جولانی که جنایات و آدمکشیهایش همچنان تهدیدی جدی برای جامعه جهانی به شمار میآید، این روزها با تیپ اتوکشی چنان آداب دیپلماتیک را در خانه پدری رعایت میکند که گویی دستش تا به حال سلاحی را لمس نکرده است جولانی که جنایات و آدمکشیهایش همچنان تهدیدی جدی برای جامعه جهانی به شمار میآید، این روزها با تیپ اتوکشی چنان آداب دیپلماتیک را در خانه پدری رعایت میکند که گویی دستش تا به حال سلاحی را لمس نکرده است؛ تصویری جعلی با سفارش امریکا که البته نمیتواند سوابق ددمنشانه این گروه تروریستی را نه از ذهن مردم منطقه که از ذهن مردم جهان پاک کند. دیدار جولانی با ترامپ در کاخ سفید، به منزله تکمیل پازل تروریسم در منطقه بود. فارغ از تاریخچه سرشار از جنگ و جنایات امریکا، امروزه نقش این کشور در منطقه، چیزی جز رهبری جریان تروریسم نیست، همانطور که ترامپ طی هفته گذشته به عاملیت و فرماندهی جنگ تروریستی رژیمصهیونیستی علیه ایران اعتراف کرد و بارها هم از موضع حمایتگرایانه و تأمینکنندهاش در نسلکشی غزه دفاع کرده است. در واقع، جولانی مولد سیاستهای کهنه امریکا در گسترش خشونت و جنایات در منطقه، نه یک بازیگر مستقل که یک ربات دستساز برای ادامه تجاوزات و سیاستهای نفوذ سیستماتیک در منطقه است.
گرچه جولانی و همقطارانش در برههای از زمان از سوی امریکا تبدیل به تروریست شدند تا بهانهای برای حمله، اشغالگری و غارت ثروت سوریه باشند، اما وقتی کارکردشان باید در مقابله با مقاومت تعویض شود، یک حاکم مشروع در جهان معرفی میشوند. چنانچه به طور ضربتی دو هفته پس از برکناری دولت اسد، ایالاتمتحده جایزه ۱۰ میلیون دلاری برای جولانی را لغو و به طور مضحکانهای از عنوان تروریست خارج شد و حال هم تحریمهای کاخ سفید علیه وی لغو شده است. این سیاست ریاکارانه کاخ سفید ثابت میکند پرچم جعلی مبارزه با تروریسم امریکا، فریبی برای جلب اعتماد عمومی و تجاوزگری است و مصرفی جز این ندارد.
در واقع، تروریسم تا زمانی که قابلیت بهرهبرداری داشته باشد، کاربرد دارد و وقتی این عنوان کارایی خود را از دست میدهد باید تغییر ۱۸۰ درجهای پیدا کند. رویکرد کنونی امریکا، سفیدشویی از تروریستهایی است که قرار است پیادهنظام ارتش صهیونیستی در محاصره، انفصال و مهار خط مقاومت باشند. منظور جولانی از «هیچ بیگناهی را نکشتهام» دقیقاً به همین مسئله اشاره دارد و نقشه راه امریکا برای دولت خودخوانده سوریه را ترسیم میکند.
خطر تروریسم جدید در پایگاه سوریه
این دوگانهسازی امریکا پیامدهای امنیتی مخربی برای منطقه در پی خواهد داشت. جولانی سرکرده تروریستهای تحریرالشام که قرار است با قالب یک حاکم موجه در منطقه نقشآفرینی کند، پایهگذار تروریسم پنهان و مشروع خواهد بود. خبرهای بسیاری در مورد جان گرفتن تروریستها در منطقه وجود دارد و رژیمصهیونیستی نیز با تجاوزات گسترده در سوریه جاپای خود را در این کشور تثبیت میکند. این موضوع، زمینهساز تولید نوع دیگری از تروریسم یعنی تروریسم روتوششده خواهد شد، به طوری که سوریه پایگاهی برای تربیت و سازماندهی ارتش تروریستی و نه گروهک یا شبهنظامیان خواهد شد. یکی از اهداف این امر که در خفا دنبال میشود، بیرون راندن گروهها و جریانهای موافق مقاومت از سوریه و اقدام علیه گروههای مقاومت مردمی خودجوش است. آنطور که مشخص است سوریه قرار است با ادغام خاکی و سیاسی به رژیمصهیونیستی، قدرت نظامی جدیدی را در منطقه بازتعریف کند. گرچه این آینده، در هالهای از ابهام قرار دارد، اما در برهه کنونی نسخه زودبازده کاخ سفید خواهد بود. ادعای جولانی مبنی بر اینکه «فعلاً قصد پیوستن به پیمان ابراهیم را نداریم ولی شاید ترامپ بتواند ما را به این توافق برساند!» نمونهای از این تلاشهاست.
از سوی دیگر، رژیمصهیونیستی تلاش دارد با بازی کردن در زمین سوریه، صفوف جدیدی از خود در مقابل ایران تعریف کند چراکه از منظر تلآویو، سوریه نه تنها دیگر عمق استراتژیک ایران نیست که حال با چرخش به سمت رژیم، ظرفیتی علیه ایران پیدا کرده است. این ایده، البته با توجه به ماهیت اجتماعی و سیاسی چندپاره سوریه قابلیت مطلوب نخواهد داشت چراکه مردم سوریه طبق سیاست کاخ سفید باید همچنان در بحرانهای متعدد اجتماعی و معیشتی باقی بمانند. اینجا نیز رفتار دوگانه و فریب امریکا جلوهگری میکند، زیرا امریکا با لغو تحریمهای جولانی، همچنان تصمیم به تداوم تحریمها علیه ملت سوریه دارد.
اما تکامل سوریه به سمت امریکا و رژیمصهیونیستی تنها متوجه ایران نیست. سوریه میتواند در زمره پایگاهی عربی که در آینده علیه اعراب اقدام کند و عنصر سوم در تجاوزگری باشد، قرار گیرد. یادآوری حمله رژیمصهیونیستی به خاک قطر، به خوبی این فرایند را توصیف میکند. سرمنشأ این رویکرد جدید امریکا، عدممحاسبات دقیق برای آینده منطقه و همچنین تغییر در رفتار دولتمردان عربی است. آنها نه تنها در جنگ اوکراین تمایل خود را به امریکا حفظ نکردند که با قراردادهای گسترده نظامی و اقتصادی با دولتهای رقیب امریکا یعنی چین و روسیه، نفوذ امریکا را به خطر انداختند. امریکا میداند که دولتهای عرب حتی با وجود پیمان ابراهیم قابل اعتماد و اتکا نیستند، زیرا ملتهای عرب برخلاف حاکمان، مخالف موجودیت رژیمصهیونیستی و سیاستهای امریکا هستند و این چیزی است که امروزه بر مواضع دولتمردان منطقه سایه سنگینی انداخته و مواضع لفظی آنها را علیه رژیم تشدید کرده است.
«پادویی» تاریخ انقضا دارد
چشمانداز سرنوشت جولانی را میتوان در سرنوشت فرمانبران پیش از او جستوجو کرد. نمونههای بسیاری در سالهای اخیر هستند که پس از نقشآفرینی برای کاخ سفید به سیاهچاله تاریخ پیوستند و سرانجامی شوم برای خود رقم زدند. معمر قذافی، حسنی مبارک و صدام حسین پس از آنکه دیگر مصرفی برای سیاستهای کاخسفید نداشتند، به بدترین شکل ممکن از صحنه سیاست و حیات حذف شدند. مثلاً صدام حسین سرانجام در یک مخفیگاه زیرزمینی به دام نیروهای امریکایی افتاد و سپس اعدام شد. جولانی هم تا زمانی که توانایی حفظ و توسعه منافع و تقویت موضع ضدمقاومتی امریکا و رژیمصهیونیستی را دارا باشد، بر مسند حکومت تسخیری دوام دارد و با تغییر شرایط، سرنوشت او نیز مانند دیگر حاکمان دستنشانده خواهد شد. ورود از در پشتی کاخ سفید و نشستن تسلیموار جولانی در برابر ترامپ، هشداری آشکار بود که قاعده بازی را مشخص میکرد: نوکری زمانی دوام دارد که زعامت و کیاست امریکا برقرار باشد.
اکنون حاکمیت متزلزل جولانی در بستر سکوت استراتژیک جبهه مقاومت موجودیت پیدا کرده است و اگر دوباره جبهههای مردمی مقاومت علیه تروریسم صفکشی کنند، ثبات نخواهد داشت. این موضوع ممکن است در شرایط کنونی، دور از دسترس تلقی شود ولی تاریخچه رویش جبهههای مقاومت تحت دشوارترین شرایط و هجمههای دشمنان اثبات میکند این باور دستیافتنی خواهد بود.