سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: اگر بخواهیم پنج شاعر درجه اول و بلندآوازه را در زبان فارسی نام ببریم، بیگمان «نظامی» یکی از آنهاست.
غلامعلی حدادعادل رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی در مراسم بزرگداشت «حکیم نظامیگنجوی» که به صورت مجازی برگزار شد، گفت: در حقیقت فردوسی، نظامی، سعدی، مولوی و حافظ پنج شاعر بزرگ ما هستند. همچنان که فردوسی با مثنویسرایی خود حماسه آفرید و حماسه را در جامه شعر ماندگار کرد و مولوی با مثنوی عارفانه خود ماندگار شد، نظامی هم با مثنویهای عاشقانه و داستانی خود ماندگار شد.
وی عنوان کرد: محتوای دلانگیز در کنار زبان دلنشین، سبب شد شعر نظامی در همه آفاق فارسیزبانان مقبول افتد و خوانده شود، از این رو خمسه نظامی یک مجموعه داستانی حکمتآموز و همهکسفهم است.
حدادعادل افزود: زبان نظامی، پخته، دلنشین و نرم است و اشعار او نیز در عین فصاحت و بلاغت، بسیار شیرین است و موسیقی خاصی دارد که در شعر کمتر شاعری دیده میشود. کسی که شعر او را به زبان فارسی میشنود، گویی ترنم موسیقایی لطیفی در جان او طنین میافکند. هنر نظامیگنجوی در ترکیبسازی است، از این رو استادان ما در معرفی زبان او به این هنر توجه کردهاند، دقت او در هنر ترکیبسازی میتواند امروز در کار واژهگزینی زبان فارسی برای ما آموزنده باشد.
نظامی شاعر ملکوتنگر
در بخشی دیگر از این مراسم حسن بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی گفت: بنده درباره ظرافتهایی که نظامی در بیان حکمت ارائه کرده و همچنین درباره تحلیلی که هگل در یکی از آثار خودش از نظامی به عمل آورده است، بحث میکنم.
او ادامه داد: نظامیگنجوی در بخشهای مختلف «خمسه» خود که شامل خسرو و شیرین، مخزنالاسرار، اسکندرنامه، هفت پیکر و لیلی و مجنون است، مباحثی در باب شخصیتشناسی خود دارد که در بیان و تحلیل شخصیت این حکیم بزرگ و شاعر گرانقدر ایرانی، فوقالعاده مهم است. او در «هفت پیکر» به تلاش وسیع و ارجمندی که در باب دریافتن و آموختن علوم مختلف داشته، اشاره کرده است. استاد دانشگاه تهران تأکید کرد: خواندن خمسه نظامی، شما را صرفاً با داستانهایی عاشقانه و شیرین آشنا نمیکند بلکه در آنها، دُرهای حکمت و گنجهای معرفت هم وجود دارند.
رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی افزود: بحث دوم من در باب نگاه ویژهای است که «هگل» درباره نظامی در کتاب «درس گفتارهایی در باب زیباییشناسی» دارد. این کتاب در تاریخ زیباییشناسی و فلسفه آن، امر مهمی است، اینها درسگفتارهایی است که هگل از سال ۱۸۳۳ تا ۱۸۲۹ میلادی در دانشگاه برلین داشته است. هگل در این کتاب، بر اساس نظریه بنیادین خود- که روح مطلق در سپیدهدم تاریخ سه تجلی دارد و به صورت هنر، سپس به شکل دین و بعد از آن به صورت فلسفه ظاهر میشود، تز اصلی خود یعنی «گذر روح در بستر دیالکتیک هستی» را بیان کرده و در باب معماری، نقاشی، پیکرتراشی، شعر و مواردی از این قبیل بحث میکند. او وقتی به مسئله «شعر» میرسد، میداند که نباید نقش و عظمت ایرانیان را در این هنر نادیده بگیرد.
او ادامه داد: هگل در جلد دوم این کتاب، از جهان متفاوت شاعران ایرانی سخن میگوید؛ شاعرانی که ملکوتنگرند، یعنی بر اساس مشاهده و مکاشفه خود به تماشای ملکوت مینشینند و از خوان نعمت آنجا توشه برمیگیرند. او سردسته این شاعران ملکوتنگر را مولانا میداند و بعد سراغ حافظ میرود.