کد خبر: 1161649
تاریخ انتشار: ۱۶ خرداد ۱۴۰۲ - ۰۲:۴۰
«یاد‌ها و یادمان‌هایی از خرداد ۱۳۶۸ و پیامد‌های آن» در آیینه خاطرات محسن رفیق‌دوست
بار دیگر چهاردهم خردادماه فرا رسید و خاطره دو رویداد تاریخی رحلت امام خمینی و انتخاب آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای به رهبری تجدید شد. از این روی به بازخوانی تحلیلی حاشیه و متن این دو واقعه، از دیدگاه محسن رفیق‌دوست و با استناد به مجموعه خاطرات وی پرداخته‌ایم. امید آنکه تاریخ‌پژوهان انقلاب اسلامی و عموم علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید.
نیما احمدپور

بار دیگر چهاردهم خردادماه فرا رسید و خاطره دو رویداد تاریخی رحلت امام خمینی و انتخاب آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای به رهبری تجدید شد. از این روی به بازخوانی تحلیلی حاشیه و متن این دو واقعه، از دیدگاه محسن رفیق‌دوست و با استناد به مجموعه خاطرات وی پرداخته‌ایم. امید آنکه تاریخ‌پژوهان انقلاب اسلامی و عموم علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید.
تدبیر امام در بسترسازی برای عزل آقای منتظری
عزل آیت‌الله حسینعلی منتظری از قائم مقامی رهبری را می‌توان از واپسین و مهم‌ترین اقدامات سیاسی امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی قلمداد کرد. این رویداد نیازمند ایجاد بستر‌هایی بود که پیش‌تر آن‌ها نیز به دست ایشان مهیا شدند. انتصاب عبدالله نوری به سمت نمایندگی ولی فقیه در سپاه، در این زمره این اقدامات به شمار می‌رود. محسن رفیق دوست در روایت و تحلیل این نکته، چنین آورده است:
«یکی از کار‌هایی که امام انجام داد و من آن را یکی از مصادیق ولایت تکوینی ایشان می‌دانم، این بود که ایشان در اواخر سال ۱۳۶۷، شیخ عبدالله نوری را به‌عنوان نماینده خودشان در سپاه منصوب کردند. وقتی خبر این حکم پخش شد، به سید احمد آقا شک کردم! رفتم پیش او و گفتم احمد آقا، تو این کار را کردی؟ ایشان گفت به جان خود امام، به جان بچه‌هایم، وقتی امام مرا صدا کردند و گفتند که می‌خواهم این کار را بکنم، گفتم آقا این کار را نکنید، این را به حساب من می‌نویسند، خیلی مخالفت کردم، ولی گفتند من نظری دارم که باید این کار بشود. تا اینکه کمتر از سه ماه بعد، مسئله عزل آقای منتظری پیش آمد. امام به عبدالله نوری فرمان دادند که برو درِ خانه آقای منتظری را ببند. یعنی آن غائله را به دست عبدالله نوری داد که از مریدان پر و پا قرص آقای منتظری بود. این دوراندیشی امام را می‌رساند. از عجایب روزگار این بود که هم امام با انتخاب آقای منتظری به قائم مقامی مخالف بود و هم خود آقای منتظری مخالف بود! من هم که با شناخت قبلی و سنتی، مخالف آقای منتظری بودم. به همین دلیل رفتم به مجلس خبرگان و به چند نفر مثل آیت‌الله جنتی، آیت‌الله محمدی گیلانی و چهار، پنج نفر از بزرگان گفتم که تو را به خدا آقای منتظری را انتخاب نکنید، من می‌دانم که امام مخالف است، خودش هم مخالف است. می‌توانم بگویم که در آن دوره، دو مطلب ذهن امام را آزرده کرده بود و حتی در جا‌هایی هم نمود بالایی داشت، یکی در دور دوم ریاست جمهوری آقا، یعنی قضیه اختلاف نخست‌وزیر و رئیس‌جمهور که رئیس‌جمهور در یک جا دستش باز بود و در دولت دستش بسته و این تعارض برای مملکت مشکل درست می‌کرد. یکی هم همین مسئله قائم‌مقام رهبری بود. حتی می‌بینیم امام در وصیتنامه‌شان که در سال ۱۳۶۳ نوشتند، هر کجا که اسم رهبر می‌آید می‌فرمایند رهبر یا شورای رهبری. چرا؟ چون در قانون اساسی این طور آمده بود. اما در سال ۱۳۶۸ که هم دستور بازنگری قانون اساسی را دادند، هم با جانشینی رهبری، هم با شورای رهبری و هم با بودن نخست‌وزیر مخالفت کردند و تشخیص دادند که باید این قانون بازنگری بشود. در بازنگری هم تعلیمی که به هیئت دادند این بود که رهبر، فقط رهبر، قائم‌مقام ندارد، شورای رهبری هم نه. وقتی ایشان فوت کرد، هنوز این قانون تصویب نشده بود و در بازنگری آنچه مد نظر امام بود، کاملاً مطرح و تصویب شد....»

تدبیر امام در بستر‌سازی برای رهبری آیت‌الله خامنه‌ای
در ۳۴ سال اخیر، از تأیید صلاحیت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای توسط امام خمینی برای رهبری انقلاب اسلامی، روایت‌های فراوان و متنوعی نقل شده است. به نظر می‌رسد که پیش از رحلت امام، خبر این تأیید و توثیق، در میان عده‌ای از مسئولان وقت پخش شده و آنان از این رویکرد، اطلاع داشته‌اند. راوی خاطرات نیز از کسانی است که پیش از ارتحال رهبر کبیر انقلاب، از دیدگاه ایشان مطلع بوده و این مقوله را مورد پیگیری قرار داده است:
«از چند ماه قبل، شاید از دی ۱۳۶۶، صحبت از بیماری حضرت امام بود. دکتر عارفی می‌تواند در این باره، اطلاعات کامل‌تری به شما بدهد. من در این حد خبر داشتم که دستگاهی را روی قلب امام گذاشته بودند که به صورت بیسیم فرستنده با بیمارستان بقیه‌الله شماره ۲ جماران در ارتباط بود و ۲۴ ساعته، آدم‌هایش عوض می‌شدند و قلب امام را کنترل می‌کردند. این اواخر گفته می‌شد که نوعی سرطان دارند. این در بین مسئولان و خواص مطرح بود. وقتی امام در سال ۱۳۶۸ می‌خواستند آقای منتظری را عزل کنند، بعضی از دوستان به ایشان گفتند صبر کنید. امام هم پاسخ دادند معلوم نیست وقت داشته باشم، تا زنده‌ام باید این کار انجام بشود! تقریباً بعد از داستان عزل آقای منتظری، از اواخر فروردین ۱۳۶۸، حال امام بد بود و روز به روز وخیم‌تر می‌شد. مطلبی که فقط پنج نفر می‌دانستند و کسی دیگر نمی‌دانست و بعد در مجلس خبرگان علنی شد، همین مسئله جانشینی ایشان بود. مقام معظم رهبری، آقای هاشمی رفسنجانی، آقای موسوی اردبیلی، آقای موسوی نخست‌وزیر و سید احمد آقا، این پنج نفر بودند. این پنج نفر در سال ۱۳۶۷ و قبل از بیماری امام، یک روز خدمت امام می‌رسند و از ایشان سؤال می‌کنند که ان‌شاءالله خدا به شما صد سال عمر بدهد، اما بعد از شما چه کسی عهده‌دار رهبری است؟ ایشان می‌گویند آسیدعلی آقا را دارید و ایشان را نشان می‌دهند. آقای خامنه‌ای آنجا به امام می‌گویند که همه ما را نهی کنید که این حرف را بیرون بزنیم. این قضیه می‌گذرد تا آن روز ۱۴ خرداد ۶۸، جلسه مجلس خبرگان برگزار شد. در آن روز که گاهی شورای رهبری مطرح می‌شد و گاهی افراد مطرح می‌شدند، یک حرفی گفته می‌شد که امام به این آقایان مطلبی را گفته‌اند. من آنجا بودم. به آقا سید حسن طاهری خرم‌آبادی گفتم که از قرار معلوم امام یک مطلبی را به بزرگان گفته‌اند و بهتر از همه این است که از آقای موسوی اردبیلی سؤال کنیم. از آقای موسوی اردبیلی پرسید، ایشان تأیید کرد و چهار نفر دیگر آقایان هم تأیید کردند. بعد آقای هاشمی آن را بین خبرگان عنوان کردند و آن اتفاق افتاد. بعد از آن، در چند سالی که سید احمد آقا بود و مرتب با ما جلسه ماهانه داشت، می‌گفت در مورد آقای خامنه‌ای، امام چند بار این مطلب را در مواقع مختلف گفتند، یکی از آن مواقع، زمانی بود که آقای خامنه‌ای به کره شمالی تشریف برده بودند و داشتند سان می‌دیدند و تلویزیون نشان می‌داد. من بودم و امام. امام فرمودند ایشان برازنده رهبری است. دفعه دیگری هم گفته بودند، ولی در آن جلسه پنج نفره رسماً از امام سؤال شده بود و امام هم ایشان را معرفی کرده بودند....»

غروب ۱۳ خرداد ۶۸، در بیمارستان جماران
روز ۱۳ خرداد ۱۳۶۸، برای جمله آنان که دل در گرو پیر جماران داشتند، از تلخ‌ترین زمان‌ها به شمار می‌رود. در ساعت ۳ بعدازظهر آن روز، قلب امام خمینی از حرکت ایستاد، هرچند تیم پزشکی تا ساعت ۱۰:۱۵ شب، توانست با تنفس مصنوعی و اقدامات احیا کننده، بخشی از علائم حیات را نگه دارد. خبر رحلت رهبر کبیر انقلاب اسلامی، فردا ساعت ۷ صبح از صدای جمهوری اسلامی پخش شد و ملت را به سوگی بزرگ و کم نظیر نشاند. رفیق‌دوست در باب واپسین ساعات حیات امام، در خاطرات خویش می‌گوید:
«من آن موقع کاره‌ای نبودم و در بنیاد تعاون سپاه فعالیت می‌کردم. در روز‌های بیماری حضرت امام، تقریباً هر روز ظهر، غروب یا شب، به بیمارستان می‌رفتم. شبی که امام از دنیا رفت، من از غروب آنجا بودم. داخل اتاق امام فقط احمد آقا با پزشکان بودند که از پشت شیشه پیدا بود. ساعت تقریباً نزدیک ۱۰ بود که احمد آقا از اتاق بیرون آمدند و گفتند آقایان، بیایید با امام وداع کنید. همه مسئولان و علما حضور داشتند. بیرون اتاق امام، دو اتاق آماده کرده و در حیاط فرش انداخته بودند. همین طور که صف تشکیل شد، داخل اتاق رفتم و شکم امام را بوسیدم. حالت عجیبی به من دست داد! فشاری در قفسه سینه امام احساس کردم. از در بیمارستان شماره ۲ جماران بیرون آمدم و پشت در کوچه نشستم. نیم ساعت نشد که گفتند امام از دنیا رفت. آن روز، دو، سه ساعت مانده به غروب، آقای هاشمی پس از صحبت و مشورت با دیگر بزرگان گفتند بگویید همه خبرگان حرکت کنند و بیایند. همه حس کرده بودند که دو ساعت بیشتر نمانده است. زمانی که امام از دنیا رفتند، بسیاری از اعضای خبرگان آنجا بودند و فردایش که ۱۵ خرداد بود، همه آمدند و آن جلسه تاریخی را تشکیل دادند....»

تدارک محل اسکان و استقرار رهبر معظم انقلاب
در پی اعلام خبر رحلت امام خمینی، مجلس خبرگان به اتفاق آرا، حضرت آیت‌الله‌العظمی سیدعلی خامنه‌ای را به رهبری نظام اسلامی انتخاب کرد. پس از این رویداد، اقشار مختلف مردم با حضور در نهاد ریاست جمهوری-که همچنان محل استقرار رهبری جدید انقلاب بود- با ایشان بیعت می‌کردند. از جمله اقدامات راوی در این دوره، تهیه منزلی برای اقامت رهبر معظم انقلاب بود که خاطرات آن خواندنی می‌نماید و تاکنون از سوی شخص دیگری، روایت نشده است:
«در روز دوم رهبری آقا، به دفتر ریاست جمهوری رفتم و خدمت آقا عرض کردم که من مدارج علمی ندارم و یک آدم اجرایی هستم، مثل چماق می‌مانم، هر وقت چماق لازم داشتید، من هستم! مردم مرتب می‌آمدند و می‌رفتند و من هم آنجا خدمت می‌کردم. تا اینکه رفراندوم متمم قانون اساسی و انتخابات ریاست جمهوری انجام و آقای هاشمی هم به ریاست جمهوری انتخاب شد. قرار بود که رهبری جایی را پیدا کنند و آقای هاشمی هم به محل ریاست جمهوری‌اش برود. نزدیکی محل ریاست جمهوری، ملکی متعلق به خانواده نظام‌مافی‌ها بود. آقا مرا صدا کردند و گفتند اینجا را به قیمت مناسبی که صاحبش راضی باشد بخرید، تا ما به آنجا برویم... من آن روز مسئول بنیاد تعاون سپاه بودم و این ملک را برای بنیاد تعاون خریدم. بعداً خودم آنجا را از بنیاد تعاون، برای بنیاد مستضعفان خریداری کردم. خانواده نظام مافی آنجا زندگی می‌کردند. چهار تا برادر که همه‌شان دکتر و مهندس بودند. با فروش ملکشان هم موافقت کردند، چون آنجا دیگر شلوغ شده بود و مردم دسته دسته به آنجا رفت و آمد می‌کردند و آرامش آنجا سلب شده بود. کارشناس آوردیم و قیمت داد، ولی آن‌ها قیمت بالاتری گفتند که قبول کردیم. آن روز مجموعه ساختمان و متعلقاتش را به مبلغ ۱۲۰ میلیون تومان خریدیم که شاید حدود ۶ میلیون تومان گران خریدیم. آنجا را تمیز کردیم. ملک چهار ساختمان داشت. یکی از ساختمان‌ها که خیلی قدیمی بود، سالن بزرگی داشت که آنجا را برای آقا در نظر گرفتیم. بعداً فهمیدیم که این نظام‌مافی‌ها، از فراماسون‌ها هستند! آرم مار و عقاب فراماسون‌ها، روی دیوار گچبری شده بود و چندین ملاقات آقا هم زیر همان آرم انجام شد! تا اینکه روزی آقای حسین شیخ‌الاسلام آمد و به ما گفت که می‌دانید این شکل روی دیوار چیست؟ وقتی گفت، آن‌ها را کندیم و تمیز کردیم. در کنار این ساختمان، زمینی به مساحت حدود ۲ هزار متر بود که شباهت به زمین ورزشگاه یا تعمیرگاه داشت. دور این زمین گچ ریخته بودند تا حسینیه‌ای برای آقا بسازند. بعد از اینکه آقا منتقل شدند، قرار شد آن حسینیه ساخته شود، چون آقا هنوز برای سخنرانی‌ها و دیدار عمومی با مردم، به ساختمان نهاد ریاست جمهوری می‌رفتند. حتی یکی دو بار هم که ایشان خسته بودند، من به‌جای ایشان رفتم و از مردم تشکر کردم که خود آن هم داستانی دارد....»

ساخت حسینیه امام خمینی، برای دیدار‌های رهبر معظم انقلاب اسلامی
پس از استقرار آیت‌الله خامنه‌ای در منزل جدید، بنا بر آن شد که در مجاورت بیت ایشان، حسینیه‌ای برای دیدار‌های مردمی رهبری ساخته شود. ساخت این محل نیز داستانی دارد که تنها می‌توان آن را در خاطرات رفیق دوست یافت، چه اینکه هم او از سوی رهبری به انجام این کار مأمور شده بود. نکته در خور توجه در این باره آن است که «حسینیه امام خمینی»، نه با بودجه دولتی یا بیت‌المال که با کمک خیرین و علاقه‌مندان ساخته و بر پا شد:
«برای ساخت حسینیه هم ابتدا چند مهندس وزارت مسکن نقشه‌ای تهیه کردند. آقا دیدند که اگر آن‌ها بخواهند بسازند، حالا حالا‌ها طول می‌کشد. یک روز مرا صدا کردند و گفتند آنجا را زود بساز و من را از دست این‌ها نجات بده! لباس کار پوشیدم و مهندس، معمار، بنا، لوله‌کش و... را به آنجا بردم. از مهندس وزارت مسکن خواستم، نقشه‌هایش را به من بدهد. ایشان فقط نقشه فونداسیون را داد و گفت ما گودبرداری کرده‌ایم. بروید فونداسیون را بریزید و صفحه‌ها را هم کار بگذارید. بعد که این کار را کردید، بگویید بیایم ببینم. اگر تأیید کردم، نقشه ستون را می‌دهم. بچه‌های مهندسی سپاه آمدند و نقشه‌های ستون و سقف را هم کشیدیم. به‌سرعت، صفحه‌ها را گذاشتیم، ستون‌ها را هم عَلم کردیم و تیر‌های سقف را هم زدیم. داشتیم دیوار‌ها را می‌چیدیم که آقای مهندس آمد تا مثلاً صفحه‌گذاری را تأیید کند. وقتی چشمش به ساختمان افتاد گفت من را مسخره کردی؟ [خنده]گفتم تو ما را مسخره کردی! کل مدتی که حسینیه را با همه آن نمای آجر سه‌سانت ساختم، ۶۱ روز طول کشید، حتی بالکن هم زدیم. روز پنجم یا ششم کار بود که آقا مرا صدا کردند و گفتند از ۱۰ شب تا ۶ صبح حق نداری کار کنی، مردم منطقه ناراحت می‌شوند. اگر این نهی را نمی‌کردند، زودتر تمام می‌شد. اتفاقاً همان سال زلزله‌ای هم آمد. ساختمانی که ما ساخته بودیم اصلاً تکان نخورد، ولی قسمتی از خانه مافی‌ها ترک برداشت! البته آقا در این مدت، در همان خانه بودند. بعد آنجا را کوبیدند و ساختند. هنوز یکی از ساختمان‌های قدیمی برِ خیابان آذربایجان را نگه داشته‌اند که الان دفتر آقای حجازی است. مقام معظم رهبری در طول این مدت، مرتب می‌آمدند و سر می‌زدند. ما می‌خواستیم دو تا کتیبه روبه‌روی هم و چند جای دیگر را کاشی کنیم، اما ایشان نگذاشتند. حتی یک کاشیکار پیدا کردیم که پول هم از ما نمی‌خواست. آقا گفتند نمی‌خواهد این کار را بکنید. اول گفتم فرش دستباف، ایشان موافقت نکردند. با فرش ماشینی هم موافقت نکردند. بعد این گلیم‌ها را خودشان تهیه کردند که هنوز هم در آنجا هست. حسینیه را با بودجه مردمی ساختیم، از مردم پول گرفتم. پول دولتی نبود و پول خودم هم نبود. در این مدت به دوستان بازاری‌ام گفتم کمک کنید، می‌خواهیم حسینیه بسازیم. خرج زیادی هم نشد، ما با ۳۰ میلیون تومان حسینیه را ساختیم. [با خنده]به حالا نگاه نکنید، آن موقع ارزان بود. البته تأسیسات سرما و گرما را بعداً خود دفتر درست کرد و هزینه‌اش را داد....»

و کلام آخر
بی‌تردید میراث بزرگ امام خمینی، نظام اسلامی و اصل ولایت فقیه به شمار می‌آید که هم اینک آماج حملات دشمنان است. حفظ این امانت سترگ و دفاع کارآمد از آن، امری است که رضایت امام و شهیدان را در پی خواهد داشت. چنانکه راوی اذعان دارد:
«خداوند نعمت انقلاب را با برکت حضور امام خمینی به ما عطاکرد و ایشان با درایت، بهترین جایگزین نظام شاهنشاهی را به ملت معرفی کردند. اگر در کشور ولایت فقیه وجود نداشت، دشمنان صد بار ایران را از بین برده بودند. امام از همان لحظه اول کار خود را شروع کرد و خدمت به مستضعفان را در اولویت برنامه‌های خود قرار داد. بعد از انقلاب همه اقشار از جمله زنان در جامعه به ارزش بالایی دست یافتند و به جایگاه واقعی خود رسیدند....»

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار