جوان آنلاین: «سيدعباس عراقچي» وزير امور خارجه روز گذشته در شبكه ايكس نوشت: ايران از دعوت رئيسجمهور مصر، السيسي براي حضور در نشست شرمالشيخ سپاسگزار است. با وجود تمايل به تعاملات ديپلماتيك، نه رئيسجمهور پزشكيان و نه من، نميتوانيم با كساني وارد تعامل شويم كه به مردم ايران حمله كردهاند و همچنان ما را تهديد و تحريم ميكنند.
اينكه گفته ميشود تيم رسانهاي دولت «بسيار ضعيف» بلكه خودحقيرپندار و واداده است، توصيفي احساسي نيست، بلكه حاصل ارزيابيها از مواضع شاذ و غيرمسئولانه برخي اعضاي آن از جمله دو عضو حقيقي شوراي اطلاعرساني دولت است كه در يادداشتي مشترك از رئيسجمهور خواستهاند به شرمالشيخ برود و با ترامپ دست بدهد! همان ترامپي كه وسط مذاكرات ايران با نمايندهاش در عمان، به رژيمصهيونيستي گراي حمله به ايران داد و چند روز بعد هم خود به اين حمله پيوست.
هنوز از اظهارات به غايت خوشبينانه سخنگوي دولت درباره اينكه «دولت بهشدت فعال است تا با پيشبرد ديپلماسي جنگ را از ايران دور كند» چند روزي نگذشته كه محمد مهاجري و محمد قوچاني دو تن از اعضاي حقيقي شوراي اطلاعرساني دولت در يادداشتي مشترك با دعوتنامه وزارت خارجه امريكا از ايران براي شركت در اجلاس شرمالشيخ، آب از لب و لوچهشان جاري شده و با آسمان و ريسمان بافتنهاي خود نوشتهاند: «آقاي رئيسجمهور اگر نيويورك از كف رفت، شرمالشيخ را دريابيد.»
«شرمالشيخ» پازلي از يك طرح فريبكارانه
سؤال اصلي اين است كه در شرمالشيخ چه ميگذرد و چه اتفاقي قرار است در آن رقم بخورد؟ دونالد ترامپ، رئيسجمهور امريكا دو روز پيش در اظهار نظري درباره طرح صلح ادعايي خود با بيان اينكه آنچه حاصل شده فراتر از غزه است، اين صلح در خاورميانه است و شگفتانگيز خواهد بود، مدعي شد: فكر ميكنم ايران بخشي از روند گستردهتر صلح خواهد بود.
ترامپ بهوضوح اعلام كرده كه آتشبس غزه، تنها بخشي از طرحي بزرگتر به نام «صلح خاورميانه» است كه او ادعا ميكند مرحله اول آن را پيش برده است. در واقع، نقش ترامپ نه ميانجي صلح، بلكه منجي نتانياهو است كه با حمايت از آتشبس، رژيمصهيونيستي را از باتلاق شكست در غزه بيرون كشيده است. او با صراحت گفت: «تماس من با بيبي (نتانياهو) عالي بود. او خيلي خوشحال است و بايد هم باشد! اين يك دستاورد بزرگ است.» نكته مهمتر آن است كه ترامپ اين آتشبس را مقدمهاي براي گسترش پيمان ابراهيم ميداند؛ طرحي كه از دوره نخست رياستجمهوري او با عنوان «معامله قرن» آغاز شد و هدف نهايي آن، حذف محور مقاومت از منطقه و تثبيت رژيمصهيونيستي بهعنوان يك بازيگر رسمي در خاورميانه است، او حتي ابراز اميدواري كرده كه ايران نيز به اين طرح بپيوندد: «امريكا اميدوار است تهران شريك اين مسير باشد.» اين در حالي است كه عباس عراقچي، وزير خارجه ايران بهصراحت گفته است: «طرح ابراهيم، خائنانه است و هيچ نسبتي با آرمانهاي انقلاب اسلامي ندارد.»
تصميم اصولي ايران
جمهوري اسلامي ايران با توجه به دعوت دريافتشده براي حضور در اجلاس شرمالشيخ و پس از بررسي دقيق ابعاد سياسي، حقوقي و منطقهاي اين دعوت، تصميم به عدممشاركت در اين اجلاس گرفت. دلايل اين تصميم كاملاً روشن و مبتني بر اصول سياست خارجي ايران و در راستاي حفظ منافع ملي و منطقهاي است كه ميتوان به چند مورد از آنها اشاره كرد:
۱. حضور در اجلاس شرمالشيخ به معناي تأييد ضمني طرحهايي است كه با منافع ملتهاي منطقه، بهويژه مردم فلسطين در تعارض است. اين اجلاس كه با محوريت طرح موسوم به «صلح ابراهيم» برگزار ميشود، در عمل به عاديسازي روابط كشورهاي منطقه با رژيمصهيونيستي و پذيرش نقش رهبري ايالاتمتحده در منطقه منجر خواهد شد.
۲. مشاركت در اين اجلاس بهمنزله مذاكره با حاميان و عاملان جنايات گسترده در غزه و ديگر مناطق است. ايالاتمتحده و رژيمصهيونيستي با سابقه طولاني در ارتكاب اقدامات غيرقانوني و نقض حقوق بشر، از جمله كشتار جمعي مردم فلسطين و تحميل جنگهاي متعدد نميتوانند بهعنوان شركاي قابل اعتماد در مذاكرات صلح مطرح شوند. حضور ايران در چنين فرايندي به معناي مشروعيتبخشي به اين اقدامات خواهد بود.
۳. تجربههاي پيشين نشاندهنده بدعهدي مكرر ايالاتمتحده در مذاكرات و توافقهاي بينالمللي است. نمونه بارز اين بدعهدي، خروج يكجانبه امريكا از برجام و اعمال فشارهاي غيرقانوني عليه ايران است، همچنين رژيمصهيونيستي بارها تعهدات خود در توافقهاي آتشبس با كشورهاي منطقه را نقض كرده است. اين سوابق منفي، اجلاس شرمالشيخ را به فرايندي نمايشي و فاقد اعتبار تبديل ميكند.
۴. اجلاس شرمالشيخ بهجاي تمركز بر حل ريشهاي بحرانها، به دنبال تحكيم نفوذ ايالاتمتحده و رژيمصهيونيستي در منطقه است. چنين فرايندي با سياستهاي جمهوري اسلامي ايران كه بر استقلال منطقهاي و حمايت از محور مقاومت تأكيد دارد، مغايرت دارد.
بر اين اساس جمهوري اسلامي ايران، با تكيه بر اصول سياست خارجي خود و در راستاي حفظ منافع ملي و حمايت از ملتهاي مظلوم منطقه، بهويژه مردم فلسطين، تصميم به عدمحضور در اجلاس شرمالشيخ گرفته است، با اين حال برخي در داخل و خارج تلاش دارند اين تصميم را به فرصتسوزي در سياست خارجي ايران به خصوص در ارتباط با تنشزدايي با امريكا و بيرون ماندن از ساز و كارهاي منطقهاي تعبير كنند.
طرحي براي نجات اسرائيل
فارغ از اين موارد، مسائل منطقهاي، از جمله موضوع فلسطين، بهطور كامل از پرونده هستهاي ايران و مذاكرات مرتبط با لغو تحريمها جداست و هرگونه تلاش براي پيوند اين دو موضوع، نادرست و غيرسازنده است. جمهوري اسلامي ايران از مواضع و تصميمات گروههاي مقاومت، از جمله حماس حمايت ميكند و نقشي قيممآبانه براي كشورهاي منطقه قائل نيست. اين گروهها و كشورها توانايي دفاع از حقوق و منافع خود را دارند و نيازي به نمايندگي ايران در اين زمينه وجود ندارد، از اينرو حضور ايران در اجلاس كه اساساً ارتباط مستقيمي با دفاع از حقوق ملت فلسطين ندارد، ضرورتي ندارد. اجلاس مورد نظر، بهجاي آنكه بستري براي مذاكره در خصوص مسائل فلسطين باشد، صرفاً نمايشي براي اعلام رسمي طرحهاي ازپيشتعيينشده ايالاتمتحده است. تصميمات اين اجلاس پيشتر از سوی برگزاركنندگان آن اتخاذ شده است و حضور در آن تنها به تأييد ظاهري سياستهاي ايالاتمتحده در منطقه منجر ميشود. چنين فرايندي نهتنها به حل مسائل منطقه كمك نميكند، بلكه به مشروعيتبخشي به طرحهايي ميانجامد كه در تعارض با منافع ملتهاي منطقه است.
طرح ارائهشده از سوی ايالاتمتحده، در عمل براي نجات رژيمصهيونيستي از چالشهاي كنوني طراحي شده است. اين طرح در شرايطي مطرح ميشود كه اقدامات نظامي رژيمصهيونيستي و تهديدات ايالاتمتحده نتوانستهاند به اهداف خود دست يابند. شكست رويكردهاي نظامي در برابر مقاومت، ايالاتمتحده و رژيمصهيونيستي را به اين نتيجه رسانده است كه راهكار نظامي نميتواند به موفقيت منجر شود، بنابراين اين اجلاس و طرح پيشنهادي آن، صرفاً تلاشي براي تحكيم موقعيت رژيمصهيونيستي است، از اينرو مشاركت در آن با منافع منطقهاي و سياستهاي ايران در تضاد است.
غفلت داخلي يا انحراف عميق
در اين ميان اما برخي در داخل آگاهانه يا از سر سادهانگاري سياسي با تشويق دولت به حضور در اجلاس شرمالشيخ، در زمين پروژه ترامپ بازي كردهاند. اينكه عدهاي، دعوت امريكا را فرصت ديپلماتيك جا زدند، در حالي كه حتي عناصر اصلي مقاومت اين اجلاس را تحريم كردهاند، نشان از غفلت يا انحراف عميق دارد، از اين رو به نظر ميرسد ضرورت پالايش اساسي در تركيب شوراي اطلاعرساني از هر زمان ديگري آشكارتر شده است. اعضاي اين شورا نشان دادهاند كمترين نسبتي با مواضع علني و اعلام شده رئيسجمهور ندارند و بايد جاي خود را به اشخاصي بدهند كه با برنامهها و اهداف دكتر پزشكيان همسويي و همافزايي دارند. شوراي اطلاعرساني دولت مستقل از دولت، شأني ندارد، اين شورا بايد ديدگاههاي خود را بر اساس مواضع رئيسجمهور تنظيم كند، نه اينكه با مشورتهاي غلط مجموعه دولت را از ريل اصولي منحرف سازد.