کد خبر: 1012934
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۰۷ مرداد ۱۳۹۹ - ۲۲:۳۹
گفت‌وگوی «جوان» با نویسنده کتاب «خاطرات اسرای سرزمین بی‌غروب»
این زندان در ۱۷ اردیبهشت ماه ۱۳۶۰ توسط بعثی‌ها بمباران شد. در واقع هماهنگی بین دموکرات‌ها و بعثی‌ها صورت گرفته بود تا عراقی‌ها این زندان را بمباران کنند و اگر شد، تقصیر را گردن ایران بیندازند. دموکرات‌ها، چون خودشان تحت فشار رزمنده‌ها بودند و شکست‌های زیادی را متحمل می‌شدند، نمی‌توانستند از پس تأمین ۲۰۰ زندانی دوله‌تو برآیند، به همین دلیل با بعثی‌ها هماهنگ می‌کنند تا آنجا بمباران شود
علیرضا محمدی
سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: جنگ در کردستانات، شرایط خاص خودش را داشت. آنجا در میان کوه‌های سر به فلک کشیده غرب و شمالغرب کشور، عناصری از ضد انقلاب بومی و غیربومی، مدت‌ها پیش از شروع جنگ تحمیلی، اغتشاشاتی را رقم زدند که سال‌ها پس از جنگ تحمیلی نیز ادامه یافت. پیش از شروع دفاع مقدس، اما مسئله کردستان، مسئله‌ای بغرنج شده بود که تقریبا تمام مرز‌های غرب کشور را دستخوش ناآرامی می‌کرد. در این میان حزب دموکرات که از احزاب قدیمی کردستان به شمار می‌رفت، زندانی به نام «دوله‌تو» ایجاد کرده بود که در آن اسرایی از اقشار مختلف نگهداری می‌شد. حدود ۲۰۰ انسان بی‌گناه، مدت‌ها در شرایط سخت زندان دوله‌تو زندگی کردند و عاقبت بسیاری از آن‌ها به شهادت رسیدند. اخیراً کتاب زندان دوله‌تو (خاطرات اسرای سرزمین بی‌غروب) نوشته رضا رستمی از نویسندگان بومی کردستان به چاپ رسیده است که به خاطرات حدود ۱۸ نفر از اسرای باقیمانده زندان «دوله‌تو» می‌پردازد. در گفتگو با این نویسنده دفاع مقدس سعی کردیم تا علاوه بر معرفی این کتاب، یادکردی از بخشی مغفول مانده از دفاع مقدس داشته باشیم.

زندان‌های «دوله‌تو و آلواتان» در تاریخ جنگ کردستان اسامی شناخته شده‌ای هستند، این زندان‌ها چطور به وجود آمدند؟

حزب دموکرات خودش را یک حزب رسمی می‌دانست. داعیه آقایی بر کردستان را هم داشت و اوایل انقلاب سعی می‌کرد خودش را از بدنه انقلاب جدا معرفی نکند. چندین دور مذاکرات هم بین هیئت حسن نیت و دموکرات‌ها برگزار شده بود. بعد که مثل خیلی از جریان‌های منافق، ماهیت ضد انقلابی این حزب هم مشخص شد، آن‌ها در جنگ کردستان هر اسیری را که می‌گرفتند، به زندان دوله‌تو می‌بردند و آنجا نگهداری می‌کردند. اینطور وانمود می‌کردند که کارشان رسمی و طبق منشور‌های بین‌المللی است، اما در واقع بسیاری از زندانی‌های دوله‌تو از مردم عادی بودند که جرمشان دفاع از انقلاب، حضرت امام و یکپارچگی ارضی ایران بود. بعد از بمباران زندان دوله‌تو در ۱۷ اردیبهشت سال ۶۰ که توسط جنگنده‌های بعثی صورت گرفت، باقیمانده زندانی‌های دوله‌تو به زندان آلواتان منتقل شدند.

دوله‌تو و آلواتان کجا هستند؟ اسامی آن‌ها از کجا آمده است؟

هر دو در استان آذربایجان غربی و نزدیک شهر مرزی سردشت قرار دارند. خیلی از هم فاصله ندارند. دوله‌تو در شمال سردشت و در نقطه صفر مرزی قرار دارد. این زندان در واقع یک اصطبل بود که در گذشته برای نگهداری احشام استفاده می‌شد. در منطقه کردستان وقتی گله را به چرا می‌برند، برایشان خانه‌هایی شبیه همان اصطبل یا طویله می‌سازند تا در سرمای منطقه در امان باشند. بعد‌ها دموکرات‌ها یک اصطبل در روستای دوله‌تو را تبدیل به زندان می‌کنند تا هم به شأن و شخصیت اسرایشان توهین کرده باشند و هم آن‌ها را در شرایط سختی نگهداری کنند. اسامی هر دوی این زندان‌ها از روستا‌هایی گرفته شده که زندان‌ها در آن قرار داشتند. زندان دوله‌تو در روستایی به همین نام بود و زندان آلواتان هم در روستایی به همین نام.

از چه زمانی تصمیم گرفتید کتاب خاطرات اسرای دوله‌تو را بنویسید؟

من از سال ۸۸ شروع به نویسندگی در حوزه دفاع مقدس کردم و الان چندین کتاب در خصوص شهدای بومی کردستان نوشته‌ام. از شهدای بمباران شیمیایی مریوان گرفته تا شهدای شاخص و دیگر ایثارگران منطقه. در مرور خاطرات آن دوران، بار‌ها به اسم زندان دوله‌تو برمی‌خوردم. می‌دانستم برخی از اسرای این زندان هنوز زنده هستند، اما در تعجب بودم چرا هیچ کتابی در خصوص دوله‌تو نوشته نشده است. حتی یک یادواره یا سالگرد هم برایش برگزار نمی‌شد. فقط یک فیلم به نام زندان دوله‌تو ساخته شده است. این موضوع باعث شد تا تصمیم بگیرم کتابی در خصوص خاطرات اسرای زندان دوله‌تو بنویسم تا حتی‌المقدور شهدا و اسرای این زندان از غربت و مظلومیت خارج شوند.

زندانی‌های دوله‌تو چه تعداد بودند و ماهیتشان چه بود؟

آمار دقیقی از زندانی‌ها وجود ندارد. چیزی حدود ۲۰۰ نفر بودند. جرم مشترک همگی آن‌ها جانبداری از انقلاب بود وگرنه در بین این زندانی‌ها از پزشک، کارگر، جهادگر و رزمنده گرفته تا مردم بومی منطقه وجود داشتند. مثلاً یک نفر جهادگر که از اصفهان آمده بود در مریوان مسجد بسازد، توسط ضد انقلاب اسیر شده بود. آن‌ها نمی‌خواستند بچه‌های انقلاب باعث آبادانی کردستان شوند مبادا مردم با انقلاب همراه گردند. به همین دلیل جهادگر‌ها را هم اسیر می‌کردند. یا آن بومی را که دلش با انقلاب بود و علیه ضد انقلاب می‌ایستاد را هم به اسارت درمی‌آوردند. من در این کتاب سعی کردم علاوه بر وقایع زندان دوله‌تو، به حوادث و رویداد‌های حاشیه‌ای هم بپردازم. مثلاً واقعه شهادت تعدادی از اسرا در منطقه «سیرانبد» را که اکنون یادواره‌ای برایشان ساخته شده است را هم در کتاب آورده‌ام. یا ماجرای شهادت «ناهید فاتحی کرجو» دختر ۱۶ ساله بومی کردستان که جرمش دوستداری حضرت امام بود هم در این کتاب آورده شده است.

برای جمع‌آوری خاطرات اسرای دوله‌تو با چند نفر از بازماندگان این زندان گفتگو کردید؟

با ۱۸ نفر صحبت کردم. هشت نفر از این عزیزان خارج از استان کردستان و ۱۰ نفرشان هم که بومی منطقه هستند.

چه بخش‌هایی از خاطرات شما را بیشتر تحت تأثیر قرار داد؟

در میان خاطراتی که در کتاب آورده شده است، از شکنجه و تیرباران به جرم ناسزا نگفتن به حضرت امام گرفته تا کمبود غذا و امکانات برای زندانیان و درست کردن چای داخل قوطی کنسرو و... خاطرات بسیاری وجود دارد. مثلاً یکی از راوی‌های کتاب به اسم آقای خاکپور می‌گفت منافقین این زندان را که طویله‌ای بود، با ایجاد فشار‌های روحی و روانی و با تغذیه نان خشک، بیگاری کشیدن و کتک و فحش و شکنجه روحی دادن به اسرا، به سرانجام رساندند. امامی‌نسب و ثامنی مقام دو شهیدی که چند روز قبل از ورود ما به زندان به شهادت رسیده بودند از بچه‌های ارتش بودند. ضد انقلاب به هیچ کس رحم نمی‌کرد و دشمن اصلی آن‌ها سپاه، بسیج، جهاد، ارتش، ژاندارمری و مهم‌تراز این‌ها پیشمرگان کرد مسلمان بود. به قدری از این‌ها متنفر بودند که آن‌ها را همتراز پاسدار‌ها می‌دانستند و شکنجه می‌کردند.

سرنوشت زندان دوله‌تو چه شد و زندانیانش چه شدند؟

این زندان در ۱۷ اردیبهشت ماه ۱۳۶۰ توسط بعثی‌ها بمباران شد. در واقع هماهنگی بین دموکرات‌ها و بعثی‌ها صورت گرفته بود تا عراقی‌ها این زندان را بمباران کنند و اگر شد، تقصیر را گردن ایران بیندازند. دموکرات‌ها، چون خودشان تحت فشار رزمنده‌ها بودند و شکست‌های زیادی را متحمل می‌شدند، نمی‌توانستند از پس تأمین ۲۰۰ زندانی دوله‌تو برآیند، به همین دلیل با بعثی‌ها هماهنگ می‌کنند تا آنجا بمباران شود. همانطور که در مقدمه کتاب هم نوشته‌ام، رمز و راز ماجرا این بود که کدام نابغه نظامی به این نتیجه رسیده بود که کشتن انسان‌های بی‌دفاع و غیرمسلح با عملیات پُر ریسک و پرهزینه هوایی بهتر از مسموم کردن یا اعدام دسته‌جمعی یا روش‌های دیگر است؟ به هرحال بعد از بمباران دوله‌تو، بسیاری از زندانی‌ها به شهادت می‌رسند و آن‌هایی هم که زنده می‌مانند، یا فرار می‌کنند یا به زندان آلواتان منتقل می‌شوند. آن‌هایی که از دو زندان دوله‌تو و آلواتان نجات پیدا کردند، کسانی هستند که یا از آنجا فرار کردند یا مبادله شدند یا خانواده‌هایشان مبلغی پول به ضد انقلاب پرداخت و آن‌ها را آزاد کرده بودند.

ماجرای هماهنگی دموکرات‌ها با بعثی‌ها در جریان بمباران دوله‌تو چطور به اثبات می‌رسد؟

روز حادثه همه نگهبان‌ها محوطه زندان را ترک می‌کنند و فقط یک پیرمرد در محل می‌ماند. در زندان‌ها هم بسته می‌شود و حتی پرچم‌های سفیدی روی زندان نصب می‌شود تا بالگرد‌ها و جنگنده‌های دشمن، محل زندان را به خوبی شناسایی کنند و بمب‌ها را درست روی هدف‌هایی بیندازند که دموکرات‌ها با پرچم‌های سفید مشخص کرده بودند.
 
گویا زندان آلواتان را همین باقیمانده زندانی‌های دوله‌تو می‌سازند؟

بله، البته روایت‌ها متفاوت است. یک عده می‌گویند آلواتان از قبل بوده و عده‌ای دیگر می‌گویند خود زندانی‌های دوله‌تو آنجا را ساختند. گویا این روایت معتبرتر است که ساختمان زندان آلواتان بوده است، اما چون اسرا به آنجا منتقل می‌شوند، این ساختمان وسیع‌تر و تغییراتی در آن داده می‌شود تا بتواند پذیرای تعداد زندانی‌ها شود. هرچه هست، نحوه ساختن آلواتان و مشکلاتی که زندانی‌ها در این مسیر می‌کشند هم از دیگر مسائلی است که جا دارد روی آن کار شود.

به نظر می‌رسد در خصوص زندان‌های دوله‌تو و آلواتان کار تحقیقاتی زیادی صورت نگرفته است و هنوز هم این بخش از تاریخ دفاع مقدس در گمنامی و مظلومیت قرار دارد؟

دقیقاً همین طور است. من وقتی روی خاطرات اسرای دوله‌تو کار کردم، متوجه شدم هر کدام از بازماندگان این زندان می‌توانند موضوع یک کتاب یا مستند باشند. خاطرات آن‌ها واقعاً بکر و جذاب است. از طرف دیگر شما ببینید برخی از اسرای دوله‌تو هنوز به صورت رسمی جزو آزادگان قرار نگرفتند. مثلاً یک نیروی مردمی که تنها به جرم حمایت از انقلاب اسیر شده بود، چون از سازمان خاصی مثل ارتش یا سپاه یا جهادسازندگی و... نبود، بعد از آزادی نامش در لیست آزادگان قرار نگرفت و اکنون هم از هیچ حقوق یا مزایایی برخوردار نیست. اسرای دوله‌تو واقعاً مظلوم هستند و جا دارد روی آن‌ها و خاطراتشان توجه بیشتری صورت گیرد.

بخشی از متن کتاب زندان دوله‌تو

«غروب بیستم شهریورماه ۱۳۵۹، ما را به زندان دوله‌تو منتقل کردند. آسمان شب پتو و خاک زمین، تشک ما بود. پیشمرگ‌ها دور تا دور ما آتش روشن کرده بودند که ما از درون حلقه آتش نتوانیم فرار کنیم. ما در آن زمین نمناک دوله‌تو که در کنار رودخانه‌ای بود و از یک جهت به کوه و از جهتی دیگر به دشت مشرف بود نشسته بودیم. برخی از اسرا چرت می‌زدند. آن شب هر از گاهی دموکرات‌ها رگبار می‌زدند تا زندانی‌ها بترسند و فرار نکنند. در دل تاریکی، مسئولان اتاق‌های هشت‌گانه زندان بچه‌ها را جمع و حدودی تعیین کردند و گفتند از اینجا تکان نخورید. در زندان دوله‌تو بیگاری به تدریج آزاد شده بود. زندانیان روی سنگ‌هایی که چیده بودند، می‌نشستند و زندانبانان در جا‌هایی که آفتاب و باران اذیتشان نمی‌کرد، استراحت می‌کردند. زندانیان پس از ورود به منطقه وظیفه داشتند برای زندانبانان چادر بزنند و امکانات رفاهی برای آ نها فراهم کنند. حدود ۱۰ روزی را که در زندان دوله‌تو بودیم، هر وقت می‌خواستند از حوزه قضایی یا مراکز قضایی حزب دموکرات برای بازجویی بیایند، زندانبانان با اسرا لطیف‌تر می‌شدند؛ زمانی که ماموستا وارد می‌شد، گوسفندی برایش می‌کشتند و کباب درست می‌کردند و بعد از این مراحل زندانیان منتظر بودند تا فراخوانده شوند.»
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
خواهر یکی از شهدای زندان دولتو
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۵۷ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۳
0
0
دوست دارم به عنوان خواهر یکی از شهدای این زندان کامل ترین کتاب ازخاطرات اسراء رو مطالعه کنم ولی متاسفانه نیافتم وایا امکان دسترسی به فیلم اون خبر نگاران فرانسوی هست شاید اخرین تصویر از عزیزانمان رو ببینیم در ضمن از زحمات شما بسیار سپاس گزارم
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار