۱۸ معلم ایرانی و ۶ معلم از کشورهای دیگر، تجربههای خود را در یک رویداد بینالمللی به اشتراک گذاشتند جوان آنلاین: سالن از همان لحظه ورود حالوهوای متفاوتی داشت، جمعی از معلمان گرد آمدند که هر کدام فراتر از عنوان شغلیشان قدم برمیدارند. ۱۸ معلم اثرگذار از سراسر ایران و شش معلم از کشورهای دیگر، که هر یک تجربههای منحصر به فردشان را روایت میکردند. هر چند قرار است در نهایت، یک نفر بهعنوان منتخب سومین دوره «جایزه معلم» برگزیده شود، اما بیتردید همه آنها، شایسته برگزیده شدن هستند.
رویداد «جایزه معلم» هر چند رسمی بود، اما گرم و صمیمی برگزار شد. پر از گفتوگو، تبادل تجربه و لحظههایی بود که میشد شوق و دغدغهمندی را در چهره تکتک معلمان دید. این جایزه که حالا به یک رویداد شناختهشده بینالمللی تبدیل شده، سومین سال برگزاری خود را پشت سر میگذارد، که البته هر بار با استقبال بیشتری همراه شدهاست. امسال بیش از ۱۶ هزار نفر، فرم ثبتنام را تکمیل کردهاند و ۱۱۱ هزار معرفینامه از سوی مردم به دبیرخانه رسیده، اعدادی که نشان میدهد جامعه چقدر مشتاق دیدهشدن معلمان است.
روایتهایی از دل کلاسهای واقعی
نامها و شهرها که خوانده میشد، گستره جغرافیایی شرکتکنندگان چشمگیر است، از زیلایی کهگیلویه و بویراحمد تا سراوان سیستان و بلوچستان، از مریوان و بندرترکمن تا فریدونکنار، تبریز، تهران و کبودرآهنگ. هر کدام هم با قصه و مسئلهای که سالها با آن دستوپنجه نرم کرده بودند، حاضر شدند، تا بگویند چگونه با کمترین امکانات، بیشترین اثر را گذاشتهاند.
ارائه معلمان حاضر در سالن، یک به یک شروع شد. بینندگان این ارائه هم خود معلمان بودند و البته هیئت داوران. نوبت به هر معلمی که میرسید، انگار بخشی از کلاس را با خودش میآورد و به دیگران نشان میداد.
یکی از ارائهها زخم عمیقی از نظام آموزشی کشور بود که روی آن دست گذاشته شد، صحبتهای میلاد لطیفی، معلمی که از خنج استان فارس آمدهبود. او بحث را از جایی شروع کرد که ریشه تمام مشکلات کلاسهای درس است: «فکر میکنید برای هر دانشآموز در مدرسه چقدر بودجه اختصاص داده میشود؟» کمی مکثی کرد و سپس خودش جواب داد: «فقط ۱۰۰ هزار تومان.» عددی که برای برخی شوکهکننده بود. پس از آن لطیفی پرسید: «به نظر شما، چند درصد دانشآموزان ما در آینده، شغلهایی خواهند داشت که امروز وجود ندارد؟» و باز خودش پاسخ داد: «۶۴ درصد.»
او میخواست بگوید نظام آموزشی ما تنها درگیر امروز است، نه فردا و آینده. برای همین مثال جالبی از ژاپن زد، ظرف «بنتو» با چهار بخش که فلسفهاش را اینگونه توضیح داد: «ظرف بنتو این پیام را میدهد که برای خودت جا بگذار، اما برای دیگری هم جا بگذار و اینکه همیشه نگاهی به آینده نیز داشته باش.»
لطیفی با اشاره به اینکه، مدارس ایران نه بودجه کافی دارند و نه برنامهای برای مشاغل آینده، راهحل نیز ارائه داد: «حرکت به سمت مدارس خودکفا راه نجات ماست. یعنی مدارسی که منتظر بودجه نباشند و خودشان برای آیندهدانشآموزان دستبهکار شوند.» تجربهای که خود پیشتر عملیاش کرده بود و حالا دربارهاش با اعتمادبهنفس حرف میزد.
تبدیل کردن مدرسه به خانه دوم بچهها
ارائه سایر معلمان نیز یک به یک اجرا شد. معلمانی که هر کدام حرفهای شنیدنی برای گفتن داشتند و تجارب خود را با همکارانشان به اشتراک میگذاشتند. در کنار این فضای رسمی، فرصتی مهیا شد تا پای صحبت محمد رحمانی مسعود بنشینم، معلمی از کبودرآهنگ همدان با ۱۹ سال سابقه که پشت هر جملهاش تجربهای عمیق نهفته بود. او از جرقهای گفت که مسیرش را تغییر داد: «بچهها، ظهر که میرفتند خانه، بیکار بودند. من هم همینطور. فکر کردم چرا این زمان از دست برود؟ برای همین، اولیا را راضی کردم، مجوز گرفتم و کلاسهای بعدازظهر را در فضایی صمیمیتر برگزار کردم. حالا امروز، بچهها لحظهشماری میکنند که وقت کلاس بعداز ظهر برسد! کلاسی که همان آموزشهای صبح داده میشود، منتهی در فضای صمیمیتر.»
این کار نه اضافهکاری داشت و نه دستمزد بیشتر! فقط برایش عشق داشت و بس. رحمانی در این رابطه گفت: «آموزشوپرورش در پرداخت حقوق معمولی مانده، چه برسد به این کارها. این کار فقط از معلم داوطلب برمیآید.»
وقتی از او پرسیدم چرا با وجود همه سختیها هنوز معلمی را انتخاب کرده، جواب داد: «مخاطب ما بچهها هستند. آیندهشان برایمان مهم است. به قول یکی از همکارانمان در این رویداد، اگر دنبال منفعت بودیم که معلم نمیشدیم.»
رحمانی حضور در «جایزه معلم» را تجربهای متفاوت توصیف کرد: «اینجا انگار وارد یک دانشگاه شدهایم. از هم یاد میگیریم. چیزی که در سیستم رسمی آموزشوپرورش کمتر دیدهام.»
وقتی درباره مهمترین ضعف نظام آموزشی کشور پرسیدم، او اینگونه پاسخ داد: «تربیت معلم، چه از بدو خدمت، چه در طول خدمت. ضعفهای زیادی دارد که به نظر من باید اصلاح شود. با اصلاح آن، شرایط به گونه بهتری رقم میخورد.»
وقتی ریاضی از کتاب بیرون کشیده شد
در میان این رویداد، توجهم به معلمی جلب شد که آرام نشسته بود و با دقت به صحبتهای همکاران گوش میداد. وقتی فرصت کوتاهی پیش آمد به سمتش رفتم. دانا پاکنیت، معلمی از مریوان استان کردستان. ایدههایی که مطرح میکرد، محکم و ریشهدار بود.
پاکنیت توضیح داد که دانشآموزانش بعد از مدرسه، همراه پدر و مادرشان کار میکردند، گاه در باغها و گاه در زمینهای کشاورزی. همین موضوع باعث شد که او تصمیم بگیرد ریاضی را از کلاس بیرون بیاورد و وارد زندگیشان کند: «به بچهها یاد میدادم که چطور میتوانند با ریاضی کاری کنند تا درخت میوه بار بیشتری بدهد، یا چطور میتوانند با دانش ریاضی، کشاورزی را دقیقتر و بهتر انجام دهند، حتی برایشان سؤالاتی در این زمینه طرح میکردم و میگفتم جوابش را برایم، از دل همان کاری که انجام میدهند، بیاورید.»
اینها را که میگفت، برق افتخار را میتوانستم در چشمانش ببینم. او ادامه داد: «ریاضی با زندگی عجین است. اگر این درس را به زندگی بچهها وصل کنیم، برایشان شیرین میشود. وقتی میبینند با ریاضی میتوانند مسئلههای روزمره و حتی شغلیشان را حل کنند، جذب آن میشوند و میخواهند بیشتر و بیشتر یاد بگیرند و بدانند.»
او از کودکیاش گفت، از اینکه در یک جامعه کوچک بزرگ شده و همیشه آرزو داشته روزی خودش معلم شود و به بچهها کمک کند تا درسشان را ادامه دهند: «اینکه بچهای چیزی یاد میگیرد، حال من را خوب میکند. همین برایم کافی است.».
اما نقطه اوج روایتش زمانی بود که درباره حضورش در این رویداد حرف زد. صدایش لرزید، کمی مکث کرد و بغضی را که در گلویش گیر کرده بود، قورت داد و گفت: «راستش تعجب کردم که من را انتخاب کردهاند. اینکه کنار اساتید بزرگوار بنشینم و روش تدریسم را ارائه کنم... من بچه روستایی بودم، خودم را در این حد نمیدیدم، اما این رویداد امروز به من امید داد، باوری به آینده؛ و انگیزهام را چند برابر کرد.»
بعد لبخندی زد و خاطرهای تعریف کرد که نشان میداد مسیرش چقدر پرپیچوخم بوده: «آرزوی قلبیام این است که شرایط روستایمان تغییر کند و همه بچهها درس بخوانند. من وقتی کنکور قبول شدم و میخواستم دانشگاه بروم، پدرم مخالفت میکرد. میگفت هر چه بخواهم به من میدهد، فقط درس نخوانم، اما امروز به من افتخار میکند. میگوید اگر لازم باشد تا سنندج هم بروی، ما پشتت هستیم. همین حرف برایم از همه چیز بالاتر است.»
او همچنین با لبخند رضایت گفت: «همین که پدرم راضی است، خودم راضیام و بچههای روستا توانستهاند درس بخوانند و از آن در کارشان استفاده کنند، برایم کافی است. امیدوارم نه من و نه هیچکدام از بچهها در سختترین شرایط هم ناامید نشویم.»
جای خالی نشاط و شناخت احساسات در کلاسهای درس
بعد از گفتوگو با آقای پاکنیت، مجدد وارد سالن شدم. همه نگاهها به سمت خانم معلم جوانی چرخیدهبود که شاد و پرانرژی، روش تدریسش را توضیح میداد. فاطمه مرادی، از معلمان و هیئت داوران، خواسته بود که دو به دو، روبهروی هم باشند و یک ویژگی مثبت از طرف مقابلشان به زبان بیاورند. سالن برای چند دقیقه تبدیل به مجموعهای از لبخندها، مکثها و جملههایی شد که همه را جذب خود کرد.
همان موقع بود که مرادی گفت: «نشاط ویژگی گمشده کلاسهای درس ماست. بدون هیچ ابزاری یاد گرفتیم ویژگی خوب بغل دستیمان را ببینیم، به او احساس خوب بدهیم و دوستی کنیم.»
او توضیح داد که این تمرین ساده، فقط یک بازی نیست، بلکه تلاشی است برای بازگرداندن چیزی که در هیاهوی زندگی گم شده، یعنی دیدن خوبیهای یکدیگر؛ و بعد، اشاره کرد که این تمرین برگرفته از حدیثی از امام علی (ع) است که میفرمایند، خوبیهای طرف مقابل را ببین و از بدیهایش بگذر.»
وقتی ارائه این خانم معلم جوان تمام شد، به سراغش رفتم. با همان انرژی و لبخند، خودش را معرفی کرد: «دبیر ادبیات پایه پنجم و ششم، و یک معلم آزاد هستم.»
مرادی با صراحت گفت که ریشه روش تدریسش که بابت آن به این رویداد آمده، به تجربههای شخصی خودش برمیگردد: «وقتی دانشآموز بودم، سر کلاس از اینکه معلم فقط حرف میزد خسته میشدم. حس میکردم چیزی که میخواهم یاد نمیگیرم. برای همین باید به خانه میآمدم و همانها را برای عروسکهایم توضیح میدادم تا آنها را بفهمم.»
البته او از تجربه تدریس فارسی به دانشآموزان خارج از کشور هم گفت، جایی که فهمید چه چیزی در کلاسهای درس ایران کم است: «از بچههای خارج از کشور میپرسیدم مدرسههایتان چه چیزی دارد که برایتان جذاب است و در جوابهایشان فهمیدم که نکته گمشده کلاسهای ما، نشاط و خلاقیت است، چراکه ما مدام از بچهها (به خصوص آنها که پر از انرژیاند) میخواهیم فقط بنشینند و به درس گوش بدهند، اما این غیرممکن است. ما باید شبیه به بچهها شویم تا یادگیری عمیق اتفاق بیفتد.»
مرادی معتقد است که حتی بدون امکانات و فقط با کمی بازی و تحرک، میشود کلاس را برای بچهها جذاب کرد.
او درباره مشکلاتی که در نظام آموزشی کشور وجود دارد نیز این گونه توضیح داد: «اگر اختیار ایجاد تغییر داشتم، نخستین کارم، اصلاح محتوای کتابهای درسی بود. برخی از مطالب موجود بسیار دشوار و کمفایدهاند و تنها موجب دلزدگی دانشآموزان میشوند. اگر بتوانیم محتوا را به تجربههای زیسته، کاربردی و نزدیکتر به دنیای معاصر تبدیل کنیم، یادگیری برای نسل امروز بسیار آسانتر خواهد شد.»
مرادی همچنین درباره اینکه نیاز امروز دانشآموزان چیست، چنین جواب داد: «دانشآموزان امروز بیش از هر چیز به توجه نیاز دارند. بسیاری از آنها در کلاس تلاش میکنند صحبت کنند یا فضا را به دست بگیرند، زیرا در خانه آنگونه که شایسته است دیده نمیشوند. من در کلاس به آنها آموزش میدهم که اگر دیگران نسبت به ما بیتفاوتند، ما نباید نسبت به دیگران بیتفاوت باشیم. هر روز هنگام حضور و غیاب از دانشآموزان میخواهم از یک تا پنج به حال امروز خود امتیاز بدهند. اگر کسی بسیار خوشحال است، علتش را بیان کند و اگر حالش خوب نیست، دستکم برای خودش روشن کند که چرا این حال را تجربه میکند.»
او ادامه داد: «وقتی دانشآموزان بدانند دیده میشوند، عزتنفسشان افزایش مییابد و وقتی احساس کنند درک میشوند، حس امنیت پیدا میکنند. اینها نیازهای اساسی هر کودک و نوجوان و به طور کلی انسانهاست و چه بهتر که از پایه، در مدرسه آموزش داده شود.»
چشمانداز جایزه معلم
در پایان رویداد، زمانی که سالن کمکم خلوت میشد و معلمان در گروههای کوچک مشغول گفتوگو بودند، به سراغ محمد آزین، دبیر سومین دوره «جایزه معلم» رفتم. وقتی از او پرسیدم این دوره چه تفاوتی با دو دوره گذشته داشته. مکث کوتاهی کرد و گفت: «جایزه معلم اساساً رویدادی نیست که بخواهد در هر دوره تغییرات بزرگ و ناگهانی ایجاد کند. جنس این کار حفظ اصالت و حرکت بلندمدت است. اما در این دوره چند بهبود مهم داشتیم.»
سپس او سه نکته را توضیح داد: «نخست اینکه، فرایند داوری سازمانیافتهتر و با کیفیت بالاتری انجام شدهاست. با وجود اینکه تعداد فرمهای داوری تقریباً دو برابر شده بود، تیم داوری توانست در زمان مناسبتر و با دقت بیشتری کار را پیش ببرد. دوم اینکه، مشارکت مجموعههای مختلف، اعم از افراد، نهادهای حقیقی، حقوقی و خیرین، گستردهتر و متنوعتر از دورههای قبل بودهاست، موضوعی که به گفته او، دقیقاً همان چیزی است که این جایزه به آن نیاز دارد و سوم اینکه، بخشنامه رسمی آموزشوپرورش صادر شده تا اطمینان حاصل شود خبر رویداد به گوش همه معلمان کشور میرسد.»
آزین سپس از چشمانداز بلندمدت این جایزه گفت، چشماندازی که فراتر از مرزهای ایران تعریف شدهاست: «جایزه معلم باید تبدیل شود به یک جایزه درجهیک و شناختهشده جهانی در حوزه تعلیم و تربیت، جایزهای که معلمان با هر ملیت و هر دین، تمایل داشته باشند برای دریافت آن شرکت کنند.»
او اشاره کرد که نام این جایزه به پیامبر اسلام مزین است و افزود: «این تصویر زیبایی است که ما معلمی را ادامه راه پیامبر میدانیم، فارغ از اینکه معلم از چه دین و چه ملتی باشد.»
آزین در پایان تأکید کرد که مسیر پیشرو تنها با مشارکت مردمی ممکن است: «این حرکت مردمی است. باید خیرین، مجموعهها، کسبوکارها، سازمانها و نهادها پای کار بیایند تا این جریان به بهترین شکل ممکن بتواند ادامه پیدا کند.»
به گزارش «جوان»، این رویداد و روایت معلمان منتخب به وضوح نشان داد که معلمبودن تنها یک شغل نیست، بلکه یک انتخاب است. انتخابی برای ساختن فردا. انتخابی که با عشق، صبر و ایستادگی در مسیر پرسنگلاخ آموزش، چراغ راه نسلها را روشن میکند و فقط آنهایی میتوانند در این مسیر موفق شوند که در سختترین شرایط، امید را زنده نگه میدارند.