نمایش «باران اسیدی» در ادامه مسیری قرار میگیرد که طی سالهای اخیر در تئاتر ایران پررنگتر شده: بازگشت به درامهای موقعیتمحور با تمرکز بر استیصال انسان معاصر در ساختاری اپیزودیک جوان آنلاین: نمایش «باران اسیدی» در ادامه مسیری قرار میگیرد که طی سالهای اخیر در تئاتر ایران پررنگتر شده: بازگشت به درامهای موقعیتمحور با تمرکز بر استیصال انسان معاصر در ساختاری اپیزودیک. الهام شعبانی تلاش کرده این نمایش را بر بنیانی ترکیبی استوار کند؛ پیوندی میان رئالیسم رفتاری، لحظات اکسپرسیو و ضرباهنگ کمدی تلخ. همین انتخاب فرم، مهمترین نقطه قوت و در عین حال یکی از جایگاههای آسیبپذیر اثر است.
از منظر کارگردانی، شعبانی توانسته جهان اثر را با کمترین ابزار صحنهای بسازد. طراحی حرکتهای کوتاه، بازیهای میزانسنمحور و استفاده از خط عمودی نور برای تفکیک موقعیتها، همه در خدمت ایجاد حس «فشار بیرونی» هستند؛ فشاری که قرار است مانند باران اسیدی بر سر شخصیتها فرود بیاید. اما در برخی لحظات، همین فرم فشرده دچار تکرار میشود و ریتم درونی صحنهها از تعادل خارج میگردد. طولانی شدن سکوتهای نمایشی و تکرار چند الگوی حرکتی موجب میشود پیشروی داستان در بخشهایی کند شود و انرژی بازیگران در نیمه دوم نمایش افت کند.
نمایش از نظر محتوایی دغدغهای روشن دارد: نقد ساختارهای بهظاهر مدرن، اما فروپاشیدهای که انسان را به سمت تنهایی، انفعال و وابستگی احساسی سوق میدهند. متن در ردیابی این مضمون موفق است، اما گاهی صریحگویی جای زیرمتنی را میگیرد و تماشاگر بهجای کشف، با توضیح مواجه میشود. یکی از نقاطی که نیاز به بازنویسی دقیقتر دارد، جمعبندی پایانی نمایش است؛ جایی که بهجای اوج دراماتیک، نوعی قطع ناگهانی و کماثر به چشم میخورد. اگر نمایش از این نقطه با انرژی بیشتری عبور میکرد، اثرگذاری کلی آن چند برابر میشد.
از منظر بازیگری، «باران اسیدی» یکی از گروههای منسجم این فصل تئاتر را کنار هم قرار داده است. سپند امیرسلیمانی در نقش فردی که زیر فشار ساختار اجتماعی فرسوده شده، بازی کنترلشده و مبتنی بر جزئیات رفتاری ارائه میدهد. مهسا طهماسبی با تکیه بر ریتم گفتار و ضرباهنگ بدن، توانسته وضعیت روانی آستانهای شخصیتش را ملموس کند. مازیار سیدی یکی از دقیقترین بازیهای کارنامهاش را ارائه میدهد؛ استفاده از بدن، مکثهای سنجیده و نگاههای هدفمند او به لایههای پنهان شخصیت عمق میبخشد. فاطیما بهارمست نیز در کنار آنها بازی پویایی دارد، هرچند در برخی صحنهها شدت احساسی بازی از کنترل خارج میشود و با لحن کلی نمایش هماهنگ نمیماند. مونا کرمی و صادق برقعی نیز نقشهایی با بار کمیک کنترلشده ایفا میکنند؛ کمیکی که نه به لودگی میرسد و نه ریتم اثر را میشکند، هرچند میتوانست دقیقتر هدایت شود تا تنوع بیشتری ایجاد کند.
با این حال، بازیها در نیمه دوم نمایش از انسجام اولیه فاصله میگیرند. دلیل آن بیش از آنکه در توانایی بازیگران باشد، به طراحی ریتم و میزانسن بازمیگردد. در بخشهایی، انرژی صحنه بهطور ناگهانی افت میکند و بازیگران برای نگهداشتن توجه مخاطب مجبور به اغراقهای لحظهای میشوند. اگر کارگردانی در این بخش دقت بیشتری در تنظیم تنش عمودی و پیشبرد کنشهای احساسی داشت، بازیها نیز یکنواخت نمیشدند.
کمدی تلخ نمایش یکی از بخشهای قابلتوجه اثر است. بار کمیک نه از دیالوگهای شوخطبعانه بلکه از «موقعیت» و «ناکجایی» شخصیتها استخراج میشود. این شیوه، انتخابی درست است، اما در چند صحنه بهواسطه تأکید بیش از حد، از سطح تلخی فلسفی فاصله میگیرد و به مرز کمدی موقعیت نزدیک میشود. این تغییر لحن میتواند مخاطب را از مسیر احساسی اثر خارج کند، هرچند برای گروهی از تماشاگران احتمالاً جذابیت بیشتری ایجاد میکند.
در مجموع، «باران اسیدی» تلاشی جدی برای ترکیب واقعگرایی رفتاری با زبان بصری معاصر است. نمایش از نظر اجرا و انسجام گروهی قابلتوجه است، اما در جاهایی به بازبینی نیاز دارد؛ از جمله مدیریت ریتم، حفظ یکپارچگی لحن و پرهیز از توضیحدادنِ بیش از حد در دیالوگها. با اینحال، اثر از آن دست نمایشهایی است که چه از آن لذت ببریم و چه نقدش کنیم، نمیتوانیم نسبت به تجربهای که ارائه میدهد بیتفاوت بمانیم.