هادي عسگري | در مسلك غربيها همه چيز وقتي معنا دارد كه پاي منافع در ميان است، همه ابزارها وقتي خوب هستند كه بتوانند حداكثر منافع را براي غرب به وجود بياورند، حالا زياد فرقي نميكند آن ابزار سلاحهاي جنگي باشد براي كشتار مردم افغانستان و عراق، تحريمهاي اقتصادي باشد براي محدوديت دانش و فناوري هستهاي ايران يا ادعاي پاسداري از آزادي بيان باشد براي ضربه زدن به اسلام.
غربيها با سرودن شعار آزادي بيان سعي در حمايت از كساني دارند كه با قلم و بيان خود در پي ضربه زدن به اسلام و توهين به مسلمانان هستند.
بيشك همان گونه كه رهبر فرزانه انقلاب چند روز پيش فرمودند «غرب از ايران اسلاميميترسد نه از ايران هستهاي» پس نبايد زياد هم متعجب شد كه تواني كه دشمن براي ضربه زدن از راه فرهنگ به اسلام به كار گرفته است، بيش از تحريمهاي اقتصادي مؤثر باشد. براي غرب و غربيها اين مهم نيست كه به حرفهاي خود پايبند باشند، مهم اين است كه از ابزار در دستشان به نفع خودشان و به ضرر اسلام استفاده كنند.
گونترگراس بزرگترين شاعر و نويسنده معاصر آلمان هنوز هم به خاطر سرودن شعري كه در آن به صورت نصفه و نيمه از رژيم صهيونيستي انتقاد كرده بود تحت فشار است. اين فشارها نه به صورت پنهان بلكه آشكارا توسط گروههاي به اصطلاح مردمي و مشخصاً خود دولت آلمان و لابيهاي قدرتمند صهيونيستي صورت ميگيرد. اين شاعر و نويسنده آلماني با فشارهاي عديدهاي براي «عذرخواهي» به خاطر سرودن شعرش روبهرو است، حتي عدهاي از نويسندههاي آلماني كه با صهيونيستها سر و سري دارند گونتر گراس را از دم تيغ انتقادات قلمي و زباني خود در امان نگذاشتهاند.
در همين حال داستان گونترگراس مصادف شد با يك بيحرمتي ديگر به مقدسات اسلامي، خوانندهاي دست چندم براي كسب شهرت به امام نقي(ع) توهين ميكند. اين خواننده فراري، در كشور مدعي حقوق بشر آلمان زندگي ميكند در ايران مواضع صريح علما در محكوميت اين اقدام و مجازات خواننده هتاك كه بسيار دوست دارد به سلمان رشدي دوم تبديل شود، اين بار واكنش آلمان را بر ميانگيزد. آلمانها سريعاً حمايت خود را از اين خواننده اعلام ميكنند و پناهش ميدهند، حتي حاتم بخشي ميكنند و مخفيگاه و محافظ شخصي در اختيارش قرار ميدهند.
آلمانها اين اقدام خود را ناشي از وظيفهشان براي پاسداري از حق آزادي بيان اعلام كردهاند. در صورتي كه انتقادات گونتر گراس به يك دولت جعلي خارجي بود، نه به مقدسات كشور آلماني كه اكثريت مردم آن را مسيحيان تشكيل ميدهند و اقليت بزرگ مسلمانان نيز در آن ساكنند.
مگر اينكه قبول كنيم براي سياستمداران آلماني قداست رژيمصهيونيستي بالاتر از آن است كه كسي به آن انتقادي را وارد كند. كشوري كه ادعاي آزادي بيان را در بوق كرده و همه جا جار ميزند، اين بار پرده تعارفات ديپلماتيك را كنار زده و صهيونيسمپرستي خودش را به نمايش گذاشته است. شايد اگر گونترگراس به جاي انتقاد از اسرائيل به مباني مسيحيت انتقاد ميكرد هيچگاه مورد انتقاد ژرمنهاي عيسوي مذهب واقع نميشد زيرا در غرب مدتها است فاتحه دين را خواندهاند.
در آلمان مسلمانان كمي زندگي نميكنند، تركتبارها يكي از بزرگترين اقليتهاي قومي و مذهبي در آلمان هستند. كساني كه ميتوانند به صورت حقوقي مسئله توهين به ائمه اطهار را دنبال كنند، حتي ايراني تبارهايي كه ساكن آلمان هستند نيز ميتوانند اين كار را به انجام برسانند. متأسفانه چيزي كه اين گروه مسلمان را گرفتار خود كرده افكار سكولار غربي و نوعي بيغيرتي ديني در مقابل توهين به مقدسات ديني است. عدم يكپارچگي در ميان مسلمانان آلماني يكي از دلايلي است كه اين كشور به خود اجازه پناه دادن به يك مجرم را ميدهد.
اگر مسلمانان در آلمان كمي به خود زحمت ميدادند و حداقل مقداري از فشار صهيونيستها را به دولت آلمان وارد ميكردند، اين مجرم اكنون صدها بار به سزاي عمل خود ميرسيد نه اينكه امروز در سوراخي كه پنهان شده است، ادعاي قهرمان بودن را سر بدهد كه «كه رمز ماست ايستاده مردن» و عدهاي نادانتر از خودش را به تحسين عملش وادار كند و از خودشان نپرسند كه تو چطور در سوراخ موش توانستهاي بايستي؟
مشكل ما مسلمانان اين است كه هيچ گاه به قدرت خود واقف نميشويم. در اينجا عادت كردهايم كه دستگاه ديپلماسي راه خود را برود، هنر مسير خود را، اقتصاد، جامعه و رسانه هم هر كدام به سويي بروند. اما در غرب اين گونه نيست. در همين سرزمين ژرمنها سياست، اقتصاد، سينما و رسانه همه و همه در يك مسير و براي رسيدن به يك هدف قدم بر ميداند.
اگر قرار باشد سياستي اعمال شود، دستگاه ديپلماسي در يك جبهه، هنرمندان در جبههاي ديگر و رسانهها هم از سنگر خود آن را دنبال ميكنند. ديگر كشورها هم اين گونهاند. در روزگاري كه صهيونيستها تيم ملي فوتبال آلمان را قبل از بازيهاي يورو ۲۰۱۲ به بازديد از اردوگاه آشويتس ميبرند، جايي كه به قول خودشان كورههاي آدمسوزي هيتلر در آنجا بوده چرا هيچ كدام از ما نميپرسيم علم كردن يك داستان كه خيلي از مورخين نيز آن را قبول ندارند چه ربطي به فوتبال دارد؟
چرا تيم ملي آلمان زير بار ديدار از آن مكان ميرود و چرا رسانهها به آن ميپردازند؟ اما در كشور ما ادعاهاي روشنفكري مانند ديوارهاي بيقوارهاي عمل ميكنند كه جز تكه تكه كردن قدرت نرم جمهوري اسلاميهيچ تأثير ديگري ندارند.
ما بايد عادت كنيم اداهاي روشنفكري را براي همان ادا بودن نگه داريم. در دنياي واقعيت هر چيز رنگ و بوي ديگري دارد. كسي برنده است كه از تمام توانش استفاده كند. داستان گونترگراس نشان دهنده استفاده صهيونيستها از تمام قواي سياسي و رسانهاي خود و داستان غمانگيز توهين به ائمه اطهار نشان دهنده كمكاري ما در پاسداري از حريم ولايت است.