سیلهای اخیر در کنار تلفات انسانی، خسارات زیادی به محصولات کشاورزی و همچنین مراتع کشور وارد کردهاست. از سوی دیگر به گفته مسئولان، سیل حجم آب سدها را هم آنقدر زیاد نکردهاست که بتوان گفت از خشکسالی امسال به راحتی عبور خواهیم کرد. با وجود همه این مسائل، محمد درویش کارشناس محیطزیست در گفتگو با «جوان» از دلایل خوببودن سیل برای کشور ما گفتهاست. معاون سابق سازمان محیطزیست همچنین در این گفتگو، دلایل ایجاد مشکلات سیلابهای اخیر را تشریح کرده و به راهحل جلوگیری از آنها پرداختهاست.
از یک طرف اخیراً شاهد سیل در کشور بودیم و از طرف دیگر چند دهه است که خشکسالی را در کشور تجربه میکنیم. در این شرایط راهکاری که بتوانیم هم خسارت سیل را کم کنیم و هم از بحران خشکسالی خارج شویم، چیست؟
دلیل اینکه سیلها در کشور ما دارند حادثهخیز میشوند دو مؤلفه جدی است؛ یکی اینکه ما پوششهای طبیعی خود را در کوهستانها از دسترفته میبینیم و در نتیجه وقتی که باران اتفاق میافتد، هیچ مانع طبیعی برای کنترل سرعت روانآبها وجود ندارد و روانآب به شکل هرزآب با سرعت زیادی متناسب با شیب منطقه به سمت پایین حوزههای آبخیز حرکت میکند.
دومین نکته این است که به حریم رودخانههایی که طی میلیونها سال مسیر حرکت این هرزآبها و روانآبها بودهاند، تجاوز و محدوده آنها بسیار کوچکتر از مکان طبیعیشان شدهاست. در نتیجه دیگر گنجایش هدایت این هرزآبها را که به مراتب بیشتر از قدیم است، ندارند، چون با پوشش گیاهی کمتر، بیشتر طغیان میکنند و از مسیر طبیعی خود بیرون میزنند و تمام سازههایی را که اطراف آنهاست، نابود میکنند.
ما خسارت خود را مضاعف کردهایم. هم پوشش گیاهی را در بالا دست از بین برده ایم، هم تغییر کاربری دادهایم. مساحت جنگلهایمان به بهانه توسعه کشاورزی و مساحت اراضی کشاورزی هم به بهانه شهرکهای مسکونی، ویلایی و صنعتی کم شدهاست. از طرف دیگر به حریم بستر سیلابی رودخانهها تجاوز کردیم و اینها همه دست به دست هم داده تا چنین بحرانی به وجود بیاید.
سرزمین ما در عرض ۲۵ تا ۴۰ درجه نیمکره شمالی قرار گرفته و در کمربند خشکی هستیم. در چنین کمربندیای تنها ممری که موجب تابآوری سرزمین، حاصلخیزی خاک و همچنین تداوم حیات میشود، همین سیلهاست؛ سیلها در طول تاریخ از کوهستانها به سمت دشتها آمدهاند و مواد غذایی به دشتها رساندهاند و آرامآرام سرعت آنها کم شده و در آنجا ما جلگههای حاصلخیزی مانند جلگههای میناب، جازموریان و ... را ایجاد کردیم و اینها قطبهای کشاورزی ما بودهاند، ولی الان نعمت سیل را با آزمندیها و گردنکشیهایمان در برابر قوانین طبیعت به نقمت تبدیل کردهایم؛ خود سیل مشکلی ندارد، اگر اجازه بدهیم مسیر طبیعی خود را ادامه بدهد.
خوشبختانه ما، چون آبرفتهای درشتدانه بسیاری داریم، اصلاً نیازی به مهار سیلاب نداریم؛ دستکم ۴۰۰ میلیارد متر مکعب ذخیره آبخوان در کشور داریم و به راحتی میتواند حجمهای بزرگتری از این سیلابها در این آبرفتهای درشتدانه در مرکز ایران ذخیره شود. ما در خوزستان چاه نمیتوانیم بزنیم، چراکه در آنجا آبخوان نداریم و همه آبها در سطح زمین جاری است، ولی در بخش زیادی از استان اصفهان، سمنان، خراسان، یزد، کرمان، هرمزگان امکان زیادی برای ذخیره آب داریم و فقط کافی است اجازه دهیم اتفاقاً سیل جاری شود و بیاید در این تالابها و تالابهای مرکزی ایران مانند بختگان، طشک، کمجان، شادگان، پریشان، دشت ارژن، جازموریان یا گاوخونی جاری شود و در آنها آرامآرام جذب شود و برای این سرزمین برکت بیاورد.
این تصور که این سیلاب دارد هدر میرود و ما نتوانستیم استفاده کنیم هم تفکر کاملاً غلطی است. تنها جایی که ما در سیل اخیر مرداد ماه واقعاً آب را هدر دادیم، در یزد بود که به دلیل معماری ابلهانهای که در ساختار جدید شهر یزد اعمالشده تمام آب در خود شهر ماند و نتوانست وارد آبخوانهای خارج شهر شود. در حالی که قبلاً یزد شهر قنوت، قنات و قناعت بود و از طریق همین قناتها سیلابها میتوانست به سفره آبهای زیرزمینی هدایت پیدا کند و هیچ مشکلی هم پیش نمیآمد، ولی در معماری شهری وقتی ما این مسائل را انکار میکنیم و همینطور میرویم پل و اتوبان و تقاطع غیرهمسطح میسازیم، میشود همین فاجعه شرمآوری که در یزد پیش آمد که این آبها همینطور ماند تا تبخیر شود و کسی نتواند از آن استفاده کند، اما مثلاً در سیل تهران همه به سمت حوض سلطان و دریاچه کویر نمک قم رفت. سیلهایی که در استان اصفهان آمد همه به سمت گاوخونی رفت یا سیلهای استان فارس همه به سمتبختگان، طشک و کمجان رفت و همه اینها به تابآوری سرزمین کمک کردند.
با این تعریفی که ارائه دادید، اصلاً آبخیزداری کار درستی است؟
من خودم ورودی سال ۱۳۶۶ دانشگاه تهران در رشته آبخیزداری هستم. آبخیزداری به شکلی کشورداری است و هیچ کسی نمیتواند این علم را انکار کند، اما متأسفانه ما سهم درست آبخیزداری را که عبارت از کاهش سرعت هرزآبها برای مجال دادن به نفوذ آب است تا ذخیره شود و فرسایش را کم کند، از دست دادهایم و رفتهایم به سراغ چیزی که من به آن «آبخیزداری سازهمحور» میگویم و در واقع همان سدسازی به شکل کوچک است. مخازن نسبتاً متوسط در شیبهای مختلف ایجاد کردهایم، آب آنجا جمع میشود که موتور پمپ میزنند و آب را از آنجا برداشت میکنند که کاملاً غیرقانونی است و همچنین وقتی که سیل شدید باشد، این آببندها میشکند و خودش خسارت بیشتری ایجاد میکند، در صورتی که آبخیزداری واقعی به معنای مجموعه تمهیدات کاهش سرعت هرزآب است.
این تمهیدات چیست؟
مهمترین تمهیدات این است که ما بتوانیم در محیط پرشیب کوهستانی پوششهای گیاهی ایجاد کنیم و این پوششهای گیاهی سازگار با منطقه باشد تا بدون آبیاری مستقر شود و خاک را حفظ کند. برای استقرار این پوششهای گیاهی باید حداکثر از موانعی به نام گابیون که همان سنگچینهای توری شکل که آب از آنها رد میشود، استفاده کنیم، نه اینکه مخازن سیمانی و کوچک بسازیم، چیزی که الان در آبخیزداری مد شده و خودش مشکلساز است.
آبخیزداری اگر به درستی و علمی انجام شود میتواند به کاهش خسارت و افزایش ذخیره آب در کوهستانها کمک کند.
اصلاً درختکاری در شرایط خشکسالی کشور ما قابل انجام است؟
ما نباید درخت بکاریم، بلکه باید ببینیم طبیعت چه میگوید، همان را اجرا کنیم. چیزی حدود ۲۰ میلیون هکتار از وسعت کشور ما استعداد رویش درخت دارد؛ یعنی میتوانید بدون آبیاری درخت را مستقر کنید و یک شرایط جنگلی در هیرکانی، ارسباران، زاگرس، توران و سواحل خلیج فارس ایجاد کنید، اما در بقیه مناطق کشور کاشت درخت یعنی آبیاری، یعنی تیمار کردن و کودپاشی و این اصلاً غیراقتصادی است. در بقیه مناطق کشور ما باید پوششهای درختچهای، بوتهای و علفی را مستقر کنیم که متناسب با توان اکولوژیکی منطقه است و خاک را حفظ میکند، آب تولید میکند و هم بدون آبیاری به حیات خود ادامه میدهد. بنابراین در دامنههای اطراف البرز در اطراف تهران یا در اطراف اصفهان که هیچ موقع جنگل نبوده، درختکاری اشتباه است و ما باید برویم به سراغ انتخاب گونههای درختچهای یا بوتهای مثل گون، کلاه میرحسن، زرشک و آنها را مستقر کنیم تا هم بتوانند خاک را حفظ کنند و هم بدون آبیاری به حیات خود ادامه دهند.
این موارد سابقه اجرا در دیگر کشورها هم دارد؟
نهتنها در دیگر کشورها بلکه در کشور خود ما هم انجام دادهایم. در حوزه آبخیز بالادست سد کرج منطقه شهرستانک پروژه مهندسی من در سال ۱۳۷۰ همین کار بود و اصلاً دلیل اینکه سد کرج کمتر دچار خسارت میشود، این است که در بالادست با همین روشهای آبخیزداری صحیح تجهیز شدهاست. آنجا توانستهایم پوششهای طبیعی را مستقر کنیم و گونههای بومی منطقه و خسارت ناشی از سیل و فرسایش خاک را کاهش دهیم.
این روشها چقدر میتواند پاسخگوی چنین طوفانهای موسمی باشد که شاهد آن بودیم، طبیعتاً همه امیدوار هستند سد در روز مبادا بتواند جلوی چنین طوفانهایی را بگیرد.
هرگز منطقی نیست ما یک مخزنی را بسازیم که هر ۱۰۰ یا ۲۰۰ سال یک سیلاب عظیمی مخزن آن را پر کند. البته اصلاً کارکرد سدسازی هم مهار سیلاب نیست، بلکه یکی از مؤلفههای جانبی سدسازی این است که حالا مقداری سیلاب را هم میتواند مهار کند. نگاه کنید در سیلی که در سال ۹۸ اتفاق افتاد، با وجود اینکه بیشترین تعداد سدهای کشور را با ۵/۱۳ میلیارد متر مکعب حجم مخزن در استان خوزستان داریم، ولی آیا این سدها توانست جلوی سیل خوزستان را بگیرد؟ خیر! کل خوزستان رفت زیرآب.
اگر در خوزستان درختچه کاری و درختکاری متناسب داشتیم، میتوانست جلوی سیل را بگیرد؟
مگر ما چغازنبیل یا سازههای آبی شوشتر را در خوزستان نداریم؟ چغازنبیل حداقل ۴ هزار سال قدمت دارد، بعد سدسازها میگویند، اگر این سدها نبود خوزستان زیرآب میرفت. خب اگر قرار بود زیرآب برود که این همه سازه تاریخی چطور بعد از چند هزار سال زیر آب نرفتهاست؟ چون پدران و مادران ما در این سرزمین اتفاقاً قوانین طبیعت را میدانستند و براساس این قوانین چیدمان کشور را طراحی کردهبودند و میدانستند کجا چه ابنیهای بسازند که هرگز خسارت از سیل نبیند و پوششهای طبیعی منطقه هم محفوظ بماند.
در حالتی که سیل موجب فرسایش خاک و از بین رفتن محصولات کشاورزی میشود، با آزاد گذاشتن سیل عملاً فرسایش خاک و از بین رفتن محصولات کشاورزی را افزایش نمیدهید؟ همانطور که در سیل اخیر مشاهده شد.
سیل خیلی خوب است، ولی گفتم که ما باید پوششهای گیاهی متناسب با شرایط اکولوژیک در کوهستانها را مستقر کنیم تا ضریب هرزآب را کاهش دهد و اجازه ندهد که بارندگی قدرت تخریبی پیدا کند. این شدت بارندگیهای زیاد حجم زیادی آب تولید میکند، ولی این آب نمیتواند با خود خاک حمل کند و این حجم زیاد آب با یک درصد قابلقبولی از املاح در دشتها آرامآرام رسوب میکند و حاصلخیزی خاک را زیاد میکند، تعادل بخشی سفرههای زیرزمینی را انجام میدهد و تالابهای ما را لبریز و چشمههای تولید گرد و خاک ما را مهار میکند.
در شرایطی که الان ترکیه سدهای بسیاری روی دجله و فرات ساخته و احتمالاً موجب افزایش ریزگردها از طرف عراق و سوریه به سمت ما خواهد شد، آیا نیاز نمیدانید که ما هم به دنبال سدسازی برای ذخیره بیشتر آب برویم؟
ترکیه چرا دارد سد میسازد؟ به دلیل اینکه آب دارد از کشورش خارج میشود و میخواهد جلوی آن را بگیرد و آب را بفروشد، چون با این آب دارد به قدرت خودش اضافه میکند. برای آن مهم این نیست که در سه کشور سوریه، عراق و ایران چه اتفاقی میافتد، او در چانهزنیهای سیاسی میگوید فلان حال را به من بدهید تا آب را باز کنم. ولی ما در کشور خودمان مثلاً در بالادست خوزستان طرحهای انتقال آب اجرا میکنیم، سدهای متعدد میزنیم که خوزستان را خشک کنیم یا سد چمشیر را در استان کهگیلویه و بویراحمد میزنیم که شادگان را خشک کنیم. در بالادست استان فارس سد ملاصدرا و سیوند را میزنیم و بعد بختگان را خشک میکنیم یا در بالادست زایندهرود سد میزنیم و گاوخونی را خشک میکنیم. بعد چشمههای گرد و خاک آن روی سرخود ما میریزد. این در خوشبینانهترین حالت یعنی آخر نابخردی، البته چیزهای دیگر هم میتوان درباره آن گفت.
دقیقاً برعکس همین تحلیل شما هم گفته میشود و میگویند در شرایطی که بقیه کشورهای دنیا دارند، آب را روی ما میبندند ما حتی نباید بگذاریم یک قطره از این آب هدر رود.
این آب اصلاً هدر نمیرود. ما اتفاقاً به کمک تالابهای خودمان که همه آنها نیز در کنوانسیون رامسر ثبت جهانی شدهاند، تابآوری سرزمینی خود را افزایش میدهیم، چشمههای تولید گرد و خاک را مهار، تفاوت دمای شب و روز را کم، کشور را برای مردم توریستپذیر و سونامی ریزگردهای کمتر از ۵/۲ میکرون را مهار میکنیم و این همه هزینههایی که الان داریم میدهیم، دیگر نمیدهیم.
چرا در خوزستانی که قطب کشاورزی کشور است، بالاترین میزان مهاجرت اتفاق میافتد؟ چرا ۱۰ هزار معلم خوزستان را ترک کردهاند و ۱۰ هزار معلم دیگر درخواست مهاجرت دادهاند؟ چرا در خوزستانی که میشود پول پارو کرد، کسی دیگر حاضر نیست زندگی کند؟ این سرنوشت سیستم اداره سرزمینی است که قوانین حاکم بر محیطزیست کشور خود را به سخره بگیرد. خوزستان مانند حوزه آبخیز دریاچه ارومیه یک آزمایشگاه بزرگ و یک درس عبرت است. حوزه آبخیز دریاچه ارومیه بیش از دو برابر میانگین کشور بارندگی دارد. ما آنجا را خشک کردهایم. این مانند خانوادهای است که متوسط درآمد ماهانهاش ۳۰ میلیون تومان است، یعنی بیش از دو برابر متوسط یک خانوار در ایران، اما رفته ماشین لوکس و ویلای شمال خریده، کلی معاملات انجام داده و وامهای زیادی هم با سود ۳۶ درصد گرفتهاست، خب این خانواده اکنون حق ندارد بگوید، چون من ورشکست شدم، باز هم به من وام بدهید.
وقتی به افرادی که در بالادست رودخانه ارومیه هستند یا افرادی که در پایین دست سد کرخه در حال کاشت برنج هستند بگویید قرار است سد را باز کنیم و دیگر آبی ذخیره نمیکنیم، بلکه خود شما باید این آب را مدیریت کنید، اتفاقی که میافتد این است که در میان تابستان از شما انتظار دارند آب کافی برای کشتهای پرآب برای آنها برسانید؛ پاسخ این افراد را چه میدهید؟
عین این کار الان در استان اصفهان هم انجام شدهاست. مسیر چشمه لنگان و خلجستان به عنوان دو تا از سرشاخههای کارون را منحرف کرده و آوردهاند به سمت زایندهرود که مثلاً وضع زاینده رود را بهتر کنند، ولی در محدوده فریدون شهر و فریدن این آب از سوی خود کشاورزها استفاده میشود و اراضی شیبدار و مراتع را زیر کشت بردهاند و نمیگذارند یک قطره از این آب به پایین دست برسد. چرا این اتفاق میافتد؟ اصل ماجرا اینجاست؛ در نظر بگیرید زمستان است و هوا سرد، یک خانوادهای برای گرم کردن خود چند راهحل دارد، یا میتواند نفت بسوزاند یا از پنلهای خورشیدی و سیستمهای گرمایشی استفاده کند یا میتواند مبلمان خود را به داخل شومینه بیندازد یا تراولهای ۱۰۰ هزار تومانی خود را آتش بزند. همه این کارها منجر به گرم شدن آنها خواهد شد، ولی خردمندانه این است که شما از سوختی استفاده کنید که ارزانترین قیمت را داشته باشد و پایدارترین حرارت را تولید کند. ما در کشورمان برای تولید گرما سراغ سوزاندان اسکناسهای ۱۰۰ هزار تومانی رفتهایم.
در کشوری که در قلمرو خشک جهان قرار گرفته و متوسط تبخیر آن بالای ۳ هزار میلیمتر است و بارندگی آن هم یک سوم میانگین جهانی است، همه راههای توسعه ما ختم شده به اینکه از طریق استقرار توسعه صنایع آببر و انرژیبر و از طریق کشاورزی پول تولید کنیم. چرا ما با سوزاندن اسکناسهای خود میخواهیم خود را گرم کنیم؟ بعد وقتی که میبینیم آب کم است میگوییم برویم آب ژرف تولید کنیم، انتقال آب انجام دهیم، آبهای خلیج فارس را شیرین کنیم. آخر چرا ما باید تن به چنین نابخردیای بدهیم که بعد درگیر چنین مشکلاتی شویم، آن هم در کشوری که بالاترین پتانسیل انرژی خورشیدی را در جهان دارد. کشوری که جزو ۱۰ کشور برتر دنیا از نظر جاذبههای تاریخی و فرهنگی است و جزو پنج کشور دنیا از نظر جاذبههای طبیعی است. ما باید به سراغ بالفعل کردن مزیتهای بالقوه کشورمان برویم و از محل ارائه جذابیتها و زیباییهای این طبیعت پول تولید کنیم، نه از محل فروش و حراج آنها.