مقابله با استکبار برخاستند. مانند محرومان آفریقا، امریکایجنوبی، امریکایشمالی، جنوبشرقی آسیا و اقیانوسیه گرفته تا خاورمیانه عربی و سرزمینهای اشغالی فلسطین و جنوب لبنان.
در حقیقت، انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) نظریه و گفتمان جدیدی را به دنیای سیاست و حکومت عرضه داشت که تا پیش از این وجود نداشته است؛ گفتمانی که به طور محسوس یا حتی نامحسوس منشأ بسیاری از تحولات عمیق و بنیادین در جهان امروز است. امروزه، رویگردانی کشورهای تحت سلطه امریکا و کشورهای مستقلی که در چارچوب نظام امریکا بر جهان دچار خسران شدهاند، مانند کشورهایی تحت عنوان جنوب جهانی از قواعد تحمیلی غرب و تلاش برای ایجاد مکانیسمهایی برای رهایی از این نظام، چون تشکیل ائتلافهایی در جهت خلاف نظام غربی، نمونهای از خیزش در برابر استکبار محسوب میشود.
تحول نظام سلطه و سلطه مدرن
اگرچه پیش از این، تعریف استکبار و به تبع آن استعمار، اعمال زور آشکار و تسلط مستقیم قدرتهای بزرگ بر کشورها یا واحدهای سیاسی بود، اما شرایط دنیای امروز، افزایش آگاهی جوامع و ناکارآمدی سیستم استثمار کلاسیک سبب شده است نظام سلطه دچار تحول شود و به طور نامحسوس و غیرمستقیم بر مجموعه دولتها حکمرانی کند.
در واقع، قدرتهای بزرگ تلاش کردند برای کمتر کردن هزینههای سیاسی و به دست آوردن وجهه حامی ارزشهای انسانی سازوکارهایی را تعیین کنند که وابستگی دولتها به خود را افزایش دهد و هر گونه اختیار عمل آنها را کنترل کنند. ترویج لیبرالدموکراسی، جهانیسازی، حمایت دروغین از حقوق بشر و نفوذ در ساختارهای تصمیم گیری یک کشور از جمله مصادیق استعمار مدرن به شمار میآیند. اما این تحول ایستا نیست و امریکا سالهاست شیوههای استعماری خود را بهروز رسانی و متناسب با شرایط موجود تنظیم میکند. به طور مثال، امریکا در برهه کنونی تلاش دارد از دریچه مذاکره با ایران، شرایط خود را بر ایران تحمیل کند و با طرح درخواستهای حداکثری و نافی استقلال کشور، پدیده تسلط بر فناوری هستهای را کلید بزند، از این رو جمهوری اسلامی که شیوه سیاست خارجه خود را مبتنی بر ظلمستیزی و نفی سلطه قرار داده است، باید شیوهای را به کار گیرد که هم از امکان طرح این گونه درخواستها جلوگیری کند و هم با رد این درخواستها بر گفتمان ضداستکباری خود تأکید کند.