صبح شنبه مجلس وارد بررسی رأی اعتماد به وزیران پیشنهادی میشود، اما برخی خبرها از مجلس و بیشتر واکنشها از اصلاحطلبان تندرو نشان از بیراهه و کجراهه رفتن است. مثلاً نمایندهای در تلویزیون ظاهر میشود که نظر فلان وزیر پیشنهادی را درباره یک موضوع سیاسی سابق پرسیده و او سکوت کرده یا جواب درست نداده است. بهتر است در اینگونه مسائل به استعلام از نهادهای نظارتی بسنده کرد، همچنان که جواب استعلام تمامی وزیران مثبت اعلام شده است تا مسئله، گرفتار سلیقه یا هوای نمایندگان نشود. دیگر اینکه در مسائل اینچنینی اگر به خود دکتر پزشکیان اعتماد شود، بسیار بهتر است. باید از او خواست درباره حالحاضر وزیران تضمین بدهد یا تضمینی فراتر درباره انتصاب معاونان و مدیرانکل وزارتخانهها. باز دراینباره نیز خود رئیسجمهور اعلام کرد بهکارگیری هر مدیر جدید دولتی باید بازتابی عینی از شعار وفاق ملی باشد یعنی انتصاب شایستهها از هر نحله سیاسی. این به صلاح و صواب نزدیکتر است تا یک نماینده خودش را ملاک تعیین سوابق افراد قرار دهد. از طرفی چنین رفتاری، همراهی با شعار «دولت وفاق ملی» رئیسجمهور است تا هم رضایت رئیسجمهور در این مسیر فراهم شود و هم راه بهانهگیری بعدی بسته شود.
مسلم است که کابینه فعلی برای هیچ کدام از جریانهای سیاسی، مطلوب نیست. اگر پزشکیان در یک سرزمین دیگر که قانونش را هم خودش نوشته بود، کابینه میبست، قطعاً بیشتر این افراد در آن نبودند و شاید مانند انتصابها که اغلب از دوستان قدیمی رئیسجمهور هستند، جمع دیگری از دوستان او وزیران پیشنهادی کابینه میشدند. رئیسجمهور، اما میداند که سیاست، عرصه عملگرایی و واقعگرایی است نه جایی برای ایدهپردازی. میتوان در عرصه نظریهپردازی، رادیکال بود، اما به وقت عمل باید محافظهکارانه و واقعگرایانه عمل کرد. عرصه نظریهپردازی عرصه بستن ذهن و قفلکردن درها به روی تفکر نیست، اما در عرصه عمل، نمیتوان به ایدهها فضای بیپروا و بدون واقعگرایی داد. بنابراین مجلس باید روی کارآمدیها تمرکز کند، نه از سرزنشها و تهدیدها درباره رأیاعتمادها بترسد، و نه سیاسیکاری کند. اعتماد به دکتر پزشکیان در همین مقطع، موجب تعامل بیشتر و حذف چالشهای آینده میشود.
یک روی دیگر ماجرای مجلس و کابینه، فشار و تهدیدهای اصلاحطلبان است. برخی از این تهدیدها شرمآور است. ماجرای استعفای ظریف هم بهانهای به دست آنان داده است. تحلیل توییت ظریف درباره تماس پزشکیان با او نشان میدهد نوعی زیادهخواهی و ماجراجویی در سر داشته است. گویا امید داشته تا تمامی آن ۴۵۰ نفر کارشناس مرتبط با شورای راهبری را در دولت بچیند! وقتی رئیسجمهور برای بازگشت به دولت از او دعوت میکند، یعنی اگر مسئله او تابعیت فرزندانش باشد، حلشدنی بوده است و اگر مسئله، چینش یکیدو عضو کابینه بوده، احتمالاً رئیسجمهور یکی از این دو حرف را به او زده و سپس دعوت به بازگشت کرده، یا قول حذف آن فرد را از کابینه داده یا اینکه ظریف را توجیه کرده که این فرد یا افراد از خودمان هستند و کابینه را چونان یک کل ببین و وزیران بهظاهر ناهمسو در کل کابینه هضم میشوند. اما گویا ظریف توقع بیشتری داشته که بازگشت به دولت را نپذیرفته است، با آنکه شورای راهبری در کل، نقطه ضعف دولت بود. بیشتر دولتها چنین سازوکاری داشتند، اما آن را پنهان یا نیمهپنهان نگه میداشتند، چون یکی از نشانههای سازوکار موقت، نداشتن ایده و تشکیلات منسجم حزبی و ساختارمندبودن است! و دولتها نمیخواستند همان اول کار نشان دهند که ایده و تشکیلات ندارند. اما ظریف شورای راهبری را مثل یک اقدام دموکراتیک به افکارعمومی فروخت و در ادامه با استعفای خود چیزی از دموکراسی باقی نگذاشت! معتقدم دلیل اصلی استعفای او آن بود که با حضور در یکی دو جلسه از کابینه متوجه شد نمیتواند مانند یک «کابینهساز» بر دولت اشراف داشته باشد و باید برای حرفزدن از عارف اجازه بگیرد و در همان حدود معاون راهبردی پرسه بزند. این به مذاق ماجراجو و زیادهخواه او خوش نیامد و رؤیای خود را محققشده ندید. پس استعفا داد و نپذیرفت که بازگردد. هرچند بسیاری از جمله حلقه نزدیک به رئیسجمهور را خوشحال کرد و اگرچه مفیدنبودن ظریف برای دولت، یک واقعیت است، اما این خوشحالی لزوماً به این معنی نیست که قهر او اثری روی دولت نداشته باشد زیرا بعداً دولت را با همین واکنش نزدیکانش میسنجند. در هر حال همانگونه که مجلسی را که اکثریت غیرهمسو با دولت دارد، به انجام کار حرفهای و در چارچوب وظایف قانونی و پرهیز از سیاسیکاری دعوت میکنیم، دولت نیز باید مقابل مجلس، حرفهای باشد. حرفهای به این معنا که سازوکارها را بپذیرد.
دولت پزشکیان قرار است دولت دوم هیچکس نباشد، اما بر اساس شواهد نمیتوان گفت که دولت اصلاحطلبان نیست. پس میتوان رفتار دولت خاتمی و مجلس پنجم را شاهد آورد. گفته میشود پنج وزیر خاتمی به او رأی نداده بودند و حتی یکی از آنان رئیسستاد رقیب بود! مجلس اصولگرا در آن زمان به تمامی وزیران خاتمی رأیاعتماد داد. این کابینه تازه بعد از رأی ۷۰ درصدی خاتمی در دومخرداد بود که میتوانست بسیار رادیکالتر عمل کند، اما واقعگراتر عمل شد. در مقابل، مجلس اصولگرای هفتم، سه وزیر از کابینه پیشنهادی احمدینژاد را انداخت! پس چالش دولت با مجلس اگر حرفهای باشد و نه سیاسی، میتواند نتایج بهظاهر غیرقابلپیشبینی، اما غیرسیاسی و مقبول داشته باشد. شواهد نشان میدهد اصلاحطلبانتندرو دنبال شکست دولت پزشکیان هستند، فقط به این دلیل که رهبری از همه خواستند از بندندان باور کنند موفقیت دولت، موفقیت نظام است و این چیزی نیست که سلیقه تندروهای اصلاحطلب باشد. پس بهتر است مجلس در زمین تضعیف دولت بازی نکند.
* سردبیر