کد خبر: 1298354
تاریخ انتشار: ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۲۳:۰۰
گفت‌و‌گوی «جوان» با کارشناس استعدادیابی
مجتبی مصطفایی، روانشناس و کارشناس استعدادیابی در گفت‌و‌گو با «جوان»: زمانی که کنکور به مرگ و زندگی تبدیل می‌شود، دیگر وقتی برای تفکر خلاق باقی نمی‌ماند
مهسا گربندی

چشمانی خسته، دستانی بی‌رمق، و سری که روی دسته صندلی رها شده‌است؛ این تصویر، فریادی خاموش است که چندی پیش از آزمون کنکور (۱۱ و ۱۲ اردیبهشت ماه) منتشر شد و نسلی را نشان می‌داد که ۱۲ سال تحصیلی را گذرانده، اما نه برای کشف استعدادهایش و نه برای یادگیری مهارت‌های زندگی، بلکه برای موفقیت در آزمونی که هیچ تضمینی برای آینده‌اش ندارد!

داوطلبان کنکور، همان نوجوانانی که روزی با شور و شوق، آرزوهایشان را نقاشی می‌کردند، سر جلسه‌ای نشستند که قرار بود آینده‌شان را رقم بزند، اما تصاویری که از این آزمون منتشر شد، حقیقت تلخی را برملا کرد؛ حقیقتی که نادیده گرفته می‌شود. 
این سؤال مهمی است که سیستم آموزشی چه بر سر استعداد‌های آنها آورده؟ آیا موفقیت واقعاً در گرو چند ساعت آزمون تستی و حتی قبل از آن، امتحانات نهایی است؟ یا باید مسیر را به‌گونه‌ای تغییر دهیم که هر دانش‌آموز، با توانایی‌ها و استعداد‌های خودش رشد کند و در مسیری قدم بگذارد که بدان علاقه دارد و می‌تواند در آن موفق شود؟!
 در جهان، آموزش برای شکوفایی است؛ اما در ایران؟
در بسیاری از کشور‌های دنیا، آموزش فقط به حفظ کردن فرمول‌ها و تست‌زنی خلاصه نمی‌شود. آنها از همان سال‌های نخست تحصیل، مسیر یادگیری هر کودک را بر اساس استعداد‌های فردی‌اش شکل می‌دهند. در کلاس‌های درس، دانش‌آموزان صرفاً شنونده معلم نیستند؛ بلکه تجربه می‌کنند، کشف می‌کنند و مهم‌تر از همه، یاد می‌گیرند، اما در ایران، ۱۲ سال تحصیلی دانش‌آموزان در یک مسیر یکنواخت و تکراری سپری می‌شود، مسیری که حفظیات در آن حرف اول را می‌زند و البته یک هدف مشخص دارد؛ موفقیت در آزمون‌های پی در پی، امتحانات نهایی و در نهایت کنکور! به همین دلیل است که عمده محصلان یاد نمی‌گیرند چگونه مهارت‌های خود را پرورش دهند، چطور خلاق باشند، یا چطور مشکلات واقعی زندگی را حل کنند. بیشتر آنچه به آنها آموزش داده می‌شود، تکنیک‌های تست‌زنی و موفقیت در آزمون‌ها است، نه تفکر انتقادی، نه مهارت‌های عملی، نه راه‌های شناخت بهتر خودشان. به همین دلیل اگر از عمده دانش‌آموزان بپرسید استعداد واقعی‌شان چیست و در این سال‌ها چه یاد گرفتند، بسیاری از آنها پاسخی برای  این سؤال ندارند. 
پرواضح است که کنکور همه چیز را بلعیده است. استعدادها، مهارت‌ها، انگیزه‌ها، و حتی علاقه‌های شخصی دانش‌آموزان در سایه این آزمون و دیگر آزمون‌های تعیین شده برای دانش‌آموزان، محو شده‌است. بی‌تردید چنین نظام آموزشی نه‌تنها انگیزه یادگیری را از دانش‌آموزان می‌گیرد، بلکه آنها را برای آینده‌ای نامطمئن و مبهم آماده می‌کند. بسیاری از فارغ‌التحصیلان، پس از سال‌ها تحصیل، متوجه می‌شوند که هیچ مهارت واقعی‌ای برای ورود به بازار کار ندارند!
 بحرانی عمیق 
تصاویری که از جلسه کنکور منتشر شده‌اند، فراتر از چند دانش‌آموز خسته و خواب‌آلود هستند. آنها نشان‌دهنده یک بحران عمیق‌ترند. مجتبی مصطفایی، روانشناس و کارشناس استعدادیابی در این رابطه به «جوان» می‌گوید: «این تصاویر نه فقط نشان‌دهنده وضعیت داوطلبان کنکور، بلکه نمایشگر سقوط اعتبار نظام آموزشی هستند. وقتی چنین عکس‌هایی در فضای عمومی منتشر می‌شوند، اعتماد جامعه نسبت به سیستم آموزشی کم‌رنگ می‌شود. دانش‌آموزانی که در آینده قرار است وارد این چرخه‌تحصیلی شوند و والدینی که نگران آینده فرزندانشان هستند، با دیدن چنین صحنه‌هایی، بیش از پیش، نسبت به کل این ساختار دلسرد می‌شوند.»

 اما بی‌انگیزگی دانش‌آموزان، تنها یک بخش از بحران است. این روند، در نهایت، به افت کیفیت آموزشی نیز منجر می‌شود. مصطفایی در این‌باره توضیح می‌دهد: «هرچند اقدامات خوبی در نظام آموزشی کشور انجام شده و کادر آموزش زحماتی بی‌دریغ کشیده‌اند. با این وجود اما، وقتی شما هر سال نمرات امتحانات نهایی دانش‌آموزان را بررسی کنید، یک کاهش تدریجی را می‌بینید. این فقط به دانش‌آموزان مربوط نمی‌شود، بلکه معلمان و اساتید نیز دچار این احساس می‌شوند که آیا تلاش‌هایشان نتیجه‌بخش است یا نه. وقتی فردی که استعداد دارد، اما در سیستم کنکورمحور جایگاهی پیدا نمی‌کند، دچار ناامیدی می‌شود و این ناامیدی به کل نظام آموزشی نفوذ می‌کند.»

 جایی برای تفکر خلاق نیست!
یکی از پیامد‌های سنگین کنکور، از بین رفتن خلاقیت در میان دانش‌آموزان است؛ موضوعی که مصطفایی بدان اشاره می‌کند: «زمانی که کنکور به مرگ و زندگی تبدیل می‌شود، دیگر وقتی برای تفکر خلاق باقی نمی‌ماند. دانش‌آموز مجبور است ساعت‌ها وقت خود را برای تست‌زنی و حفظ مطالب صرف کند، بدون آنکه حتی یک‌بار از خود بپرسد که آیا این مسیر واقعاً به رشد و توانمندی‌اش کمک می‌کند؟ خلاقیت یعنی دیدن مسائل از زوایای مختلف، اما کنکور تنها یک زاویه را به دانش‌آموز نشان می‌دهد؛ قبولی در رشته‌های خاص دانشگاهی!».
اما آیا راهی برای خروج از این وضعیت وجود دارد؟ آیا می‌توان با نگاه به نظام‌های آموزشی موفق دنیا، راهکاری برای اصلاح این بحران پیدا کرد؟ این روانشناس معتقد است که باید به تجربیات کشور‌های پیشرو توجه کنیم، اما در عین حال، شرایط داخلی را نیز در نظر بگیریم. 
او در این‌باره می‌گوید: «در کشور‌های پیشرفته مثل ژاپن، فنلاند و سنگاپور، آموزش بر پایه مهارت و استعداد‌های فردی بنا شده‌است. در کنار نقد‌هایی که به نظام آموزشی بسیاری از این کشور‌ها وجود دارد و ضعف‌های خودشان را دارند، اما می‌بینیم آنها، دانش‌آموزان را از همان ابتدا در مسیر‌های گوناگون هدایت می‌کنند، تا هر فرد بتواند استعدادهایش را شناسایی و در همان مسیر رشد کند؛ مثلاً در مدارس ژاپن، آموزش مهارت‌های عملی بخشی جدایی‌ناپذیر از برنامه درسی است. در فنلاند، خبری از فشار کنکور و آزمون‌های استاندارد نیست؛ آنجا، دانش‌آموزان بر اساس توانایی‌های فردی‌شان ارزیابی می‌شوند، نه فقط بر اساس یک آزمون. اینها نقاط قوتی است که باید آنها را مورد بررسی قرار دهیم و از آنها در صورت امکان استفاده کنیم.»
با این حال، این روانشناس تأکید می‌کند که تنها تغییر ساختار دانشگاه‌ها کافی نیست، بلکه این اصلاحات باید از مدارس آغاز شود: «پذیرش درست در دانشگاه، نیازمند شناخت دقیق‌تر استعداد‌های دانش‌آموزان از همان سال‌های ابتدایی است. وقتی دانش‌آموز از همان ابتدا بفهمد که مسیر موفقیتش فقط وابسته به کنکور نیست و راه‌های مختلفی برای رسیدن به موفقیت وجود دارد، دیگر اضطراب و نگرانی از بین خواهد رفت.»

 مسیر فراموش‌شده موفقیت
یکی از مشکلات بزرگ نظام آموزشی ایران، نگاه تحقیرآمیز به رشته‌های فنی و حرفه‌ای و کاردانش است. مصطفایی به این موضوع اشاره می‌کند: «در کشور ما، متأسفانه این رشته‌ها به عنوان مسیر‌های کم‌اهمیت شناخته می‌شوند، در حالی که در بسیاری از کشور‌های پیشرفته، بخش بزرگی از نیروی کار موفق، از همین مسیر‌ها وارد بازار شده‌اند. در ایران، تصور غلطی وجود دارد که تنها موفقیت از رشته‌های خاص دانشگاهی می‌گذرد، اما در کشور‌های پیشرفته، مهارت‌های عملی نقش کلیدی در توسعه بازار کار دارند. باید جامعه را آگاه کنیم که موفقیت مسیر‌های گوناگونی دارد و قرار نیست همه افراد از مسیر کنکور به آن برسند.» تمام این مشکلات نشان می‌دهند که کنکور نه‌تنها معیاری ناکارآمد برای سنجش توانمندی‌هاست، بلکه عامل سرکوب استعداد‌ها و مهارت‌های بسیاری از دانش‌آموزان شده‌است. بی‌تردید مسیر موفقیت هر فرد متفاوت است، اما در نظام آموزشی ایران، همه مجبورند یک راه یکسان را دنبال کنند؛ راهی که در نهایت، بسیاری را ناامید، خسته و بی‌انگیزه می‌کند. آیا وقت آن نرسیده که به جای حفظ کردن و تست‌زنی، آموزش را برای مهارت‌آموزی، کشف استعداد و آماده‌سازی برای دنیای واقعی طراحی کنیم؟

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار