جوان آنلاین: در عرصه پرتلاطم سیاست خارجی امروز، جایی که ترامپ به عنوان رئیسجمهور ایالات متحده بار دیگر بر صندلی قدرت نشسته است و وعدههای «اول امریکا» را با طعم جدیدی از واقعگرایی ارائه میدهد، صدایی از شرق آسیا برخاسته است. کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی، در سخنرانی اخیر خود در مجمع عالی خلق در ۲۲- ۲۱ سپتامبر ۲۰۲۵، اعلام کرد «خاطرات خوبی» از ترامپ دارد و آماده مذاکره مستقیم است، اما با شرطی کلیدی: امریکا باید «وسواس» خلع سلاح هستهای را کنار بگذارد. این اظهارات، تنها چند روز پس از اعلام سفر ترامپ به کره جنوبی در اواخر اکتبر مطرح شد. این موضع کیم که به عنوان «دعوتنامهای» برای بازنگری سیاست امریکا توصیف شده، فراتر از یک ژست دیپلماتیک است. آن را میتوان به عنوان نقطه عطفی در روابط امریکا و کره شمالی دید، جایی که پیونگیانگ برای اولین بار به صراحت پیشنهاد «همزیستی صلحآمیز» را بدون تسلیم هستهای مطرح میکند.
از «محور شرارت» تا «عشق در نگاه اول»
روابط امریکا و کره شمالی مانند رقصی پرتنش بر لبه پرتگاه، بیش از هفت دهه با سایه جنگ سرد و تهدیدهای هستهای گره خورده است. ریشههای این تنش به جنگ کره (۱۹۵۳- ۱۹۵۰) بازمیگردد، جایی که امریکا به عنوان متحد کره جنوبی در برابر نیروهای کمونیستی چین و شوروی ایستاد و آتشبس را بدون صلح پایدار به ارث گذاشت. در دهههای بعد، برنامه هستهای کره شمالی که از دهه ۱۹۸۰ با ساخت رآکتورهای تحقیقاتی آغاز شد، به عنوان تهدیدی برای واشینگتن ظاهر شد. تا سال ۱۹۹۴، مذاکرات «چارچوب توافقشده» تحت ریاست جمهوری بیل کلینتون، پیونگیانگ را وادار به توقف برنامه پلوتونیوم در ازای کمکهای نفتی و رآکتورهای آب سبک کرد، اما این توافق در سال ۲۰۰۲ با اتهامات دوجانبه به شکست انجامید. ورود دونالد ترامپ به صحنه سیاست امریکا در سال ۲۰۱۷، این روابط را به سطحی بیسابقه برد. آنچه ترامپ آن را «عصر عشق» نامید، با توهینهای متقابل آغاز شد: ترامپ کره شمالی را «موشکدار کوچک» خواند و کیم را «مرد موشکی»، در حالی که پیونگیانگ ترامپ را «سگ دیوانه» توصیف کرد. اما این تنشها به سرعت به دیپلماسی شخصی تبدیل شد. اولین دیدار امریکا و کره شمالی در سنگاپور (۱۲ ژوئن ۲۰۱۸) با وعده «خلع سلاح کامل شبهجزیره» و «تعهد به صلح» پایان یافت. ترامپ با دستدادن نمادین و وعده «آینده روشن»، کیم را به عنوان شریکی قابل اعتماد معرفی کرد. دیدار دوم در هانوی (فوریه ۲۰۱۹)، اما به بنبست رسید. ترامپ خواستار خلع سلاح گام بهگام در ازای رفع تحریمها شد، اما کیم بر رفع کامل تحریمها پیش از هر اقدامی اصرار ورزید. این شکست که ترامپ آن را «بدون توافق بهتر از توافق بد» خواند، روابط را به عقب راند، اما دیدار سوم در منطقه غیرنظامی (DMZ) در ژوئن ۲۰۱۹، ترامپ را به عنوان اولین رئیسجمهور امریکایی که پا به خاک کره شمالی گذاشت، معرفی کرد که از آن هم جز تبلیغات رسانهای چیزی درنیامد. در دوره بایدن، رویکرد تغییر کرد: تمرکز بر ائتلافسازی با کرهجنوبی و ژاپن بدون مذاکرات مستقیم با کرهشمالی. پیونگیانگ در پاسخ، بیش از ۱۰۰ آزمایش موشکی انجام داد و در سپتامبر ۲۰۲۲، قانون اساسی خود را برای «حقوق هستهای دائمی» تغییر داد. بازگشت ترامپ در ۲۰۲۵، با وعده «معامله قرن»، بار دیگر درها را باز کرد. کیم که تولید بمبهای هستهای را به ۱۵، ۲۰ عدد در سال رسانده، حالا از «خاطرات خوب» سخن میگوید، اما این بار بدون تسلیم. این تاریخچه نشان میدهد دیپلماسی ترامپ، هرچند نمادین بر پایه روابط شخصی بنا شده است، نه تضمینهای ساختاری. شکست هانوی، درس روشنی داد: بدون اعتماد متقابل، وعدهها به باد میروند. اکنون در ۲۰۲۵، با سفر ترامپ به سئول، آیا این چرخه تکرار میشود یا تکامل مییابد؟
تحریمهای فلجکننده: وعدههای امریکا و چرخه بدقولیها
تحریمهای امریکا علیه کره شمالی، ابزاری کلیدی در استراتژی «فشار حداکثری» بودهاند، اما تاریخ نشان میدهد این ابزارها نه تنها خلع سلاح را نیاورده، بلکه پیونگیانگ را به سمت خودکفایی هستهای سوق داده است. از سال ۲۰۰۶، پس از اولین آزمایش هستهای کره شمالی، شورای امنیت سازمان ملل تحت رهبری امریکا، بیش از ۱۰ قطعنامه تحریم صادر کرد که صادرات زغالسنگ، منسوجات و تجارت دریایی را ممنوع و داراییهای مقامات را مسدود کرد. امریکا با قوانین داخلی مانند قانون تحریمهای جامع کره شمالی (۲۰۱۶)، حتی تجارت ثانویه را هدف گرفت که منجر به کاهش ۹۰ درصدی تجارت کره با چین، شریک اصلیاش شد. این تحریمها که اقتصاد کره را به بیثباتی کشاند (کاهش ۴ درصدی تولید ناخالص داخلی در سال ۲۰۱۸)، در ازای وعدههای خلع سلاح اعمال شد. در چارچوب تفاهمات ۱۹۹۴، امریکا قول داده بود رآکتورهای آب سبک بسازد و نفت ارسال کند، اما تأخیرها به دلیل اختلافات کنگره، منجر به خروج کره شمالی از معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای در سال ۲۰۰۳ شد. در دوران ترامپ، پس از نشست سنگاپور، ترامپ وعده «رفع تدریجی تحریمها» راداد، اما در هانوی بدون پیشرفت، تحریمها تشدید شد. بایدن هم با تمرکز بر «تحریمهای هوشمند»، بیش از ۱۰۰ فرد و نهاد را اضافه کرد. بدقولیهای امریکا از دیدگاه پیونگیانگ، «خیانت» بود. کیم در سخنرانیهای متعدد، تحریمها را «جنگ اقتصادی» خواند و ادعا کرد واشینگتن «هرگز به وعدهها عمل نکرده» است. مثلاً در ۲۰۱۸، ترامپ قول «بهبود روابط اقتصادی» داد، اما تحریمهای جدید در ۲۰۱۹، صادرات را فلج کرد. این چرخه، کره را به سمت آزمایشهای مکرر سوق داد: از بمب هیدروژنی ۲۰۱۷ تا موشک بالستیک قارهپیما در ۲۰۲۴. گزارش شورای روابط خارجی امریکا نشان میدهد تحریمها تنها ۳۰ درصد مؤثر بودهاند، زیرا چین و روسیه آنها را دور میزنند.
شرط خلع سلاح، هسته و مرکز این تنش است. امریکا همیشه بر «خلع سلاح، تأیید و بازگشتناپذیری» اصرار داشته است، اما کره آن را «تسلیم» میبیند. کیم در ۲۰۲۲، سیاستهای هستهای کره شمالی را «ضامن بقا» اعلام کرد و حالا با زرادخانهای تخمینی ۵۰ تا۶۰ کلاهک هستهای، شرط را معکوس کرده است: «مذاکره بدون خلع سلاح.» تاریخ روابط خارجی امریکا و کره به ویژه در بحث هستهای، نکته مهمی در خود دارد: تحریمهای بدون دیپلماسی، نتیجه دلخواهی به همراه نخواهند داشت.
به هر روی، در سپتامبر ۲۰۲۵، کیم جونگ اون در سخنرانی خطاب به مجمع عالی خلق، خط قرمز را اعلام کرد: «آمادهایم با ترامپ مذاکره کنیم، اگر امریکا خلع سلاح را شرط نکند. ما قدرت هستهای غیرقابل بازگشت هستیم.» این موضع که میتوان آن را «دعوت بدون پیششرط» خواند، بر پایه «خاطرات خوب» از دیدارهای شخصی ۲۰۱۹- ۲۰۱۸ بنا شده است، اما با چاشنی تولید سالانه ۱۵ تا۲۰ بمب هستهای. این شرط را میتوان تحولی استراتژیک دانست. کره شمالی که در آگوست ۲۰۲۵ «گسترش سریع هستهای» را اعلام کرد، حالا بر «همزیستی» تمرکز دارد، نه خلع سلاح. ترامپ در مصاحبه با نیویورک پست بدون پیششرط پاسخ داد: «کیم مرد خوبی است، میتوانیم بدون شرط حرف بزنیم.»، اما در ۵ اکتبر ۲۰۲۵، کیم در پاسخ به مانورهای امریکا و کره جنوبی که الجزیره آن را «تهدید متقابل» خواند، تسلیحات خود (از جمله هستهای) را علیه اهداف جنوبی مستقر کرد. از منظر تحلیلی، این اقدام و شرط عدم خلع سلاح، کره را از «دفاع» به «چانهزنی» میبرد. با رد مذاکرات با سئول و تمرکز بر واشینگتن، پیونگیانگ امریکا را مستقیم هدف میگیرد.
درسهایی از پیونگیانگ برای تهران
مقایسه وضعیت کره شمالی با ایران مانند آینهای است که شباهتها و تفاوتها را برجسته میکند. هر دو کشور، تحت تحریمهای امریکا، برنامههای هستهای را به عنوان «حق مشروع» میبینند، اما مسیرهایشان متفاوت بوده است: کره شمالی به سلاح دست یافت، در حالی که ایران به عنوان عضو معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای، بر غنیسازی صلحآمیز اصرار داشته است. با این حال، موضع اخیر کیم، مذاکره بدون شرط خلع سلاح، درسهای ارزشمندی برای ایران ارائه میدهد به ویژه در سایه خروج ترامپ از برجام در سال ۲۰۱۸، حمله اسرائیل و امریکا به ایران، بازگشت به «فشار حداکثری» و فعال شدن اسنپبک طی هفتههای اخیر. برای ایران و کره شمالی، بدقولیهای ایالات متحده، الگویی مشترک است: در کره، بدعهدیهای امریکا منجر به آزمایش هستهای شد و، اما در ایران، خروج امریکا از برجام، غنیسازی را به ۶۰ درصد رساند. در همین زمان بود که گزارش RAND هشدار داد: «نباید برجام را حتی اگر ناقص باشد دور بیندازیم، مگر آنکه آماده عواقبش باشیم.» در کره شمالی، حفظ برنامه هستهای به عنوان اهرم قدرت و چانهزنی دیده شد. کیم با آزمایشهای مکرر، موقعیت را از «تهدید» به «واقعیت» تبدیل کرد و حالا بدون تسلیم مذاکره میکند. ایران که غنیسازی را حفظ کرده است، میتواند از این الگو بیاموزد: مذاکره بر پایه «حقوق هستهای غیرقابل بازگشت» نه عقبنشینی. اما تفاوتها مهم هستند: کره شمالی خارج از معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای است و سلاح دارد، در حالی که ایران با ظرفیت غنیسازی ۹۰ درصدی، هنوز در چارچوب صلحآمیز عمل میکند.
در سایه چندقطبیشدن و نگاهی خوشبینانه با حمایت چین و روسیه، ایران میتواند از مدل کره الهام بگیرد: تقویت ائتلافهای منطقهای مانند شانگهای و حفظ برنامه به عنوان «ضمانت صلح.» این نه تشویق به تشدید، بلکه واقعبینی است: «دیپلماسی موفق، از موضع قدرت آغاز میشود.» ترامپ که با کیم «بدون پیششرط» حرف میزند، ممکن است همین رویکرد را برای ایران برگزیند، فرصتی برای تهران تا بدون از دست دادن حقوق هستهای خود به میز بازگردد. البته ریسکهایی وجود دارد: آزمایشهای کره، تنش را افزایش داد و ایران باید از درس هانوی عدم پیشرفت بدون اعتماد بیاموزد. در نهایت، مدل پیونگیانگ نشان میدهد حفظ اهرم هستهای میتواند به صلح منجر شود، نه جنگ.
البته در این میان یک متغیر دیگر وجود دارد، تلآویو. در چارچوب دیپلماسی هستهای، اسرائیل به عنوان یک متغیر کلیدی عمل میکند که مذاکرات ایران و امریکا را پیچیدهتر کرده است. بر خلاف کره شمالی که بدون رقیب منطقهای مستقیم مانند اسرائیل پیش میرود، ایران با کارشکنیهای مداوم تلآویو روبهروست که برنامه هستهای تهران را «تهدید وجودی» میبیند. در ژوئن ۲۰۲۵، اسرائیل به تأسیسات هستهای نطنز و فردو حمله کرد که منجر به تخریب بخشهایی از سایتهای هستهای و شهادت دانشمندان و فرماندهان شد. این حملات که با حمایت امریکا و متحدانش همراه بود، مذاکرات را متوقف کرد. اسرائیل با لابی خود در واشینگتن مانند کمیته امور عمومی اسرائیل امریکا (AIPAC)، سیاست «فشار حداکثری» ترامپ را تقویت و هرگونه توافق را مشروط به تضمینهای امنیتی برای خود میکند. این متغیر نه تنها جنبه نظامی و غیرنظامی مانند حملات سایبری استاکس نت در گذشته دارد، بلکه سیاسی و اطلاعاتی است. اسرائیل با ادعای افشای «آرشیو هستهای» ایران در ۲۰۱۸، خروج ترامپ از برجام را تشویق و تسهیل کرده و در ۲۰۲۵، با تغییر استراتژی از هدفگیری هستهای به بیثباتسازی در داخل ایران، ریسک جنگ گستردهتری را افزایش داده است. این رویکرد، ایران را به همکاری نزدیکتر با روسیه و چین متمایل کرد که مذاکرات با امریکا را دشوارتر میسازد. در مقایسه با کره شمالی که کیم جونگ اون بدون چنین سایهای شرط مذاکره بدون خلع سلاح را مطرح کرده است، ایران باید با این متغیر مقابله کند که اغلب دیپلماسی را به حاشیه میراند.
در نهایت، فراتر از الگوی کره شمالی که بر پایه روابط شخصی کیم- ترامپ بنا شده است، ایران میتواند با بهرهگیری از ظرفیتهای اقتصادی نوظهور مانند تجارت با بریکس (که کرهشمالی نیز به آن نزدیک شده) و تمرکز بر انرژی هستهای برای تولید برق پاک که میتواند به عنوان اهرمی برای جذب سرمایهگذاریهای سبز اروپایی عمل کند، استراتژی خود را تقویت نماید. در حالی که اسرائیل با چالشهای داخلی مانند اعتراضات علیه نتانیاهو (پس از بحران غزه) روبهروست و ممکن است فشارهایش بر واشینگتن برای اعمال خواستههایش علیه ایران کاهش یابد این رویکرد، همراه با استفاده از فناوریهای نوین مانند نظارت ماهوارهای مشترک با روسیه برای شفافیت داوطلبانه، نه تنها بهانه تجاوزات اسرائیل را کم میکند، بلکه تهران را به عنوان بازیگری مسئول نشان میدهد. در این سناریو، موفقیت ایران نه در تسلیم، بلکه در تبدیل برنامه هستهای به ابزاری برای دیپلماسی اقتصادی و امنیتی چندلایه نهفته است که میتواند به کاهش تنشهای منطقهای و حتی گشایش بازارهای جهانی منجر شود. هر چند این پیشبینی خوشبینانه به نظر میرسد و سیر رویدادها نشان میدهد رژیم صهیونیستی و متحدانش حتی اگر برنامه هستهای ایران تعطیل شود و به صفر هم برسد، باز بهانه جدیدی برای مقابله با تهران پیدا خواهند کرد. به عبارتی، اکنون تل آویو نوع منازعه با تهران را «وجودی» تعریف میکند؛ یکی باید بماند و آن دیگری از میان برود. اینجاست که جمهوری اسلامی ایران باید از موضع قدرت در حوزه نظامی سخن بگوید و آن را به ابزاری واقعی همچون آزمایشات متعددی که پیونگ یانگ انجام داد، به بخش هوشمند دیپلماسی، رهنمون سازد.