در حالی که آتشبس میان اسرائیل و حماس برای دستیابی به صلحی تازه همچنان با تردید پیش میرود، یک موضوع بیش از همه بر این آتشبس سایه انداخته است؛ بازگرداندن اجساد گروگانها. تلآویو در مذاکرات اخیر بیش از هر چیز بر بازگرداندن اجساد کشتهشدگانش پافشاری میکرد؛ مسئلهای که در نگاه بیرونی شاید شگفتانگیز باشد، اما در منطق سیاسی و فرهنگی اسرائیل ریشهای عمیق دارد، به خصوص که دیروز نیز سخنگوی کابینه رژیم صهیونیستی مدعی شد که جنبش حماس هنوز ۲۱ جسد از اسرای اسرائیلی را در نوار غزه دارد. ارتش اسرائیل در عین حال اعلام کرده که چهار جسد از کشتهشدگان بازگردانده شدهاند که در مراسمی با حضور مقامات و پوشش زنده تلویزیونی از آنها استقبال شد؛ درست همانگونه که چند ماه پیش، آزادی چند گروگان زنده با شور و هیجان رسانهای همراه بود. با این حال، گزارش شبکه ABC نشان داد که یکی از اجساد تحویلشده با فهرست رسمی گروگانها همخوانی نداشته که نشانهای از پیچیدگی و حساسیت این پرونده است. رویترز نوشته است: «بازگرداندن اجساد گروگانها، یکی از حساسترین بخشهای توافق آتشبس است، زیرا جامعه اسرائیل آن را بخشی از تعهد ملی خود به کشتهشدههایش میداند.»
ریشه این حساسیت را باید در سنت فرهنگی یهودی جستوجو کرد. در شریعت یهودی یا هلاخا، دفن جسد باید در اسرع وقت انجام شود؛ بسیاری از منابع مذهبی بر دفن در همان روز یا حداکثر ظرف ۲۴ ساعت تأکید دارند. با گذر زمان، این آموزه مذهبی در اسرائیل به یک هنجار تبدیل شده است. شعار غیررسمی ولی شناختهشده ارتش رژیم صهیونیستی چنین میگوید: «هیچ سربازی پشت سر گذاشته نمیشود، چه زنده، چه مرده.» این باور، هم در سطح نظامی و هم در افکار عمومی به بخشی از هویت رژیمصهیونیستی بدل شده است.
تاریخ جنگهای رژیمصهیونیستی نمونههای روشنی از این نگرش دارد. در جنگ لبنان ۲۰۰۶، دو سرباز اسرائیلی، اِهود گلدواسر و اِلداد ریگِف، به دست نیروهای حزبالله کشته شدند و اجسادشان به لبنان منتقل شد. اسرائیل برای بازگرداندن جسد آن دو، بیش از ۴۵۰ زندانی لبنانی و فلسطینی را آزاد کرد. در جنگ غزه ۲۰۱۴، بازگرداندن جسدهایی مانند «اورون شان» از محورهای اصلی گفتوگو میان اسرائیل، حماس و میانجیهای بینالمللی بود. در نگاه بسیاری از تحلیلگران اسرائیلی، بازگرداندن جسد، نوعی سرمایه سیاسی است. جسد، به معنای «پایان پرونده» است؛ فرصتی برای برگزاری مراسم رسمی، پخش تصاویر اشک و پرچم و نمایش همبستگی. جسد در اسرائیل، تنها مردهای نیست که به خانه بازمیگردد، بلکه نمادی از هویت اسرائیلی، ابزار مشروعیت سیاسی، و کالایی برای مبادله در بازار صلح و جنگ است. در مقابل، گروگان زنده، یادآور ضعف، اعتراض خانوادهها و تداوم بحران است. از همین رو، میگویند: «در اسرائیل، مرگ مطمئنتر از زندگی جواب میدهد.» برای رهبران اسرائیل، جسد ابزار مدیریت افکار عمومی است. یک گروگان زنده یعنی بحران دائمی، اعتراض مادران در برابر دفتر نخستوزیری، و سؤالاتی درباره ناتوانی ارتش. اما جسد بازگرداندهشده، یعنی پایان پرونده، مراسم رسمی، و اشکهایی که در قاب تلویزیون مشروعیت میسازند.
به همین دلیل، کابینههای پیدرپی رژیم صهیونیستی نیز بارها حاضر شدهاند برای بازگرداندن اجساد، امتیازاتی بزرگ بدهند، از آزادی دهها زندانی فلسطینی گرفته تا مصالحههای سیاسی. در نگاه افکار عمومی داخلی، چنین معاملهای «شرافتمندانه» تلقی میشود، زیرا نشانه وفاداری به سربازان است، حتی اگر از منظر استراتژیک زیانبار باشد. در سوی دیگر، حماس نیز این منطق را دریافته است. نگهداشتن اجساد در تونلها و مناطق جنگی برای این گروه، اهرمی مؤثر در مذاکرات محسوب میشود. در واقع، هر جسد میتواند ارزش چانهزنی بیشتری از یک اسیر زنده داشته باشد، زیرا مرگ، قطعیت دارد، اما زندگی همیشه پرهزینه و نامطمئن است. روزنامه یدیعوت آحارونوت اخیراً هشدار داده است که خودداری حماس از تحویل اجساد ممکن است به شکست توافق آتشبس منجر شود. این هشدار، بازتابی از جایگاه ویژه «جسد بازگشته» در ذهنیت اسرائیلی است؛ جایی که جسد، صرفاً نماد مرگ نیست، بلکه تجلی وفاداری، ابزار مشروعیت سیاسی و نمادی از همبستگی است. در سرزمینی که مرگ، معنا و کارکردی سیاسی یافته، بازگرداندن جسد گاه میتواند از نجات جان انسان زنده، اثرگذارتر باشد.