ماه مبارک رمضان برای رسانهها یعنی کمبود شدید خبر! بیستوچند سال پیش در واکنش به قحطی خبر در ایام ماه رمضان که در ایران برخلاف قاعده ژورنالیسم حرفهای، متکی به اظهارنظر مسئولان و مدیران است، در یادداشتی در روزنامه کیهان نوشتم فرض اصلی این است که مدیران و مسئولان به این دلیل در ماه مبارک رمضان کمتر حرف میزنند، که بیشتر حرفهای معمول خود را مبطل روزه میدانند! و، چون گرسنگی میکشند، این ابطال برایشان سنگین است فلذا دم میبندند و روزنامههای ما را نیز که به غلط برای تهیه خبر و گزارش وابسته به کلام مدیران دولتی و نهادها هستند، به مشکل میاندازند تا جایی که در برخی روزها برای جفتوجورکردن یک تیتر مناسب کارهای محیرالعقول باید کرد! آن یادداشت که گمان کنم با تیتر «خبر گناه دارد!» در کیهان چاپ شد، تحسین سردبیر وقت و همکاران را هم بهدنبال داشت.
تجربه کمبود خبر در ایام رمضان، اما در سالهای پس از آن یادداشت هم باقی بود تا این فرضیه تقویت شود، ولی اکنون باید امید و انتظار داشت که آن فرضیه واقعاً درست باشد و دلایل دیگری در میان نباشد! فرض جدید خطرناک میتواند این باشد که بسیاری از کارگزاران چه در مسئولیت اجرایی، چه در جایگاه نمایندگی مجلس و چه نهادهای دیگر، حرفی برای مردم ندارند، یعنی آنچه میگویند، آن چیزی نیست که پاسخی به ذهن مشغول مردم باشد؛ و فرض دیگر اینکه بسیاری از رسانهها نیز دچار همین افتراق شدهاند، یعنی رسانههایی که دنبال شخصیتها میافتند، نه دنبال مردم.
گاهی رسانهها در مطالب اصلی، انگار که فارغ از مردم، مشغول پاسخگویی به یکدیگر هستند! این آفت رسانهها البته گریبانگیر همه رسانههاست.
در خبررسانیها هیچگاه خبرهای مثبت دیده نمیشود. مثلاً اینکه مدیر آبفای سیستان و بلوچستان بگوید با پرشدن سدها تا سه سال دیگر استان مشکل آب ندارد، به اندازه خبرهای سیل در چشم نمیآید. اگر مدیری بگوید بارندگیهای خوب امسال با سرسبزکردن علفزارها و مراتع، شرایط پرورش دام را برای سال آتی بهبود میدهد، این خبر حتی به اندازه یک هزارم خبر دیگری که از یک صف طولانی گوشت تنظیم بازار منتشر شود، میان مردم بحث نمیشود. برخی مسئولان نیز بهواقع آنقدر به هنگام سخنرانی در کلیشههای چنددهساله ماندهاند که هیچ حرف تازه و جذابی برای مردم ندارند؛ و از قبل معلوم است که فلان مسئول در افتتاحیه یک جشنواره ملی چه جملاتی را ردیف خواهد کرد و این آزاردهندهترین بخش ماجراست. کمتر مسئولی برای یک سخنرانی حاضر است وقت بگذارد و مطالعه کند. گاهی هم که نادانسته سراغ اینترنت و ویکیپدیا میروند، گاف میدهند!
بخشی از این معضل به سازوکار خبرگزاریهای ما بازمیگردد که الزاماتی برای حداقل کار یک خبرنگار دارند و خبرنگار مظلوم مجبور است برای پرکردن موظفی خود با یک معاون وزیر یا نماینده مجلس که اساساً نه حرفزدن میداند و نه حرف خاصی دارد، تماس بگیرد و اصرار کند که به پرسشهای او جواب دهد! برعکس آن هم هست، یعنی نورسیدههای عرصه مدیریت و اجرا و نمایندگی که اینبار آنها با اصرار و خواهش، خود را به صفحات رسانهها تحمیل میکنند. چرایی جذابنبودن خبر و افتراق رسانهها از مردم و افتراق مسئولان از ارتباطگیری درست با مردم، رشتهای بسیار طولانی دارد و خارج از حوصله یک یادداشت است. فقط کاش همکاران دقت میکردند و مسئولان میدانستند که طبق یک تعریف جهانی «هر چیزی خبر نیست و هر کسی هم نمیتواند خبردهنده باشد. خبر باید بدیع و بموقع باشد؛ حس بدهد؛ زاویه محلی داشته باشد؛ مردم دربارهاش از قبل حرف زده باشند و ارتباط برقرار کند».
برای همین وقتی در ماه مبارک رمضان که قرار است قحطی خبر شود، نیمی از آن به تعطیلات نوروز میخورد باید خوشحال بود! با آنکه همیشه به این تعطیلی طولانی روزنامهها در نوروز اعتراض داشتهام؛ چیزی که در هیچجای دنیا به این شکل دیده نمیشود. بهویژه وقتی قانونگذار سابق تعطیلی ۲۹ اسفند را هم به تعطیلی ۱۳ روزه میچسباند و حالا اگر قبل از ۲۹ اسفند یکیدو تعطیلی ماه قمری هم پیش بیاد و در این میان، بینالتعطیلینی نیز ایجاد شود و پس از ۱۳ فروردین نیز همین تعطیلیهای قمری باشد و باز هم نوعی بینالتعطیلین درآنجا هم رخ دهد، یکباره سه، چهار هفتهای روزنامه نداریم!
با اینحال، وقتی خبر گناه دارد و خبر نداریم گویا باید خوشحال بود؛ و ما خوشحالیم که رمضان آمد، ماه «دهانبستن و دیده گشادن»، بستن دهان بطون و دهان متون! هرچند خبر اصلی در ماه رمضان است:
آمد رمضان و عید با ماست/ قفل آمد و آن کلید با ماست/ بربست دهان و دیده بگشاد/ وان نور که دیده دید، با ماست/ در روزه اگر پدید شد رنج/ گنج دل ناپدید با ماست/ کردیم ز روزه جان و دل پاک/ هر چند تن پلید با ماست/ روزه به زبان حال گوید/ کم شو که همه مزید با ماست
| سردبیر