علی ربیعی از وزرای کابینه قبل و رئیس اسبق شورای اطلاع رسانی دولت در یادداشتی که به عنوان سرمقاله روزنامه هممیهن چاپ شد، با انتقاد از توقیف روزنامه سازندگی، دو نکته را متذکر شدند؛ نخست آنکه باید سعه صدر دولت در برابر انتقادات بیشتر شود کمااینکه رسانهها به دولتهای یازدهم و دوازدهم هم میتاختهاند، اما با آنها برخورد سلبی نمیشد. دوم آنکه مرجعیت رسانهای در داخل از بین رفته و به خارج از کشور منتقل شده و با اینگونه رفتارها، عرصه برای فعالیت و مرجعیت بیشتر رسانههای معاند فراهم خواهد شد. به ادعای او نکاتی وارد است:
۱. دولت با رسانه مخالف، برخورد سلبی و قهری نکرده است. صفحات روزنامههای اصلاحطلب را ببینید؛ انتقاد پشت انتقاد و دریغ از یک توقیف و لغو امتیاز. البته رسانههای منتقد دولت بعضاً از جوابیههای متعدد دستگاهها گلایه دارند! جوابیه، یعنی پاسخ به نقد و پرسش رسانه. مگر نقد نمیکنید تا مسئول بشنود و پاسخ دهد؟ خب، شنید و پاسخ داد. باید اقدامش را ستود.
۲. در یک سال اخیر سه رسانه توقیف شد. پایگاه رکنا به سبب انتشار عکس نامناسب و خشن از قتل و سر بریده، روزنامه جهان صنعت به سبب توهین به نیروی انتظامی و روزنامه سازندگی. دو مورد اول که هیچ کدام به دولت مربوط نبوده است. مورد آخر هم حتی اگر به تیتر گوشت استناد شده باشد، میزان نقدش به دولت در مقایسه با آماج حملات رسانههای دارای مجوز و حتی شمارههای پیشین همین رسانه به دستگاههای اجرایی، هیچ است. حفظ امنیت روانی مردم و عدم موج سواری بر اخبار غیرواقع که دو روز قبل از انتشار تیتر مورد نظر در فضای مجازی پیچید و حتی منجر به حضور رئیس سازمان میوه و تره بار در شبکه خبر برای تکذیب رسمی خبر شد (گوشت ۵۰۰ هزار تومانی) و اساساً حفظ آرامش بازار و جلوگیری از ناآرامی آن، امری فرا دولتی است.
۳. روزنامهنگار ما باید بداند رسانه، صرفاً راوی نیست. گاهی خالق است. مخصوصاً در جنگ ترکیبی با محوریت رسانه. وقتی شایعه و خبر دروغ یا نامطمئن، موجب ناآرامی معیشت و حتی شورش و به خطر افتادن جان مردم میشود، ساده انگارانه است اگر بگوییم ما فقط روایت میکنیم. درست آن است که روایت میسازیم. مخصوصاً با دامن زدن به خبر دروغ و غیر متقن.
۴. مرجعیت رسانهای دقیقاً چه زمانی از کشور رفت؟ چه کسانی باعث آن شدند؟ چگونه میتواند برگردد؟ مرجعیت خبری وقتی از داخل کشور کوچ کرد که روزنامهنگار شهیرمان یک روز، فردی را عالیجناب سرخپوش میخواند و فردایش پشیمان میشود و در آغوش او میرود و در ویژه نامه نوروزی سال ۸۴ او را تقدیس میکند. بالاخره اعتبار رسانه چه میشود؟ مگر تمام قد نایستادید و نگفتید عامل جلو نرفتن اصلاحات، اوست. حالا ناجی اصلاحات شد؟ مخاطب شما چه تصوری از رسانه پیدا خواهد کرد وقتی بفهمد روزنامهنگاران ما عضو همان حزبی شدند که در انتخابات مجلس ششم به آن پشت کردند؟ مرجعیت رسانه وقتی از بین رفت که رأی مردم را ندیدیم و صرفاً به دنبال نامزد خودپیروز پندارمان رفتیم. وقتی مردم روستایی و شهری موافق نظام را در برابر فلان خواننده و استاد دانشگاه و هنرپیشه، کوچک شمردیم. گفتیم ۱۳ میلیون بیشتر از ۲۴ میلیون است، چون طرفدار حزب ما و ساکن بالای شهر است. اعتبار رسانهای وقتی از بین رفت که چشم به یارانه و آگهی و کاغذ دولتی دوختیم و مخاطب فراموش شد؛ لذا با گردش دولتها و احزاب، رسانه هم چرخید.
۵. اما راه علاج، کپی از دست رسانههای معاند نیست. او سیاهنمایی میکند تا نظام را ناکارآمد جلوه دهد. حال فرقی نمیکند در عرصه ورزش باشد یا سینما. سیاست داخلی باشد یا خارجی. آلودگی هوا باشد یا خشکی زایندهرود؛ لذا غلطترین کار این است که سیاست سیاهنمایی مطلق را پیش بگیریم که مخاطب جذب ما شود تا دشمن.
مرجعیت رسانه وقتی بر میگردد که حزبی نبینیم و ننویسیم. مردم را کامل و جامع ببینیم و بالاشهر و پایین شهر نکنیم. ذات مردم را که مؤمن و معتقد به شریعت و وطن و انقلاب هستند، بشناسیم و آنگاه سیاهیها را با بررسی همهجانبه و ارائه راهحل بازگو کنیم.
منبع: مشرق