سرویس سیاسی جوان آنلاین: مجلس شورای اسلامی در یک حرکت جسورانه و انقلابی طرح دو فوریتی اقدام راهبردی برای مقابله با تحریمهای آمریکا و لغو اجرای پروتکل الحاقی براساس بندهای ۳۶ و ۳۷ توافقنامه برجام به تصویب قاطع نمایندگان مردم رساند. این طرح بعد از اصلاحاتی در نهایت به تایید شورای نگهبان رسید و این قانون برای عملیاتی شدن به دولت ابلاغ شد. با ابلاغ این طرح، دولت و طیف اصلاح طلب همصدا با مخالفان خارجی جمهوری اسلامی، از هفته پیش جنجال رسانهای گستردهای را برای ممانعت از اجرائی شدن این طرح به راه انداختند. دولت و اصلاح طلبان تلاش دارند این طرح انقلابی را با استدلالهای واهی همچون نگاه سیاسی، شتابزده و بدون تعامل با نهادهای بالادستی از جمله شورای عالی امنیت ملی کشور نسبت دهند.
عمده تحلیل مخالفان این طرح، ایجاد شائبه برای تاثیرگذاری در انتخابات ۱۴۰۰ ریاست جمهوری و همچنین سنگ اندازی در مدیریت دولت عنوان میکنند. در این ارتباط محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی (سه شنبه۱۱ آذر) در گفتگوی زنده تلویزیونی در تبیین جزئیات «طرح دو فوریتی مجلس»، گفت: «ما ۴ ماه است که در مجلس روی این موضوع کار کارشناسی انجام دادیم و این موضوع ربطی به انتخاب جو بایدن، ندارد. مجلس با اخذ نظر از وزارت امور خارجه و سازمان انرژی اتمی و با محوریت دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی و کمیسیون امنیت ملی مجلس این کار را انجام داده است». با نگاهی به پشت پرده این جنجالها متوجه میشویم که دولت درصدد آن است در این فرصت اندک از عمر دولت دوازدهم و همزمان با روی کار آمدن جو بایدن در امریکا بار دیگر توافق بی فرجام برجام را احیا کند. برجامی که همه خواستههای دولت امریکا در متن توافقنامه به ایران دیکته شده بود و حتی دولت روحانی در یک اقدام نابخردانه و بدور از عرف بین المللی تن به اقدامهای دواطلبانه برای تعلیق فعالیتهای هستهای کشور داده بود. اصرار دولت در زنده نگهداشتن توافق برجام درحالی است که ۲ سال پیش امریکا این توافق یکسویه و یکجانبه را هم تحمل نکرد و با خروج خود از این توافقنامه بی سرانجام عملاً خط پایانی بر روی برجام کشید. اعضای اروپایی برجام هم در طول این ۲ سال به صورت ظاهری وانمود به تعهد و پایبند به آن میکردند.
چون کشورهای اروپایی به روشنی میدانستند که نه امکان مقابله با تحریمهای امریکا را دارند و نه قرار است که هزینه و اقدام خاصی را برای ماندن در برجام پرداخت کنند. نهایت اقدام کشورهای اروپایی بیانیههای نمایشی و شوی تبلیغاتی «اینستکس» یا ساز و کار مالی اروپایی بود که حتی برای امور بشر دوستانه و دارویی هم اجرایی نشد.
حال دولت روحانی بعد از ۷ سال زمامداری هیچ میراث و سند افتخاری در کارنامه خود ندارد که به مردم عرضه کند. دولت روحانی مسیر توسعه کشور را بجای نگاه درونزا و تاکید به توانمندیهای داخلی تنها با توسعه روابط بین المللی در قالب مذاکره با امریکا و غرب جستجو میکرد. اما دولت آگاهانه یا ناآگاهانه درک نمیکرد که منطق مذاکره براساس امتیاز دادن و امتیاز گرفتن است. در این منطق سطح و اندازه امتیازدهی یا امتیازگیری را جناحی تعیین میکند که دست بالاتری داشته باشد. پس اگر در میز مذاکره چیزی برای عرضه کردن نداشته باشی یعنی حاضر به تسلیم شدن هستی. این شرایط را ما متاسفانه در مذاکرات برجام عملا تجربه کردیم. توافقنامهای که تبعات وحشتناک آن از جمله میتوان به محدودیت در توان هستهای، افشای اختیاری و آگانه اسرار و اطلاعات نظامی برای دشمن، بسترسازی برای ترور دانشمندان هستهای، لکهدار کردن غرور و عزت ملی در شدیدترین نوع کنترل و نظارتها، اعمال سالها تحریم ظالمانه علیه کشور، توقف و ممانعت از رشد و توسعه علمی و پزشکی کشور و... اشاره کرد.
به بیان دیگر توافق برجام همان عهدنامه ترکمنچای و گلستانی است که دولت روحانی به این کشور تحمیل کرد. اما تاسفبارتر از این حجم از اهمال کاری و ناکارآمدی دولت در توافق برجام و ترور ناجوانمردانه شهید سلیمانی به دست تروریستهای امریکایی باید از این میل و اشتیاق وافر روحانی برای انجام مذاکره دیگر با امریکا شگفت زده شد. شاید این تاسف و تعجب نگارنده محلی از اِعراب نداشته باشد، چراکه یکی از پروژهها و برنامه اصلی دولت روحانی تاراج دستاوردهای انقلاب ایران علیه امریکا بوده و هست. در تایید این موضوع به سخنان حسن روحانی (چهارشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۴) در جمع متخصصان و دانشمندان حوزه فناوری کشور میتوان استناد کرد که گفته بود: «همه باید با همدلی و وحدت، برای اجرای برجام ۲ به صحنه بیایند». طنز تلخ اقدامهای دولت روحانی آنجایی است که وقتی امریکا از برجام خارج میشود، رئیس دولت ادعا میکند که «یک مزاحم از برجام خارج شد» و حال با اصرار میخواهد با همان مزاحم برای برجام ۲ مذاکره انجام دهد. بطور کلی همین سیگنال و آدرسهای غلط از سوی دولت روحانی و حواشی که طیف اصلاح طلب حامی ایشان در این مدت در کشور ایجاد کردهاند، باعث شد اعضای اروپایی برجام که در ناتوانی و بی ارادگی آنها هیچ تردیدی نیست، برای ایران خط و نشان بکشند. به شکلی که "هایکو ماس"، وزیرخارجه آلمان در گفتگو با نشریه اشپیگل ادعا کرد: «ما انتظارات روشنی را از ایران داریم. تهران نباید به سلاح هستهای و هرگونه برنامه موشکی که منطقه را تهدید کند، دسترسی داشته باشد. ایران همچنین باید نقش دیگری را در منطقه ایفا کند». این سخنان "هایکو ماس" عملاً به معنای خروج اروپاییها از برجام است. اروپایی که در پایبندی به برجام صرفاً به دادن وعدههای پوچ و توخالی بسنده کرده بود. از سوی دیگر جوبایدن، در مصاحبه خود با نیویورکتایمز هم گفته بود؛ «محدودیت فعالیتهای هستهای ایران طبق توافق هستهای به پایان نمیرسد، بلکه در دور جدید مذاکره برای مدت طولانیتر تمدید میشود. از سوی دیگر، برنامه موشکی ایران و صدور موشک به متحدان خود در لبنان، سوریه، عراق و یمن بخشی از محورهای مذاکره است». این سخنان آشکارا مشخص است که اگر در دور پیشین هدف غرب برنامه هستهای بود، در دوره کنونی هدف برنامه موشکی و نفوذ منطقهای ایران است. نکته حائز اهمیت در این دور از سخنان مقامات اروپایی و امریکایی توجه به این مسئله است که گزینه جنگ به هیچ عنوان مطرح و بیان نمیشود، چراکه شرایط منطقهای و توان بالای نظامی ایران باعث شده این گزینه به هیچ عنوان مطرح نشود. اگر مسئولان و مدیران دولت اقتصاد کشور را با توجه به توانمندی و پتانسیل داخلی قوت میبخشیدند، امروز آقای بایدن تاکید نمیکرد که آمریکا همیشه گزینۀ بازگشت به تحریمها در صورت نیاز را در اختیار دارد و ایران این را میداند. نکته پایانی در موضوع هرگونه مذاکره آتی با غرب توجه به این مسئله است که هر کسی راجع به منافع ملی میخواهد مذاکرهای انجام دهد باید آنچه انجام میدهد، مسئولیت آن را بپذیرد و ضمانت اجرائی به مردم بدهد.
حالا با توجه به تاکید جناب رئیس جمهور مبنی بر انجام مذاکرات آتی این سوال را باید از ایشان پزسید که ما از انجام برجام یک چه دستاوردی بدست آوردیم که امروز بخواهیم برای برجام دو و مذاکرات آتی میل و رغبت نشان دهیم؟ آیا نباید مسببان و مقصران این زیان ملی را محاکمه و مورد بازخواست در سطح جامعه قرار دهیم؟