اثری که هم اینک به بهانه چاپ سوم، در معرفی آن سخن میرود، بازخوانی حیات سیاسی شهید محمد علی رجایی را وجهه همت خویش قرار داده است. نام آن بزرگ با سپری شدن بیش از چهار دهه از شهادتش، همچنان بلند آوزه و نیک است و همچنان به عنوان دولتمرد تراز جمهوری اسلامی قلمداد میشود. این پژوهش توسط سجاد راعی گلوجه انجام شده و مرکز اسناد انقلاب اسلامی، به انتشار آن اهتمام ورزیده است. تارنمای ناشر در معرفی موضوع این پژوهش، در اشارتی کوتاه آورده است: «شهید محمدعلی رجایی یکی از مؤثرترین رجال صدر اول انقلاب اسلامی و الگوی مثالی دولتمردان انقلابی و اسلامی به شمار میرود. او ضمن دستیابی به عالیترین مقامات سیاسی کشور - پس از مقام رهبری - در عمل نشان داد که نظریه مردم سالاری دینی و مردمی بودن دولتمردان در حکومت اسلامی، موضوعی قابل تحقق میباشد. این کتاب زندگی سیاسی و مبارزات شهید رجایی را در دوران قبل از انقلاب اسلامی و عملکرد سیاسی و اجرایی او را پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به صورت مستند تبیین میکند. شهید رجایی در زمان تصدی وزارت آموزش و پرورش، تمام تلاش خود را برای تغییر نظام تعلیم و تربیت بر جا مانده از رژیم پهلوی، به سوی یک نظام اسلامی و توحید محور به کار گرفت و در دوران نمایندگی مجلس شورای اسلامی، نخست وزیری و ریاست جمهوری، اندیشه فوق را در عمل نیز پیگیری نمود و در تمام دوران حیات سیاسی خود، تحقق اهداف مکتب اسلام در صدر برنامههای او قرار داشت، که به همین دلیل دولت او را نیز دولت مکتبی لقب دادند....»
در بخشی از این اثر خصال مدیریتی به ترتیب پیآمده تبیین شده است: «شهید محمدعلی رجایی به تاریخ هشتم شهریور ۱۳۶۰، توسط منافقین به شهادت رسید. وی به عنوان یکی از مدیران بلندپایه نظام جمهوری اسلامی، دارای خط مشی خاص مدیریتی بود که در آن برهه حساس کشور در دهه ۶۰ او را از دیگر مسئولان متمایز میکرد. خط مشی شهید رجایی در کسوت مسئول انقلاب اسلامی بعد از گذشت سالها از شهادت وی، همواره الگو و سرمشقی مؤثر برای مسئولان نظام به حساب میآید. بنابر اظهارات دوستان و اطرافیان وی، یکی از مهمترین ویژگیهای مدیریتی شهید رجایی، جوانگرایی و توجه جدی به حضور جوانان در عرصه مدیریتی کشور بود که همواره آن را سرمشق خود برای گزینش افراد قرار داده بود. یکی از دوستان و همکاران او، با اشاره به این روحیه میگوید: آقای رجایی فرد بسیار عاقل و مدیری بود. گاه حرفهایی را که خودش صلاح نمیدید بزند، از زبان دیگران کمک میگرفت. از جمله وقتی در جلسهای بحث بر سر به کارگیری نیروهای مناسب بود، قبل از جلسه به من میگفت:، چون در این جمع تو از همه جوانتر هستی، سعی کن در کارها از نیروی جوان بیشتر از دیگران استفاده کنی، چون کار را باید جوانان انجام بدهند. نظر او این بود که هرچند افرادی که ۲۰ سال خدمت کردهاند، تجربه دارند و باید از آنان استفاده کرد، ولی اینان هرچه داشتهاند، رو کردهاند. شهید رجایی فکر خودش را از طریق من به جلسه سرایت میداد و بعد هم در انتخاب وزراء و همکاران خود، به این عامل مهم جوانگرایی در مدیریت کاملاً وفادار ماند....»