کانال تلگرامی پایش امریکا ترجمه بخشهایی از مصاحبه بلند هنری کیسینجر با روزنامه سوئیسی نویه سوریشر سایتونگ را به اشتراک گذاشت. بخشهایی از این ترجمه را میآوریم:
آقای کیسینجر، شما تصورش را میکردید که چین برآمدی چنین سریع و قدرتمند در عرصه بینالمللی داشته باشد؟
کیسینجر: روندهای تاریخی را نمیتوان متوقف کرد. اگر امریکا به سوی چین متمایل نشده بود، این کشور به راه دیگری میرفت. ما میبایست وزنهای متقابل در برابر شوروی ایجاد میکردیم و به چین نشان میدادیم که برای همکاری با شوروی آلترناتیو دیگری هم وجود دارد. ما آن زمان در دولت نیکسون در ارتباط با چین فکر و ذکرهای سهگانهای داشتیم. اولین مسئله جنگ ویتنام بود که به تعینبخش منافع خارجی امریکا در شرق آسیا بدل شده بود و به لحاظ جغرافیایی آنقدر از امریکا دور بود که کمتر به تصور میآمد. مسئله در واقع تأثیرات ناشی از جنبههای منفی اخلاقی در این جنگ بود. از همین رو من و نیکسون مصمم بودیم که چشمانداز تازهای در سیاست خارجی امریکا ایجاد کنیم. مسئله دوم چین بود که تفهیم کرده بود قصد دارد درهای خود را باز کند و مسئله سوم هم این بود که ما میبایست نگاهی گلوبال به سیاست خارجی داشته باشیم و لزوماً از منظر (خطر) جنگهای رهاییبخش که در دوران شروع ارتباط ما با چین در حال گسترش و اوج بودند به جهان نگاه نکنیم. حتی اگر امکان متوقفکردن چین هم میبود، ما خودمان قصد دیگری داشتیم و آنکه چین رو به جلو برود.
وقتی که ما درباره رابطه چین و امریکا صحبت میکنیم لازم است که آن را به دو فاز یا مرحله تقسیم کنیم. تا سال ۲۰۱۷ مناسبات ما مبتنی بر یک همکاری کم و بیش جاافتاده و غیرقابل مناقشه بود. هیچکس نمیتوانست تصورش را بکند که چین به لحاظ اقتصادی چنین رشد سریعی داشته باشد که بخواهد قدرتش را به کرسی بنشاند و دیگری نیازی هم به همکاری نداشته باشد. احتمالاً این نقص در فهم و درک ما بود که نتوانستیم پیشبینی کنیم یک کشور در حال توسعه به سرعت به رقیب ما بدل میشود. البته نشانهها از قبل قابل تشخیص بود، ولی دستکم ماباید از سال ۲۰۱۵ عاقلتر و دوربینتر میبودیم.
سال ۲۰۱۹ شما گفتید که یک جنگ سرد در حال شکلگیری است. امروز ما به این لحاظ در کجا قرار داریم؟ به جنگ سرد نزدیکتر شدهایم یا باورتان این است که انتخاب بایدن امکاناتی را برای تنشزدایی عنقریب میان دو کشور فراهم کرده است؟
کیسینجر: سال گذشته و به خصوص در ماههای آخر زمامداری ترامپ تنشها میان دو کشور به شدت افزایش یافتند. مسائلی پیش آمدند که به راحتی از حافظه طرفهای مناقشه زدوده نخواهند شد. درک من این است که دولت بایدن دریافته که درافتادن با چین نه به سود منافع دو کشور و نه به سود جهان است. این مناقشه برندهای نخواهد داشت و هر دو طرف بسان جنگ جهانی اول از آن خسته و فرسوده بیرون خواهند آمد.
مشکل این است که دولت بایدن با یک معضل داخلی روبهروست، چراکه افکار عمومی از چین تصور یک دشمن دائمی را دارد. ما در امریکا این تصور بدبینانه را داریم که هر مسئله منفی در کشور در راستای خواست و تمنیات چین و به سود این کشور است و به راستی هم برای دولت جدید مشکل خواهد شد که راه گریزی از مقابله با چین پیدا کند و یک استراتژی معطوف به آینده را در قبال این کشور شکل دهد. چشماندازهایی برای یک دیالوگ جدی میان دو کشور وجود دارد، ولی چینیها در ایام اخیر با حجم بزرگی از اقدامات دشمنانه از سوی امریکا روبهرو بودهاند، در حالی که ما هم با رفتارهایی غیرقابل قبول از سوی چین روبهرو بودهایم. در مجموع پیچیدگی مناسبات میان امریکا و چین چالشهای بیشتری را بهوجود آورده و مدیریت آن به رهبری توانمند نیازمند است.... در مجموع من بر این نظرم که دولت ما باید به تبعیت از یک راهبرد و شعار خردمندانه استراتژی خود در قبال چین را شکل بدهد و در برابر وسوسهها و فشارهای محافل داخلی که درصدد معرفی چین به عنوان دشمنی درجه یک در سیاست خارجی ما هستند، کوتاه نیاید.