با نگاهی کلی به وضعیت ورزش کشور، بهخصوص در برخی رشتههای خاص مثل فوتبال میتوان به این واقعیت مهم دست یافت که ایراد اصلی در بروز معضلات ریز و درشت این رشتهها را باید در ساختارهای تعریف شده برای آنها جستوجو کرد و نباید تنها به نقش مدیران در این مقوله توجه داشت.
چندی پیش انتقادی صورت گرفت در خصوص اینکه انتخاب مدیران و مسئولان فوتبال باشگاهی و ملی در نوع رفاقت آنها با مسئولان رده بالای ورزش خلاصه شده است. واقعیتی تلخ که متأسفانه در فوتبال وجود دارد و کسی هم نیست که جلوی آن را بگیرد. بدیهی است، وقتی ساختار مدیریتی درست تعریف نشود و رفیقبازی، رانت و دلالی بر آن حاکم شود چنین اوضاعی پیش بیاید.
انتخاب مدیران ورزش بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم برعهده وزارت ورزش است و انتخاب مدیران رده دوم برعهده فدراسیونها و به ترتیب تا انتخاب هیئت مدیره باشگاهها، انتخاب سرمربی، کادر فنی و بازیکنان همه حلقههای یک زنجیر هستند. حالا اگر حلقه اول این زنجیر بهصورت اصولی تصمیمگیری نکند و صرفاً بر مبنای رفاقت و رانت انتخاب کند، نه شایستهسالاری آن وقت است که این ساختار از ابتدا تا انتها با مشکل روبهرو میشود و تبدیل به ساختاری خواهد شد که حتی یک مدیر سالم هم نمیتواند در آن به درستی کار کند و یا مجبور به ترک آن میشود یا اینکه بعد از مدتی همرنگ همین جماعت شده و فاسد میشود. چنین ساختاری با آدمهای غلط حتماً هدفی غلط و چیزی جز اعتلای ورزش کشور خواهد داشت.
طبیعی است که وقتی یک ساختار مدیریتی از بالا تا پایین دچار مشکل باشد، پای هیچ نهاد نظارتی هم به آن باز نمیشود. به قول معروف سفرهای باز است و همه از کنار آن سهم میبرند و میخورند، فقط در شرایطی که کسی از این زنجیره بیرون بماند و نتواند مثل قبل بخورد سروصدایی بلند میشود و آن وقت است که شاخکهای نهادهای نظارتی حساس میشود. اینکه مدیران ورزشی به یکدیگر میپرند و یکدیگر را متهم به دلالی و فساد میکنند حاصل چنین ساختاری است. بنابراین نباید زیاد به آنها خرده گرفت، چراکه چنین مدیرانی دستپرورده ساختار غلط و فاسد ورزش هستند و اگر غیر از این واکنشی نشان دهند باید تعجب کرد.
در چنین اوضاعی طبیعی است که مدیر، مربی، بازیکن و... هر طور که دلشان بخواهد کار میکنند و بدون اینکه پاسخگو باشند؛ میآیند، میروند و بدتر اینکه انتخاب همه آنها با یک دور تسلسل همواره در حال تکرار شدن است. اصلاً تفاوتی نمیکند که مدیری موفق بوده یا نه، یا مربی با چه کارنامهای آمده و با چه دستاوردی میرود؛ ساختار غلط، آدمهای غلط را به گرد خود جمع میکند، چراکه اصولاً آدم درست و سالم در این ساختار نمیتواند کار کند. ساختار غلط، مدیرانی را میطلبد که بتوانند دلالپروری کرده و در عین حال دیگران را به دلالی متهم کنند. با چنین مدیریتی مربیان بیکیفیت و حتی شکستخورده به راحتی و با توجه به رفاقتهای پشت پرده سر کار میآیند بدون اینکه کسی بپرسد چرا. نتیجه هم که کاملاً مشخص است؛ شکست فوتبال و ورزش کشور. کافیست نگاهی به انتصابهای همین چند وقت اخیر در فدراسیون فوتبال بیندازید تا متوجه این ساختار مدیریتی سراپا غلط و فاسد شوید. به عنوان نمونه میتوان به انتخاب کادر فنی تیم ملی جوانان اشاره کرد که تنها هزینهسازی برای مدیریت آینده فدراسیون است.
بدیهی است با درست شدن و سروسامان گرفتن این ساختار اشتباه و غلط، بسیاری از معضلات ورزش کشور حل میشود و باز بدیهی است که در صورت سرپا ماندن این ساختار و با حضور مداوم مدیران و مربیان امتحان پسداده و شکستخورده، ورزش کشور همچنان در سراشیبی سقوط با سرعت به سمت نابودی حرکت خواهد کرد.