سرویس حوادث جوان آنلاین: چندی قبل اعضای خانوادهای در تهران به اداره پلیس رفتند و اعلام کردند پسر ۴۰سالهشان شهرام به طرز مرموزی گم شده است. مادر شهرام گفت: پسرم همراه برادرش فریدون در کار خرید و فروش لوازم خانگی هستند. آنها معمولاً از شهرهای مرزی لوازم خانگی به تهران میآورند و در فروشگاههای لوازم خانگی در تهران پخش میکنند.
دو روز قبل او از خانه بیرون رفت و دیگر به خانه برنگشت که فکر کردیم برای خرید لوازم خانگی به شهرهای غربی رفته است، اما وقتی تلفن همراهش را جواب نداد نگرانش شدیم. ما از تمامی دوستان و آشنایان سراغ او را گرفتیم، اما هیچ کسی از او خبری نداشت و حتی به بیمارستانها هم رفتیم و او را نیافتیم و به همین خاطر به اداره پلیس آمدیم که کمک کنید و پسرم را پیدا کنیم. با طرح این شکایت پرونده به دستور قاضی سهرابی، بازپرس شعبهنهم دادسرای امور جنایی تهران برای رسیدگی در اختیار تیمی از کارآگاهان ادارهیازدهم پلیسآگاهی قرار گرفت.
قرار مرموز
تحقیقات مأموران پلیس حکایت از آن داشت شهرام روز حادثه با مردی به نام ستار قرار ملاقات داشتهاست. بررسیها نشان داد روز حادثه ستار با تلفن شهرام تماس گرفته و برای خرید با او قرار ملاقات گذاشته است که ستار بازداشت شد. وی در بازجوییها ملاقات با شهرام را تأیید کرد، اما مدعی شد که از سرنوشت او بیخبر است. وی گفت: من شهرام را نمیشناختم تا اینکه یکی از دوستانم به نام هرمز با من تماس گرفت و از من خواست با شهرام تماس بگیرم. او مدعی بود که از شهرام طلب دارد، اما او طلبش را نمیدهد به همین خاطر مبلغی به من داد تا او را به بهانه خرید جارو برقی به محلی که از قبل مشخص کردهبود، بکشانم. پس از این من با شهرام تماس گرفتم و به بهانه خرید جارو برقی به محل قرار کشاندم که هرمز و یکی از دوستانش به نام بهمن، او را به زور سوار خودروی پژویی کردند و از آنجا دورشدند و بعد از آن دیگر از آنها خبری ندارم.
دستگیری یکی از متهمان
با اعتراف ستار، مأموران هرمز را شناسایی و دستگیر کردند. هرمز در بازجوییها به آدمربایی اعتراف کرد، اما مدعی شد که مرد گمشده در اختیار همدستش سیروس بوده است. وی گفت: من و سیروس با برادر شهرام ارتباط کاری داشتیم و همیشه به او لوازم خانگی میفروختیم. در این مدتی که با هم معامله داشتیم، او مقدار زیادی به ما بدهکار شد، اما بدهیاش را نمیداد و همیشه امروز و فردا میکرد. ما ابتدا تصمیم گرفتیم فریدون را برباییم و طلبمان را وصول کنیم، اما فهمیدم او فرار کرده است. بنابراین تصمیم به ربودن برادرش گرفتیم، تا از این طریق به او دسترسی پیدا کنیم و طلبمان را بگیریم. روز حادثه وقتی شهرام سر قرار آمد، او را به زور سوار خودرو کردیم و دست و پایش را با طناب و دهانش را با چسب پهن بستیم و او را زیر صندلی قرار دادیم و به سمت یکی از شهرهای غربی کشور به راه افتادیم. در یکی از شهرهای غربی کشور برای من کاری پیش آمد که از خودرو پیاده شدم و قرار شد یک روز بعد همدستم را ببینم. از آن روز به بعد از سیروس و گروگان خبری ندارم تا اینکه دستگیر شدم.
پس از این مأموران برای بر ملا شدند راز سرنوشت مرد گروگان تحقیقات برای دستگیری سیروس را ادامه دادند تا اینکه دریافتند، وی به صورت غیرقانونی به یکی از کشورهای همسایه گریخته است. همزمان با ادامه تحقیقات درباره این حادثه قاضی سهرابی به مأموران پلیس اینترپل دستور داد تا متهم را شناسایی کنند و به کشور بازگردانند.