
نميدانم تا امروز به اين نكته دقت كردهايد يا نه اما سؤال مهمي كه ذهن من را به شدت به خودش مشغول كرده اين است كه چرا بخش مهمي از فيلمهاي توليدي كشورهاي غربي شامل فيلمهاي درگيري با صحنههاي خشن ميشود؟ به عنوان مثال از صددرصد توليدات تصويري سالهاي اخير و تنها در كشور هاليوود بيش از 60 درصد صرف توليد فيلمهايي با محتواي خشونت، فروش مواد مخدر، قتل، كودك آزاري و نظاير اين ميشود. اگر بخش مهمي از اين تصاوير حتي از فيلمهاي منتخب و پخش شده تلويزيون ايران حذف نشود شما هم به راحتي متوجه اين نكته بسيار وحشتناك ميشويد.
مسئله مهمي كه در اكثر توليدات تصويري كشورهاي اروپايي و امريكايي اعم از تصوير و فيلم به چشم ميخورد صحنههايي است كه در چارچوب خشونتهاي فردي، خانوادگي و حتي اجتماعي به تصوير كشيده ميشود. اگرچه معتقدم به تصوير كشيده شدن اين صحنهها يك نشانه بارز براي بيان و عنوان كردن فرهنگ غالب اين كشورها به مردم ساير كشورهاي جهان است اما فراموش نكنيم هر فيلمي كه در خانه ما به نمايش درميآيد ميتواند سهم زيادي در تغيير فكر و رشد اعضاي خانواده ما نيز داشته باشد.
با تماشاي بسياري از فيلمهاي هاليوودي ميشود به عمق تفاوتهاي ملتها، تفاوت پرورش فرزندان هر نسل يك ملت در مقايسه با ملت ديگر، جايگاه خانواده و زن در بين اين جوامع و هزار و يك مورد تربيتي پي برد. اگرچه ميشود با ديدن اين فيلمها حتي به آمار موجود در كشورهاي اروپايي و امريكايي در مورد زن آزاري و خشونتهاي ميان زن و شوهر پي برد اما نبايد فراموش كنيم كه دولتهاي اين كشورها خود امروز با ژست دفاع از حقوق زن و كودك در جهان رجز ميخوانند و با پخش همين فيلمهاست كه آنها اميد دارند نگاه زشت و زن ستيزشان را به ساير كشورهاي دنيا به ويژه كشورهاي مسلمان و آسيايي صادر كنند.
فصل جالب و خندهدار (از نظرمن) در ماجراي خشونتهاي محصولات توليدي اين كشورها آنجاست كه چند دههاي است تلاش ميكنند با توليد فيلمهايي مثل به تصوير كشيدن زندگي خانوادگي يك مسلمان، شرايط كاري يك زن محجبه و نمونههاي عيني ديگري از مسلمانان تلاش كنند با صدور همين توليدات تصويري به مردم دنيا بقبولانند كه مسلمانها هم در خشونت عليه زنان چيزي كمتر از ما ندارند!
خشونت در پس پرده آزادي شيك و فريبنده
اگرچه فيلمها و سريالهاي غربي هم و غم فراواني براي به تصوير كشيدن خشونت عليه زنان مسلمان و نيز شرايط دشوار زندگي آنان در جوامع اسلامي دارند اما واكاوي رفتارها و توليدات كشوري كه داعيهدار آزادي است و نداي عدالت گسترياش گوش همه جهانيان را كر كرده است پرده از حقايق ناگفتهاي برميدارد كه در اصلاح خط تفكر و ذهنيت مردم جهان بسيار روشنگر است.
ناگفته نماند وقتي پاي اقامت، ادامه تحصيل و سرمايهگذاري به ميان ميآيد همه تريبونهاي تبليغاتي و رسانهاي طوري دست به كار ميشوند كه از يك كشور جرم پرور و زن ستيز يك كشور آزاد و زن سالار بسازند. آنها حتي تلاش ميكنند در بخش مهمي از توليدات جشنوارهاي و برتر خود كه به توليدات محصولات با سرمايه دولتي اختصاص پيدا ميكند روي توليد فيلمهاي با محتواي فضاي امن و رؤيايي فوكوس كنند.
بخشي از اين حقيقت كريه در مورد جايگاه واقعي زنان در اين كشورها به ويژه امريكا وقتي علني ميشود كه آمارها و ارقام خبري هر ساله يا فصلي در اين كشور منتشر ميشود؛ آماري كه اگرچه در سكوت خبري منتشر ميشوند اما گوياي حقايق تيره و تاري از وضعيت فعلي زنان در سومين كشور بزرگ و پرجمعيت جهان است.
سازمان ملي زنان امريكا طي دو دهه اخير براي خنثي كردن خشونت عليه زنان امريكايي تلاش زيادي كرده است با اين حال آمار و ارقام واقعيت تكان دهنده ديگري را در اين خصوص بازگو ميكنند. بسياري از كارشناسان در برخورد با اين آمار اعتقاد دارند كه مسئولان امريكا از رئيسجمهور گرفته تا اعضاي مجلس سنا و شوراي شهري و حتي مردم عادي بايد در رابطه با خشونت عليه زنان اين كشور قوانين جديدي را پايهگذاري كنند.
قوانيني كه كارشناسان اجراي آن را در مكانهاي عمومي، محل كار، مدارس، كليساها، رختكنها، دادگاهها و حتي اماكن تفريحي لازم و ضروري ميدانند. زنان امريكايي در حالي هدف خشونتهاي مختلف قرار ميگيرند كه سازمان ملي زنان امريكا طي گزارشي به اوج گرفتن برخي از اين خشونتهاي رايج طي سالهاي اخير اشاره كرده و اثرات مخرب آن بر ديگر جوانب زندگي اجتماعي غرب را مورد بررسي قرار داده است.
زنان در رتبه نخست آزارها
متأسفانه چند دههاي است كه وقتي پاي آمار مربوط به جرم و جنايت به وسط ميآيد زنان تنها گروهي هستند كه مورد بيشترين تجاوزات و بيرحميهاي فيزيكي و حتي جاني قرار گرفتهاند.
براي مثال وقتي آمار جديدي از ميزان قتلهاي انجام شده در كشور امريكا بيان شد تازه مشخص شد كه در سال 2005 ميلادي بيش از هزار و 181 زن امريكايي به دست همسران خود به قتل رسيدهاند؛رقمي كه در همان زمان نشان داد روزانه سه زن امريكايي بر اثر خشونت خانوادگي به قتل ميرسند. در واقع سال 2005 ميلادي از اين حيث ركورددار بوده است. در اين سال يك سوم جمعيت زنان مقتول امريكايي، قرباني خشونت همسر خود شده بودند.
حتماً شما هم شنيدهايد كه خشونت خانگي در كشوري مثل امريكا بيداد ميكند. البته خشونت نسبت به زنان در خانوادههاي امريكايي ناشي از ترسي است كه در ميان برخي مردان امريكايي رايج است. مردان امريكايي برخلاف آن چيزي كه در تريبونهاي دولتي گفته ميشود دوست ندارند زنان مستقلي داشته باشند. آنها نميخواهند قدرت را به دست زنان خود بسپارند و از اين مسئله به شدت هراس دارند. همين ترس وراثتي كه از پدر امريكايي به فرزند ارث رسيده او را وادار ميكند تا به هر شكل ممكن مانع استقلال و به اصطلاح قدعلم كردن همسرش حتي در محيط خانه شود. مردان امريكايي هر روز بيشتر از گذشته تلاش ميكنند با خشونت بسيار و آزار و اذيت همسرشان سلطه خود بر محيط خانه را به اثبات برسانند.
دقيقاً براساس همين تفكر است كه بر اساس آمار، سالانه حدود 4 ميليون و 800 هزار زن امريكايي از سوي همسران خود مورد ضرب و شتم قرار ميگيرند كه از اين بين كار 20 درصد از اين زنان به بستري شدن در بيمارستان كشيده ميشود.
آمارها گوياي آن است كه حدود 233 هزار زن امريكايي در سال 2006 ربوده شده يا مورد تجاوز قرار گرفتهاند؛ كمي به اين رقم فكر كنيد! بيش از 200 هزار زن در كمتر از يك سال در كشوري كه مدعي برقراري همه امنيتهاي فردي و اجتماعي است ربوده شدهاند و در اكثر موارد اين ربودنها با تجاوز همراه بوده است. حوادث سياهي كه گزارش وقوع بسياري از آنها بنا به دلايل مختلف مثل عدم ورود سازمانهاي اجتماعي به پليس اين كشور گزارش نشده است.
آماري كه گوياي قرباني شدن 600 زن امريكايي در روز است. اين آمار در مقايسه با آماري كه سازمان FBI امريكا سالانه اعلام ميكند، بيشتر است. اين سازمان بر پايه اطلاعات و دادههاي پليس و دادگاههاي اجراي قانون در امريكا آمار خود را اعلام ميكند. بر اساس اين گزارش، شمار زيادي از اين جرائم بنا به درخواست قرباني هرگز رسانهاي نشدهاند و همين نيز نكته بسيار قابل تأملي است. يك زن ربوده ميشود مورد تجاوز و گاه محدوديت و قطع عضو قرار ميگيرد اما داوطلبانه از شكايت و پيگيري انصراف ميدهد چرا؟! به قطع و يقين ميتوانم بگويم يكي از دلايل اين رفتار نبود تأمين جاني براي كساني است كه در اين زمينه دست به شكايت ميزنند.
وحشتناكترين خشونتها عليه زنان جوان
خشونت و تجاوز در امريكا بيش از هر چيز، زنان جوان و زنان با درآمد كم و حتي زناني از اقليتهاي مذهبي و نژادي را گرفتار خود ميكند و اين چيزي است كه به شكل كاملاً واضح و در بستر جامعه هم ديده ميشود.
تحقيقات نشان ميدهد كه زنان جوان 20 تا 24 ساله امريكايي بيشتر در معرض خشونت همسران خود قرار ميگيرند؛ ضرب و شتمي كه در اكثر موارد منجر به مرگ آنها ميشود. آماري كه از سوي سازمان قضايي و دادگاههاي امريكايي منتشر شده حاكي از آن است كه نه تنها زنان خانهدار و شاغل بلكه زنان دانشجو در امريكا نيز طعم خشونت را چشيدهاند به طوري كه از هر پنج دانشجوي زن امريكايي يك زن با خشونت دست و پنجه نرم كرده يا با تجاوز روبهرو شده است. هر چند كه تنها 5 درصد از اين تجاوزها به پليس گزارش ميشود. علاوه بر اين درآمد در ايالات متحده امريكا عامل مهم و تأثيرگذاري در ميزان خشونت و تجاوز عليه زنان است. در اين كشور ميزان درآمد پايين زنان با افزايش ميزان خشونت عليه آنان برابري ميكند.
آمار و ارقام نشان ميدهد كه زنان كمدرآمد شش برابر بيشتر از زنان با درآمد بالا مورد آزار و اذيت از سوي همسران خود قرار ميگيرند. نژادپرستي عامل ديگري است كه امروزه بر مشكل زنان امريكايي ميافزايد. تجاوز و خشونت عليه زنان دو رگه امريكايي، آفريقايي يا امريكايي، هندي دو برابر خشونت عليه ديگر زنان امريكايي است.
در پارهاي موارد حتي اگر زن مثلاً آسيايي، يا حتي هندي درخانواده سنتي خودش در اين كشور زندگي كند و از سوي پدر و برادرش مورد آزار و اذيت قرار نگيرد قطعاً در محيط كار، دانشگاه و حتي در ترددهاي روزانهاش در سطح شهر مورد آسيب قرار ميگيرد.
ميراثي كه به فرزندان منتقل ميشود
بر اساس گزارش انجمن جلوگيري از خشونت در خانواده امريكا، فرزنداني كه طعم خشونت و آزار و اذيت را به واسطه زندگي در خانوادههاي خشونتآفرين از همان دوران طفوليت حس كرده و با وقايع ترسناك و دلخراشي مواجه شدهاند از نظر رشد جسماني و اجتماعي با مشكلات عديدهاي روبهرو ميشوند. بيماريهايي چون ناهنجاريهاي عصبي، شب ادراري، كابوس، آلرژي، آسم، آنفلوآنزا و سردرد سلامت اين كودكان را با خطر مواجه ميكند.
پسري كه هر ماه و هر سال شاهد خشونتهاي رفتاري و حتي زباني پدر به مادر بوده، پسري كه ميبيند مادرش ربوده ميشود يا در شهر مورد حمله مردان قرار ميگيرد قطعاً در آينده چه از روي انتقامجويي و چه براي به رخ كشيدن آنچه آموخته است يكي از جنايتكاران در حوزه زنان ميشود؛ اين پسر قطعاً در آينده خودش هم به همسرش آسيب ميرساند و به همين راحتي ارثيه خشونت عليه زن به نسلهاي بعدي واگذارمي شود.
مدعي كه در درمان خودش وامانده است...
آمار مركز كنترل بيماريها در ايالات متحده امريكا حاكي از آن است كه هزينه صرف شده براي جبران و درمان بيماريهاي جسمي و روحي ناشي از خشونت عليه زنان در سال 2003 ميلادي، 8 ميليارد و 300 ميليون دلار بوده است؛ هزينه هنگفتي كه شامل مراقبتهاي درماني، خدمات بهبود سلامت روحي و از دست رفتن بهرهوري قربانيان زن خشونت در امريكا است.
در سال 1994 ميلادي، سازمان ملي زنان امريكا و صندوق حمايت از زنان اين كشور و چندين و چند سازمان حامي حقوق زنان با مشاركت يكديگر موفق به تصويب قانوني در دفاع از حقوق زنان در برابر خشونت و تجاوز و آزار و اذيت و ساير جرائم شدند.
تصويب اين قانون جنجالهاي زيادي را با خود همراه داشت تا جايي كه سناي امريكا حدود يك ميليارد و 600 ميليون دلار را براي اجراي اين قانون به مراجع اجرايي اختصاص داد. هر چند يك سال طول كشيد تا سنا به اختصاص اين رقم رضايت دهد.
با اين حال و با وجود اختصاص چنين مبلغي از سوي مجلس سناي امريكا در حال حاضر بررسيها نشان ميدهد كه در شش سال اول پس از تصويب اين قانون، در ميزان هزينههاي اجتماعي كه بيشتر صرف جبران خسارت ناشي از خشونت عليه زنان ميشد حدود 14 ميليارد دلار صرفهجويي شده است.
با اينكه اين قانون، كنترل آزار و اذيت عليه زنان امريكايي را در دستور كار خود داشته است جرائم عليه زنان امريكايي كماكان ادامه دارد. خشونت عليه زنان امريكايي در حالي از ديدهها و شنيدهها پنهان باقي ميماند كه سازمانها و كشورهاي جهان ميكوشند با برنامههاي گوناگون با خشونت عليه زنان مبارزه كنند. سازمان ملل متحد روز ۲۵ نوامبر معادل چهارم يا پنجم آذر را روز جهاني رفع خشونت عليه زنان اعلام كرده است در حالي كه خشونت عليه زنان در بسياري از جوامع و به خصوص جوامع اسلامي در مركز توجه و بزرگنمايي قرار ميگيرد، معضل كشور ميزبان سازمان ملل متحد در اين خصوص همچنان پنهان كاري ميشود.
* كارشناس ارشد مسائل بينالملل